از نظر نظریه پردازان اگزیستانسیالیست یکی از رنج های وجودی انسان، آزادی و مسئولیت است. یعنی ما هر لحظه می توانیم انتخاب هایی انجام دهیم که این انتخاب ها نه تنها سرنوشت خودمان ، بلکه سرنوشت بسیاری از انسان های دیگر را و حتی سرنوشت بسیاری از جانداران دیگر را تحت تاثیر خود قرار می دهد .
تا هنگامی که درب را به روی ما بسته اند به نظر می رسد که آزادی مهم ترین نیاز ماست ، همه می گوییم آزادی می خواهیم اما زمانی که در را باز می کنند و می گویند می توانید بروید ، آن زمان اگر به مقصد فکر کنیم می بینیم آزادی عجب فرایند دشواری است .
چون تا زمانی که درب ها به روی من بسته اند من متوجه مسئولیت آزادی نمی شوم و فقط می گویم در را باز کنید تا من بیرون بروم، از آن لحظه که درب باز می شود و من می خواهم بروم بیرون تازه متوجه می شوم که آزادی چه مسئولیت دشواری است به دوش من .
و راجع به همین ماجرا اریک فروم کتابی نوشته است به نام «گریز از آزادی» . در این کتاب می گوید که همه ی آن هایی که به دنبال آزادی هستند ، در واقع به دنبال «آزادی از» هستند ، یعنی شخصی (یا نهادی) پا روی خرخره شان گذاشته و نمی گذارد نفس بکشند ، یا مثلا درب را قفل کرده اند و نمی گذارند بیرون بروند ، اما وقتی که حد کوچکی از آزادی را به آن ها بدهی و به آن ها بگویی که در باز است تا بروی [اریک فروم] می گوید این حوزه ی «آزادی برای» است .
اینجاست که معلوم می شود که بسیاری اصلاً نمی دانستند که آزادی را برای چه می خواستند ، یا چه حرفی برای گفتن بوده که سانسور اجازه پخش آن را نمی داده ، برای همین است که امثال اریک فروم، آلبر کامو و ژان پل سارتر می گویند «آزادی درد بزرگ انسان است» .
وقتی انسان ببیند می تواند تصمیم بگیرد و تصمیمش در زندگی خودش و دیگران موثر است ، حالا آزادی برایش یک بار سنگین به حساب می آید.
https://t.me/philosophy_thinking