|پگاهِ صنیعی?|


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


- حرف‌ها تک بِه تک از دِلم می‌آیَد .
- حالِ دِلتون خوب?
?? قلبِ آبی
Instagram:
https://www.instagram.com/pegahsaniee/

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


تو آرزویِ منی💙


وقتی خواستم آنهمه زیبایی را تماشا کنم ، چشمانش لرزید ، لبهایش خندید و
لبهایم بوسید ، بی اراده ،آن حجم حجیم دوست داشتن را ...!

#امیر_شاپوریان

@pegah_saniee


Репост из: |پگاهِ صنیعی?|
"ماندن یا نماندن، مسئله این است"
وقتی گفت هم خندم گرفت هم رفتم تو فکر ..
همیشه وقتی میومد یکی از چهار گوشه‌ی کافه رو انتخاب میکرد.این بار گوشه‌ی پنجره بود ..
هوایِ بیرون تاریک بود!
کافه پر بود از دودِ سیگارایی که مردم پشت سرِ هم روشن میکردن و نورِ کافه لابه‌لای دود گم شده بود ..
هر وقت میومد میرفتم سرِ میزش میشستم و باهاش کلی حرف میزدم .. اونم بدش نمیومد ،معلوم بود عاشقِ تنهاییهِ اینو از اینکه اون همه سال تنها میومد کافه میشد فهمید ولی حس میکردم من تنهاییشو مختل نمیکنم .. یه جورایی مرهم بودم واسه اون همه تنهاییش ..یه مرهم از جنسِ تنهایی ..
یه روز حال و روزِ خوبی نداشتم ..
تو زندگیم به یه دو راهی رسیده بودم ..
که یکیش به یع دریایِ عمیق منتهی میشد و اون یکی راه به یه دریایِ عمیق تر ..
دیدم درِ کافه باز شد اومد تو و رفت نشست کنار پنجره ! رفتم رو به روش نشستم ..
از همه جا حرف زدیم ..گفتیم خندیدیم .. ولی اخرش فهمید ادم هر روز نیستم. پرسید چی شده!؟ امروز نیستی ..
مکث کردم ..
بدونِ هیچ مقدمه‌ای پرسیدم تو اگه یه روزی گیر کنی بین موندن و نموندن چیکار میکنی؟؟!
حس کردم حرفم براش مثلِ یه تلنگر بود که چیزایی رو که تظاهر میکنه فراموش کرده به یادش بیاره ..
برگشت سمته پنجره ..
یه سیگار روشن کرد و گفت: کل زندگیِ ما آدما به همین گذشت ..
"ماندن یا نماندن .."
کل زندگیمو رفتم فقط به خاطرِ اینکه کسایی که دوسشون دارم اذیت نشن ..
برگشت سمتِ من .." میدونی رفتن یه حرکت دو بُعدیه . گاهی اوقات میری واسه اینکه دوست داشتی نباشی ..
اما گاهی میری چون دوست داشتن نباشی ولی همه وقتی از دور رفتنِتو نگاه میکنن فکر میکنن رفتی چون دوست داشتی نباشی .. و این خب یجورایی بی رحمیِه ..
.. واسه همین بی رحمیاس که موندن انقد دور شده از زندگیامون .."
پُکِ دومو محکم تر کشید .. تو کلِ زمانی که داشت حرف میزد فقط به چشماش نگاه میکردم ..
با خودم گفتم این مرد پر از تناقضه دختر ..
پر از نموندناییِ که هنوز موندن ..
پر از رفتناییِ که هنوز نرفتن ..
داشتم نگاهِش میکردم که لبخند زد و گفت: توام فهمیدی دردمو رفیق ..
این چه دردیِ که مثل خُره داره تمومِ وجودمو میخوره و از آدما دورم میکنه ..
پُکِ سومو بی جون‌تر از همیشه زد ..
برگشت سمته پنجره .. تظاهر کرد به خوب بودن و گفت:
"عجب بارونی ..این بارون ارزشِ رفتن داره .."
برگشت سمته من ..
تو چشمام نگاه کرد ..
بدونِ هیچ حرفی کلاهشو برداشت و رفت ..
فقط رفت ..
مسئله حل شده بود ..
ماندن یا نماندن! همیشه نماندن بود ..
و اینبار مسئله‌ی دیگری ..
"چرا نَماندن ..مسئله این است .."

