پـــِـهـ مــیـــٖــم کــــافــــْـ


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


پـــِـــــهـ مــیــــــٖــــــــم کــــــــــــــافــــْـــ

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


اندازه یک قرن بد خیمی
در سایه خفاش ها بودن
تیزی خور بازنده ی بازی
سرمایه اوباش ها بودن ...

روییدن گه از در و دیوار
پاشیدن بویی که سگ دارد
باید زد این شریان بیجا را
باید زد از جایی که رگ دارد

وقتی که شیر مادرت خشکید
از ناف نوزاد خودت خوردی
تا سفره را نانی بیاویزی
از جان مازاد خودت خوردی

از زندگی چیزی نفهمیدی
وقتی به مرگت راضی ات کردند
شیری و از روی شباهت ها
با گربه ها هم بازی ات کردند

اندازه صد سال تنهایی ...
در اجتماع خوک ها بودن
بوی غلیظ چند قطره خون
در شامه ی شرلوک ها بودن

مقیاس نامعلوم ترسیدن
زیر ضمیر ناخود آگاهت...
یک تکه از خورشید سوزنده
افتاده روی صورت ماهت

آتش زدی باغ بهشتت را
همسایه ی جزغاله ها باشی
دندان نیشت را کشیدی تا
در گله ی گوساله ها باشی

اندازه مرگی... ولی زنده
جا مانده در صف های طولانی
از آدم/َت چیزی نمی فهمی ...
از آدمِ با خوی حیوانی ...

از آدم/َت چیزی نمی ماند
وقتی که کرکس ها تو را بردند
وقتی که کشتی مرغ مینا را ...
وقتی که چشم بوف را خوردند

آماده ای تا دست برداری ...
از زندگی در باغ وحشی ها
باید زد این شریان بیجا را
باید بپاشی روی کاشی ها

#پوریا_محمدی_کیا
#قبر_سرامیکی

@pemimkaf


Репост из: بهرام خلیلی
پوریا محمدی کیا


تو در تمام شعرها هستی
در بطن هر متنی که می خوانم
در سرزمین مرگهای تلخ
دارم برایت زنده می مانم ...

#پوریا_محمدی_کیا

@pemimkaf


Репост из: نشست ادبی خیابان
.
در #خیابان خوانده شد :


لای بغضت هزار واژه‌ی تلخ
می‌دهد بوی کهنگی دهنت
گریه تنها علاجِ حادثه شد
در تکاپوی باز پا شدنت


هفت خان بود زندگی، شاید 
خانِ هفتم به خانه برگردی
رو کلاویه‌ها برقصی و بعد 
در تنِ یک ترانه برگردی


شاید اصلا درونِ یک جعبه
پر شدی از نبات و شیرینی
عقده‌ی چند ساله‌ای شاید
توی جیبِ معلمِ دینی


مطلعِ شعرهای زخم آلود!
زورِ بازوی شاعرِ دردی
می نویسم: کجا گمت کردم؟
می نویسی: کجا گمم کردی؟!


من تو را در سکوتِ محضِ پدر 
دورِ یک سفره‌ی پر از هیچی
دستِ خالی میانِ باتوم‌ها 
بعدِ هر اعتراض و سرپیچی


من تو را در شعار دلقک‌ها 
توی برنامه‌های تلویزیون
در خبرهای خودکشی کردن
داخلِ بند با نخِ پاپیون


من تو را بزدلانه گم کردم
در صفِ قیل و قالِ شعبده‌ها 
تو ولی همچنان درونِ منی
وسطِ مشت‌ها و عربده‌ها


جای خالیت را چه پر کرده 
غیر از این روزهای بی‌ثمری
کاش می‌شد به خانه برگردی
در چهل سالگیِ در به دری


کاش می‌شد به خانه برگردی
با لباسِ منقشِ شادی
دیگر از نام تو نمی ترسم
می نویسم به نام آزادی


#پوریا_محمدی_کیا


🎥 ویدیوی شعرخوانی شاعر در
#خیابان_ششم یکشنبه ۱۴ مرداد ۹۷
پیوست شده است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

#شاعران_خیابان
#نشست_مستقل_ادبی_خیابان

@Neshaste_Adabi_Khiaban
.


