#یادداشت_پنجم
چند روزی چیزی ننوشتم. چون پای پنجره نرفتم که تماشا کنم. نوشتن هم از تماشا کردن میآید. از خوب دیدن و دقت کردن به جزییات. خیلیها فکر میکنند نویسندهها خیالپرداز هستند و فقط در ذهنشان سیر میکنند. اما اصلا اینطور نیست. پایههای هنر نوشتن درون زندگی واقعی و در جریان استوار است. اگر زندگی و زندهها نبودند، از چه چیز باید مینوشتیم و چه چیزهایی را حتی تخیل میکردیم؟
امروز از پنجره فقط صدای گنجشکها شنیده میشود. گنجشکهایی که از سروصدا کردن هرگز خسته نمیشوند و انگار اولین زندگانی هستند که صبح را شروع میکنند. برای همین برای اکثر ما صدای گنجشکها با کله سحر گره خورده. هنوز نمیدانیم آیا این گنجشکهای سحرخیز، کامروا هم شدهاند یا خیر.
کاش میتوانستم بفهمم این گنجشکها به همدیگر چه میگویند یا هدفشان از این صداها چیست؟ در اینصورت شاید رمز و رازهای تازهای از جهان هستی برایم آشکار میشد. آن وقت دیگر تلاش نمیکردم با ذهن محدود انسانی خودم هر چیزی را که در دنیا اتفاق میفتد، تجزیه و تحلیل کنم و سر در بیاورم. اصلا کار دنیا از آن جنس کارهای سردرآوردنی نیست. اما ذهن گوش نمیکند.
🖊 قاصدک
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
@panjerehnevesht
چند روزی چیزی ننوشتم. چون پای پنجره نرفتم که تماشا کنم. نوشتن هم از تماشا کردن میآید. از خوب دیدن و دقت کردن به جزییات. خیلیها فکر میکنند نویسندهها خیالپرداز هستند و فقط در ذهنشان سیر میکنند. اما اصلا اینطور نیست. پایههای هنر نوشتن درون زندگی واقعی و در جریان استوار است. اگر زندگی و زندهها نبودند، از چه چیز باید مینوشتیم و چه چیزهایی را حتی تخیل میکردیم؟
امروز از پنجره فقط صدای گنجشکها شنیده میشود. گنجشکهایی که از سروصدا کردن هرگز خسته نمیشوند و انگار اولین زندگانی هستند که صبح را شروع میکنند. برای همین برای اکثر ما صدای گنجشکها با کله سحر گره خورده. هنوز نمیدانیم آیا این گنجشکهای سحرخیز، کامروا هم شدهاند یا خیر.
کاش میتوانستم بفهمم این گنجشکها به همدیگر چه میگویند یا هدفشان از این صداها چیست؟ در اینصورت شاید رمز و رازهای تازهای از جهان هستی برایم آشکار میشد. آن وقت دیگر تلاش نمیکردم با ذهن محدود انسانی خودم هر چیزی را که در دنیا اتفاق میفتد، تجزیه و تحلیل کنم و سر در بیاورم. اصلا کار دنیا از آن جنس کارهای سردرآوردنی نیست. اما ذهن گوش نمیکند.
🖊 قاصدک
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
@panjerehnevesht