👤 امید قائمپناه
📌 خلاصهٔ فصل «مرگ در اثر بروکراسی» کتاب The Economics of Public Issues
🍂 احتمالا شما نیز نام FDA را به عنوان یک سازمان غذا و داروی معتبر میشناسید. فصل نخست این کتاب دربارهٔ بدهبستان این سازمان است؛ آن چیزی که میگیریم و آن چیزی که در ازایش دادهایم. کتاب میگوید تا قبل از الحاقیه ۱۹۶۲ رویهٔ این سازمان سهلگیرانه بود و در نتیجه داروها در زمان کوتاهی بررسی و تأیید میشدند. اما الحاقیه ۱۹۶۲ شرط «اثبات کارایی» را هم اضافه میکند. این شرط در عمل موجب شد هزینهٔ تولید دارو افزایش پیدا کند و از آن سو فرآیند تأیید دارو هم به طور قابل ملاحظهای آهسته شد. مثلاً اگر تا قبل از ۱۹۶۲ این فرآیند هفت ماهه طی میشد حالا به چند سال و حتی ده سال هم رسیده بود. این اثبات کارآیی موجب میشد که شرکتها از قبل هزینههای هنگفتی برای آزمایش داروها انجام دهند: هر دارو ۲/۵ میلیارد دلار! این رقم واقعاً زیاد است. و این امر درآمد بالقوهٔ را با تأخیر مواجه کرد و به خاطر این تأخیر و هزینههای بالا، تعداد کمتری از آنها وارد بازار میشدند. روی دیگر این تأخیر در فرآیند تصویب داروها در واقع افزایش مرگ و میر و تشدید بیماریهاست. از دکتر جرج هیچینگز نقل میکند که به خاطر تأخیر ۵ ساله در داروی سپترا، فقط ۸۰۰۰۰ نفر در آمریکا مردند. یا تأخیر نزدیک به یک دهه در معرفی بتابلاکرها به قیمت جان ۲۵۰۰۰۰ آمریکایی تمام شد (البته در سال ۱۹۹۲ قوانین اصلاح شدند و در نتیجه سرعت معرفی داروها بیشتر شد و جان تعداد بیشتری از مردم حفظ شد). به نظرم مشابه همین مسئله را در کرونا میتوانیم ببینیم اگرچه قوانین در حال حاضر اصلاح شدند و واکسنها حتی تأییدیهٔ اضطراری گرفتند اما اگر قرار بود بر اساس الحاقیه ۱۹۶۲ عمل شود شاید این فرآیند ۸ الی ۱۰ سال طول میکشید.
در انتهای این فصل نویسنده چند درس از این ماجرای مقررات FDA به ما میدهد:
۱- ناهار مجانی نداریم! هر انتخاب و سیاستی، هزینهای در بر دارد و ما مجبوریم از خیر بعضی چیزها بگذریم! در دنیای کمیابی ما نمیتوانیم همه چیز را با هم و بیشتر داشته باشیم، بلکه برای داشتن مقدار بیشتری از چیزی، باید از چیزهای دیگر صرفنظر کنیم. در این داستان هم اگرچه FDA با بررسیهای سختگیرانه باعث میشود که داروهای غیرموثر و ناایمن جان کسی را نگیرد اما هزینههایی هم دارد: تأخیر در معرفی داروهای موثر و ایمن و مرگ تعدادی از مردم.
۲- هزینه هر عملی عبارت است از آن آلترناتیوی که فدای آن عمل میشود و نباید تصور کرد هزینه صرفاً مالی و پولی است. در مثال ما انسانهایی که در اثر این تاخیر مردند هم جزو هزینه حساب میشوند.
۳- پرسش درست این نیست که آیا ایمنی خوب است یا بد! بلکه پرسش درست این است که چه میزانی از ایمنی را میخواهیم؟ و برای پاسخ باید منافع اضافه شده در اثر ایمنی بیشتر را با هزینههایی که در اثر ایمنی بیشتر اضافه شدهاند مقایسه کنیم (اصطلاحا باید هزینهها و منافع مارژینال یا حاشیهای را مقایسه کنیم). به نظرم همین سوال را در مورد رفاه و عدالت هم باید طرح کرد، سوال درست این نیست که آیا رفاه یا عدالت خوب است یا نه، بلکه باید بپرسیم چه میزانی از رفاه را در ازای چه هزینههایی میخواهیم (اینجا هم منافع و هزینههای مارژینال را باید مقایسه کنیم).