✅ شعر و صدای رضا براهنی برای محمد مختاری


#براهنی


🔗 به ما بپیوندید

📚 كانال ادبی الفبا
📚 @ba_alef


Репост из: نشست ادبی خیابان
.
دعوتید به #خیابان_سوم

کارشناس : دکتر سعید سلیمانپور
مـجــــری : ادیب امینی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکشنبه ۲۴ تیر ۹۷
#نشست_مستقل_ادبی_خیابان

@Neshaste_Adabi_Khiaban


بغداد قبل از سقط صدامم
خوجالی ام ، از یادها رفته...
تبریزِ‌‌ در تسخیرِ تبعیضم...
مشروطه ی با بادها رفته

#پوریا_محمدی_کیا

@pemimkaf


Репост из: نشست ادبی خیابان
نگرش خیابان

وجود انسان منوط بر اندیشه است و این نه استدلالی منطقی بلکه شهودی عقلی است که برپایه‌ی آن ”هویت“ و ”هستی“ انسان بر پایه‌ی اندیشه اثبات می‌پذیرد. با تکیه بر این اصل ”اندیشه“ را جوهر اصلی شکل دهنده ”هویت“ به شمار آورد.

ما معتقدیم که ادبیات محصول ”اندیشه“ است و بدون اندیشه کردن نمی‌توان ادبیات را به شکل سیالی پیشبرد از همین رو طالب ”تفکر“ شده‌ایم چون ”هویت“ و ”ماهیت“ ادبیاتی خود را وابسته به این اصل می‌دانیم.

اندیشه‌ی مطلوب ما در ادبیات عنصری نیست که از خود آگاه ما خارج و به صورت خودخواسته وارد اثر ادبی شود بلکه از درون رفت خودآگاه ما برون شده و ناخودآگاه ما را تحت سیطره‌ی خود قرار گرفته است‌ به همین دلیل آنرا نه قابل”تغییر دفعی“ و نه ”قابل کنترل“ می‌دانیم واز این‌رو تظاهر به ”تغییر اندیشه“ ، ”سرکوب“ و به کنترل گرفتن آن را زوال خود و اثر پردازی‌های‌مان است.

مخالفت با ”تحمیل اندیشه“ ”تغییر دفعی آن“ و ”تظاهر“ به تغییر ما را به ”خیابان“ رساند تا به‌دور از هرگونه ساختار های ”دگر ساخته“ و ”تحمیل‌گرا“ ، خود باشیم و خود را دریابیم تا نه  ” تظاهر به آنچه نیستیم کنیم و نه در چنگال  ”مصرف‌گرایی در اندیشه“ اسیر شویم.

اما اندیشه‌ی ”خیابان“ مختص خود آن است و در صدد تحمیل خود به یا تعمیق به اندیشه‌ی دیگران نیست و این نه تنها ماهیت ”خیابان ما“ بلکه ”خود حقیقی“ خیابان است که تمام طبقات و اندیشه‌‌های حتی متضاد را بستر خود می‌پذیرد و نه در صدد تغییر دادن آن‌هاست و نه در صدد سرکوب آن‌ها.

”خیابان“ نمود کوچکی از جامعه است که ”راه‌های مختلف“ را بهم می‌رساند و تمامی آن‌هارا و بدون ”تبعیض” ، ” سرکوب“ و ”سانسور“ ، خود دلخواه آن‌ها را، به مقصد یا مسیرهای ترجیهی خود آن‌ها هدایت کند.

”خیابان“ هرچه را دارد، اعم از ”سنگفرش“ ”آسفالت“ و ”نیمکت“ را در اختیار تمام رگذران قرار می‌دهد و هیچ ”قشر خاصی“ حقی بیشتر از دیگری نمی‌برد تا میدان ژرف‌تری داشته باشد.

”خیابان“ ما الگویی از ماهیت ”حقیقی خیابان“ است تا اندیشه‌های حول محور ”ادبیات“ را در بستر خود گرد آورد و میدانی مناسب برای ”اندیشیدن“ ، ”اندیشه‌ورزی“ و ”داد و ستد اندیشه“ فراهم آورد.

واحد داد و ستد ”خیابان“ ما اندیشه است که‌ماهیتی اکتسابی داشته محصول فرایندهای ذهن خود فرد است که نه رابطه‌های خونی و خویشی در کسب آن مؤثر است و نه امکانات سایری. تعدی به اندیشه‌ی دیگری جرمی به مثابه ”تخریب اموال غیر“ تلقی می‌شود و ”تظاهر به اندیشه“ نمود اختلاس است.

#خیابان
#نشست_مستقل_ادبی
#شعر_مستقل
#اندیشه_مستقل
#منشور_فکری
#نگرش
__________________________________