#پگاه_صنیعی

@pegah_saniee


Репост из: |پگاهِ صنیعی?|


پایم درد می‌کرد.
یعنی کفشم مال پارسالم بود و تنگ شده بود.
هر چند کفش تنگ نمی‌شود و پا بزرگ می‌شود؛
ولی آدم چون خودش را نمی‌بیند، تقصیر را گردن چیزهای دیگر می‌اندازد.

#فرهاد_حسن_زاده
📚عقرب‌های کشتی بَمبشک

@pegah_saniee


- عادَت شد انقَدر "نداشتیم" .


بسیار💙


محبوبم ،
اگر روزی از تو درباره من پرسیدند ؛
زیاد فکر نکن !
مغرور به ایشان بگو :
دوستم دارد ...
بسیار دوستم دارد ...!

#نزار_قبانی

@pegah_saniee




مثل انتشار یک شایعه
در روزنامه ای کثیر الانتشار؛
مثل آبروی ریخته شده؛
مثل قاصدکی معلق در هوا؛
دوست داشتنت
از دستم در رفته است
و دیگر
هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد ...!

#سحر_رستگار

@pegah_saniee




Репост из: فـٰانُـ|fanoos|ـوُسْ
جایِ مهتاب ؛
به تاریکیِ شب ها تو بتاب ...! 

#فریدون_مشیری


Репост из: |پگاهِ صنیعی?|
گاهی اوقات کلمات حال آدمارو خیلی ساده تر از اونی که هست بیان میکنن!
مثلا همین کلمه‌ی «دلتنگ»!
تو وقتی این پنج حرف رو میخونی درک میکنی آدمی رو که دچار شده بهش!؟
یا وقتی کلمه‌ی «عاشق» رو میخونی میفهمی عشقو!؟ حسش میکنی!؟ یا فقط میگذری ازش!
میدونی به نظرم حالِ آدمارو فقط از سکوتشون میشه فهمید! از اینکه وسطِ کلمه‌های ناتوانشون یه «سکوتِ مرگبار» وجودشونُ میگیره و خاطرات قلبوشونو تیکه تیکه میکنن!
حتی این کلمه‌ی چهار حرفیِ «سکوت» رو هم نه درک میکنی نه میفهمی نه حس! فقط میگذری..
الفبای حالِ آدما هیچ جایِ اين تاریخِ لعنتی نوشته نشده!
حالِ آدما کلمات رو بی ارزش میکنه! و کلمات هم حالِ آدما رو سطحی و غیر قابل فهم میکنه!
خیلی بهشون تکیه نکنین! یه دفعه جا خالی میدن و پرت میشین تو سیاه چالِ سکوت!

#پگاه_صنیعی

@pegah_saniee


مرگ یعنی بگذاری برود از پیشت
تو بمانی و تمنای وصالش باشد
مرگ یعنی دل خود را به دل او ندهی
"بغل" تو همه شب فکر و خیالش باشد

مرگ یعنی دل تو سخت به او دل بسته
دل او از همه ی عاطفه ها بیزار است
مرگ یعنی که کسی عشق تو دارد، اما
حس یک نفرت بد توی دلت بیدار است

گاه شاید وسط مهلکه باشی، آن وقت
مرگ یعنی دلتان با دل هم سخت یکی ست
مرگ یعنی بروی تا قدم آخر عشق
و بگویند: "بمان! وصلتتان قسمت نیست..."

#آنا_جمشیدی

@pegah_saniee




بی مَهابا دلبَری💙

@pegah_saniee


در خاطرات هر کسی چیزهایی است که به هیچ کس نمی گوید ، فقط برای دوستانش بازگو می کند.
‌مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمی شود گفت و آدم فقط برای خودش می تواند بازگو کند ، عینِ راز است.
‌اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی می ترسد برای خودش هم آشکار کند ...!

#داستایوفسکی

@pegah_saniee


- غربَت آن است که با جَمعی
و جانانَت نیست .


Репост из: |پگاهِ صنیعی?|
از این به بعد ساده میگویم حرف‌هایم را ؛
مثلا میگویم " دوستت دارم .." به جای اینکه بگویم دلم در دامِ نگاهت افتاد ..
مثلا میگویم " دلم برایت تنگ شده .." به جای اینکه بگویم دلم شَب تا صبح، صبح تا شب سُراغت را میگیرد ..
از این به بعد داستان همین است .. رک و راست حرفهایم را میشنوی ..
" تو حرف‌هایِ شاعرانه‌ام را به خودت نمیگیری! "

#پگاه_صنیعی

@pegah_saniee


Репост из: |پگاهِ صنیعی?|

Показано 20 последних публикаций.

490

подписчиков
Статистика канала