۴- چیزها همیشه آنطور که مینمایند نیستند. اصل نکتهٔ نویسنده در این مورد این است که فرضا در مثال ما هم دولت اینگونه تصور کرده که شرکتها چندان روی کارایی و ایمنی حساسیت لازم را ندارند و بیشتر به فکر منافع حاصله هستند. در حالیکه این شرکتها برای حفظ شهرت و اعتبار و همچنین پیشگیری از اینکه در دادگاه علیهشان طرح دعوی شود، انگیزه زیادی دارند و بنابراین نمیتوان همهٔ ایمنی و کارایی داروها را مرهون مقررات FDA دانست.
۵- سیاستها همیشه نتایج ناخواستهای هم دارند و لذا سود خالص آن سیاستها همیشه از مقداری که انتظارش را دارند کمتر است. دولتها آنگونه که در شماره ۳ گفتیم هزینهها و منافع مارژینال را محاسبه و مقایسه نمیکنند بلکه روی مفاهیم مطلقی همچون ایمنی تاکید میکنند. آنها اینگونه فکر میکنند که اگر مقداری ایمنی خوب است، پس مقدار بیشتر هم لزوماً باید بهتر باشد! و سادهانگارانه با خود فکر میکنند که پس مقرراتی برای داروها قرار دهیم که «تضمین» کند که همه از خطرات داروها در امان هستند. مشابه همین مورد را من در ایران در اصلاحات قانون چک ۱۳۹۷ دیدم، در این قانون چنان به تضمین چک تکیه شده که اصلاً بسیاری از مسائل اقتصادی نادیده گرفته شدهاند. این قانون شاید تضمین کند که به احتمال زیاد چک شما پرداخت شود اما در ازایش آثار سوء اقتصادی هم دارد و دیگر مجال چندانی برای «ریسک» که از عناصر مهم فعالیت اقتصادی است باقی نمیگذارد.
#EPI
@paresia
📌 خلاصهٔ فصل «مرگ در اثر بروکراسی» کتاب The Economics of Public Issues
🍂 احتمالا شما نیز نام FDA را به عنوان یک سازمان غذا و داروی معتبر میشناسید. فصل نخست این کتاب دربارهٔ بدهبستان این سازمان است؛ آن چیزی که میگیریم و آن چیزی که در ازایش دادهایم. کتاب میگوید تا قبل از الحاقیه ۱۹۶۲ رویهٔ این سازمان سهلگیرانه بود و در نتیجه داروها در زمان کوتاهی بررسی و تأیید میشدند. اما الحاقیه ۱۹۶۲ شرط «اثبات کارایی» را هم اضافه میکند. این شرط در عمل موجب شد هزینهٔ تولید دارو افزایش پیدا کند و از آن سو فرآیند تأیید دارو هم به طور قابل ملاحظهای آهسته شد. مثلاً اگر تا قبل از ۱۹۶۲ این فرآیند هفت ماهه طی میشد حالا به چند سال و حتی ده سال هم رسیده بود. این اثبات کارآیی موجب میشد که شرکتها از قبل هزینههای هنگفتی برای آزمایش داروها انجام دهند: هر دارو ۲/۵ میلیارد دلار! این رقم واقعاً زیاد است. و این امر درآمد بالقوهٔ را با تأخیر مواجه کرد و به خاطر این تأخیر و هزینههای بالا، تعداد کمتری از آنها وارد بازار میشدند. روی دیگر این تأخیر در فرآیند تصویب داروها در واقع افزایش مرگ و میر و تشدید بیماریهاست. از دکتر جرج هیچینگز نقل میکند که به خاطر تأخیر ۵ ساله در داروی سپترا، فقط ۸۰۰۰۰ نفر در آمریکا مردند. یا تأخیر نزدیک به یک دهه در معرفی بتابلاکرها به قیمت جان ۲۵۰۰۰۰ آمریکایی تمام شد (البته در سال ۱۹۹۲ قوانین اصلاح شدند و در نتیجه سرعت معرفی داروها بیشتر شد و جان تعداد بیشتری از مردم حفظ شد). به نظرم مشابه همین مسئله را در کرونا میتوانیم ببینیم اگرچه قوانین در حال حاضر اصلاح شدند و واکسنها حتی تأییدیهٔ اضطراری گرفتند اما اگر قرار بود بر اساس الحاقیه ۱۹۶۲ عمل شود شاید این فرآیند ۸ الی ۱۰ سال طول میکشید.