#نشست_ادبی_خیابان

@Neshaste_Adabi_Khiaban


.
.
#ما_سه_نفر_بودیم
#سه_راه_به_هم_رسیده

در سالهای قبل وقتی در شهرهای مختلف به نشست های مختلف سر می زدم حس حسادت عمیقی داشتم...
این حسادت شخصی نبود حسادتی بود برای یک جمع و برای یک شهر...
با ادیب امینی آشنا شدم هر چند که ادیب اون دوره ساکن تهران بود و گاهی به اورمیه سر می زد اما همان دیدارهای کوتاه و با فاصله کافی بود تا درون یک دیگر را ببینیم...
ادیب هم حسود بود... حسادت مشترکی داشتیم و با تمام تفاوتهایمان دغدغه یمان تنها یک چیز بود ... ادبیات این شهر ...
اون روزها روزهای خوبی نبود برای این شهر ... فقط چند محفل کوچک ادبی و یا کافه نشینی های بی پایه و اساس حرکت های ادبی این شهر بودند ...
و این برای #شاعر و #ادبیات یک شهر چیزی به جز زوال در پیش نداشت... #هنر بدون به اجرا در آمدن اتفاق نمی افتاد... و به بار نمی شینید...
هر دومان در این یک موضوع موافق بودیم ... اما نه بستری فراهم بود نه نیرویی ...
از جای دیگری ، حسودانِ دیگری به سراغم آمدند...
روزی که به سراغم آمدند ، دقیقا چیزی را از من خواستند که منتظرش بودم ... تشکیل یک #انجمن مستقل ادبی ... این زیبا بود و دوست داشتنی حداقل برای من ... شروع کردیم ، ادامه دادیم ، موفق شدیم ، اما این بار دوباره ذات پنهان انسان ها آن ها را از متن خارج کرد ... و این انتهای آن مسیر بود ، حداقل برای آن ها!!!
سه سال از آن روز گذشت و من در #انزوا بودم در حقیقی ترین جای زندگی ... این بار همان جریان اما ... جای من نبود ... یاسین حاجی زاده و تجدید #رفاقت تنها ثمره ی این خروج از انزوا شد... حالا سه نفر بودیم ، با یک درد مشترک ، سه روح آزاد ، سه رفیق ... این بار امتحان پس داده بودیم و اعتماد کرده بودیم...شکست خورده بودیم ... برای هر قرارمان خیابان تنها مکانمان بود... خیابان خانه ما بود ، صحنه بود برای ما و آدمها ، دردهایشان مضمون... هر سه راه حل مشترکی داشتیم که از خیابان آغاز می شد ...یک #نشست_مستقل_ادبی ... جایی برای آزادی اندیشه ، به دور از باندبازی ها ، دسته بندی ها ، و رتبه بندی ها... بدون واسطه و وابستگی ، بدون حصار ... برای شاعرانِ به خیابان زده ... راهی برای همه ... #خیابان برای همه جا دارد... ارادتمند شما
#پوریا_محمدی_کیا
#ادیب_امینی
#آتیلا_حاجیزاده
#خیابان

@pemimkaf
.




عزیز دوستومون شعر توپلوسو کیتابی یایینلاندی...

#اوختای_وطن_خواه
#بیلمزکن_اوتانماماق
#آذربایجان_مدرن_ادبیات
#نشر_پایتخت
#نشر_شانی
#نمایشگاه_کتاب_تهران
طرح روی جلد: #سعید_محسن_زاده
@pemimkaf


در پیچ و تاب قصه های سرد
صدها گره افتاده برکارم...
از شکل نا موزون این دنیا
از زندگی در جبر بیزارم

از این که باید عاشقش باشم
از آستینِ مار پرورده...
بیزارم از شب گیجه در پوچی
از پنجره ، دیوار ، از پرده...

مجروح گمنامم و مفقودی
در دود ماشین های پتیاره...
فرزند تحمیلی ترین جنگم
همزادِ با باروت و خمپاره...

بغداد قبل از سقط صدامم
خوجالی ام ، از یادها رفته...
تبریزِ‌‌ در تسخیرِ تبعیضم...
مشروطه ی با بادها رفته...

بیزارم از تمرین خندیدن
در اوج با گریه گلاویزی
سلطان محمد شاه خوارزمم
تحت الهجوم قوم چنگیزی

سرباز جانبازم که با یک پا
تا مرز خاکش سخت برگشته
گه سوتلانای استالین هستم
گاهی یاکوفم ، بخت برگشته

بیزارم از مردی که من باشم
در پیکرِ زن ساختارِ شعر ...
چیزی ندارم در دل دنیا...
چیزی به غیر از اعتبار شعر

یک پایِ لنگان در سراشیبی...
یک روح عاصی از خودم هستم
من در میان آنچه که بودم
با آنچه که حالا شدم هستم


#پوریا_محمدی_کیا

@pemimkaf


بیزارم از مردی که من باشم
در پیکرِ زن ساختارِ شعر ...
چیزی ندارم در دل دنیا...
چیزی به غیر از اعتبار شعر

#پوریا_محمدی_کیا
#زندگی_میان_بوقلمونها

@pemimkaf


‍ فراموش نخواهیم کرد؛
قتل‌عام خوجالی، لکه ننگی در تاریخ جهان

کشتار مسلمانان (تورک) آذربایجانی در خوجالی قره‌باغ در بیست و ششم فوریه سال ۱۹۹۲ توسط نظامیان ارمنستان، در حالی وارد بیست و ششمین سالگرد خود می شود که هنوز هیچ یک از عاملان آن محاکمه نشده اند.