در انتهای این فصل نویسنده چند درس از این ماجرای مقررات FDA به ما میدهد:
۱- ناهار مجانی نداریم! هر انتخاب و سیاستی، هزینهای در بر دارد و ما مجبوریم از خیر بعضی چیزها بگذریم! در دنیای کمیابی ما نمیتوانیم همه چیز را با هم و بیشتر داشته باشیم، بلکه برای داشتن مقدار بیشتری از چیزی، باید از چیزهای دیگر صرفنظر کنیم. در این داستان هم اگرچه FDA با بررسیهای سختگیرانه باعث میشود که داروهای غیرموثر و ناایمن جان کسی را نگیرد اما هزینههایی هم دارد: تأخیر در معرفی داروهای موثر و ایمن و مرگ تعدادی از مردم.
۲- هزینه هر عملی عبارت است از آن آلترناتیوی که فدای آن عمل میشود و نباید تصور کرد هزینه صرفاً مالی و پولی است. در مثال ما انسانهایی که در اثر این تاخیر مردند هم جزو هزینه حساب میشوند.
۳- پرسش درست این نیست که آیا ایمنی خوب است یا بد! بلکه پرسش درست این است که چه میزانی از ایمنی را میخواهیم؟ و برای پاسخ باید منافع اضافه شده در اثر ایمنی بیشتر را با هزینههایی که در اثر ایمنی بیشتر اضافه شدهاند مقایسه کنیم (اصطلاحا باید هزینهها و منافع مارژینال یا حاشیهای را مقایسه کنیم). به نظرم همین سوال را در مورد رفاه و عدالت هم باید طرح کرد، سوال درست این نیست که آیا رفاه یا عدالت خوب است یا نه، بلکه باید بپرسیم چه میزانی از رفاه را در ازای چه هزینههایی میخواهیم (اینجا هم منافع و هزینههای مارژینال را باید مقایسه کنیم).
۴- چیزها همیشه آنطور که مینمایند نیستند. اصل نکتهٔ نویسنده در این مورد این است که فرضا در مثال ما هم دولت اینگونه تصور کرده که شرکتها چندان روی کارایی و ایمنی حساسیت لازم را ندارند و بیشتر به فکر منافع حاصله هستند. در حالیکه این شرکتها برای حفظ شهرت و اعتبار و همچنین پیشگیری از اینکه در دادگاه علیهشان طرح دعوی شود، انگیزه زیادی دارند و بنابراین نمیتوان همهٔ ایمنی و کارایی داروها را مرهون مقررات FDA دانست.
۵- سیاستها همیشه نتایج ناخواستهای هم دارند و لذا سود خالص آن سیاستها همیشه از مقداری که انتظارش را دارند کمتر است. دولتها آنگونه که در شماره ۳ گفتیم هزینهها و منافع مارژینال را محاسبه و مقایسه نمیکنند بلکه روی مفاهیم مطلقی همچون ایمنی تاکید میکنند. آنها اینگونه فکر میکنند که اگر مقداری ایمنی خوب است، پس مقدار بیشتر هم لزوماً باید بهتر باشد! و سادهانگارانه با خود فکر میکنند که پس مقرراتی برای داروها قرار دهیم که «تضمین» کند که همه از خطرات داروها در امان هستند. مشابه همین مورد را من در ایران در اصلاحات قانون چک ۱۳۹۷ دیدم، در این قانون چنان به تضمین چک تکیه شده که اصلاً بسیاری از مسائل اقتصادی نادیده گرفته شدهاند. این قانون شاید تضمین کند که به احتمال زیاد چک شما پرداخت شود اما در ازایش آثار سوء اقتصادی هم دارد و دیگر مجال چندانی برای «ریسک» که از عناصر مهم فعالیت اقتصادی است باقی نمیگذارد.
#EPI
@paresia