 واقعه قتل‌عام خوجالی؛ کشتار مسلمانان (تورک) آذربایجانی در منطقه قره‌باغ در بیست و ششم فوریه سال ۱۹۹۲ توسط نظامیان ارمنستان که طی آن ۶۱۳ نفر از جمله ۱۰۶ زن، ۷۰ سالمند و ۶۳ کودک کشته شدند، در حالی وارد بیست و پنجمین سالگرد خود می شود که هنوز هیچ یک از عاملان آن محاکمه نشده اند.

نظامیان و شبه نظامیان ارمنی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نبودن نیروی نظامی منسجم و سازمان یافته آذربایجان را فرصت مناسبی برای اشغال منطقه قره‌باغ می دیدند، از اواخر سال ۱۹۹۱ شهر استراتژیک خوجالی که تنها فرودگاه منطقه نیز در آن قرار داشت را به محاصره خود درآوردند. نیروهای ارمنی که هر روز حلقه محاصره را تنگ تر می کردند، در شب بیست و پنجم فوریه ۱۹۹۲ از ۳ جهت به شهر خوجالی حمله کردند.

قتل‌عام گسترده ای که شب هنگام نظامیان ارمنی انجام داده بودند، با فرا رسیدن روز و روشن شدن هوا در ۲۶ فوریه و آشکار شدن ابعاد آن، مانند لکه ننگی در تاریخ بشریت نقش بست. کشتن دسته جمعی مردم عادی، کندن پوست قربانیان، بریدن سر شهروندان، شکنجه زنان باردار و کشتن جنین ها و اعمال شنیع بسیار دیگری با فیلم ها، عکس ها و خاطرات شاهدان زنده آن واقعه با حروف خونین بر روی صفحه تاریخ نوشته شد.

برخی گزارش ها از حمایت تیپ ۳۶۶ زرهی ارتش شوروی سابق که آن زمان در خان‌کندی مستقر بود، از این قتل‌عام خبر می دهند. بر اساس گزارش دادستان نظامی جمهوری آذربایجان دست‌کم ۱۸ تن از افسران و سربازان تیپ ۳۶۶ زرهی به شکل مستقیم در قتل‌عام خوجالی شرکت داشته اند.

سرژ سرکیسیان، رئیس جمهور ارمنستان که در آن دوره وزیر دفاع این کشور بود؛ در مصاحبه با روزنامه انگلیسی «توماس د وال» در این باره گفته است که “پیش از واقعه خوجالی آذربایجانی‌ها فکر می کردند که ارمنی‌ها به مردم عادی آسیبی نخواهند رساند. ما این ذهنیت را از بین بردیم”.

این گونه اظهار نظرها نشان دهنده این است که حکومت ارمنستان به شکل آگاهانه دست به این قتل‌عام زده است.

جمهوری آذربایجان خواهان مجازات عاملان قتل‌عام خوجالی در چارچوب کنوانسیون های ژنو ۱۹۴۹، کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی، کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات های بی رحمانه، غیر انسانی یا اهانت آمیز، ﻣﯾﺛﺎق ﺑﯾن اﻟﻣﻟﻟﯽ ﺣﻘوق ﻣدﻧﯽ و ﺳﯾﺎﺳﯽ، کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد و دیگر معاهده های بین المللی در رابطه با نسل‌کشی و قتل عام است.

تا امروز پارلمان ۱۵ کشور و ۱۶ ایالت آمریکا؛ وقایع خوجالی را به عنوان نسل‌کشی شناسایی کرده اند.

منبع: یول پرس

#خوجالی
#قاراباغ
#ارمنستان
#نسل_کشی
#پنجم_فوریه_۱۹۹۲
#قتل_عام


@pemimkaf


قتل عام خوجالی را فراموش نخواهیم کرد...

@pemimkaf




۱۸ بهمن

روز میلاد من است ... !!!

@pemimkaf


انجمن تشنه رود

@pemimkaf
@TESHNEROOD


با اینکه می دانم سعادت با تو ممکن نیست
اما تو را در هر قنوت خود طلب کردم...
بیهوده می پندارم این بی تو نفس ها را
بعد از تو من این زندگی را بی سبب کردم

#پوریا_محمدی_کیا

@pemimkaf


بی من کجایی

Singer : Roham
Lyrice : Pourya Mohammadi kia
Music & arr : Amin Faghir

@pemimkaf
@radiojavantv

Показано 20 последних публикаций.

80

подписчиков
Статистика канала