💠نظریه نورها و رنگ ها شیخ ولی تراش:
✅آنچه که درنظر پیر ولی تراش اهمیّت ویژه ای دارد تربیت و مجاهده ای است که با ریاضت و آنهم در خلوت صورت می پذیرد، این خلوت باید به امر شیخ و تحت مراقبت کامل او باشد و نه به خودی خود که به میل و هوای خود به خلوت رفتن صد البتّه که حاصل بایسته ای ندارد. در پرتو این خلوت نشینی است که اگر با نظارت شیخ و با شرایط کامل خلوت نشینی صورت گیرد شخص خلوت نشین که سالک راه الی الله است به طور روشن رنگها و انواری را مشاهده میکند و به تناسب حالات روحی و درجات معنوی خود به یکی از این رنگها نزدیک میشود، البته بدیهی است که این رنگها که به مشاهده ی سالک می آید با رشد معنوی سالک و ارتقای باطنی او تغییر کرده و به رنگها و نورهای دیگری تبدیل میشود.
✅شیخ نجم الدّین می فرماید:
«و هرگاه در برابر خود، فضای بینهایت و سرزمین فراخی را مشاهده کردی و هوای صاف و با طراوتی را بر فراز آن دیدی و تا جایی که امکان دید برای تو میسّر است رنگهای مختلفی را از قبیل سبز و قرمز و زرد و کبود دیدار نمودی باید بدانی که گذرگاه تو از آن هوا و برخورد تو با آن رنگها حاکی از رنگهای احوال است. بدین توضیح که رنگ سبز نشانی از حیات دل است و رنگ آتش در صورتی که بیرون از کدورت بود و صاف و پاک باشد نشانی از حیات همّت است و همّت همان قدرت است و اگر در آن حال رنگ کدری را به مشاهدهٔ خود درآوردی باید بدانی که آن رنگ نشانی از آتش شدّت و ناراحتی است و دلیل برآن است که سالک سایر بر اثر مجاهده با نفس و شیطان به رنج و زحمت گرفتار شده است. و رنگ کبود رنگ حیات نفس و رنگ زرد نشانی از ضعف و ناتوانی است ،هرگاه اتّحادی در رنگها مشاهده شود دلیل بر آن است که حال سالک رو به استقامت و جمعیّت گذارده و هرگاه رنگها اجتماع کرده و در یک حال اختلاطی برای آنها دست داده است این حال حال تلوین است و اینک هرگاه رنگ سبز استمرار و استقامت داشته باشد دلیل بر تمکین خواهد بود.و رنگ سبز آخرین رنگی است که باقی میماند و از برکت همین رنگ است که ترقّی ها برای سالک به وجود میآید و برق های درخشان باطنی جهان باطن او را منوّر میسازد. در عین حال رنگ سبز هم بیرون از صفا و کدورت نبوده چنانکه هرگاه تیرگی هایی بر وجود عاریتی چیره شد کدورت آن ظاهر خواهد شد"
✅به زعم نجم الدّین اوّلین نوری که به هنگام تجلّی برای سالکِ سایر رخ مینماید و درخشیدن میگیرد«نور عزّت» است. این انوار از بالای سر سالک شروع به درخشیدن میکند و از آنجا که این اوّلین تجلّی نورانی سالک است سالک را به تحیّر می برد و متزلزل و وحشتزده میسازد، نتیجهٔ آن نیز به خوبی پیداست حالتی چون قبض بر سالک مستولی میشود و از انبساطش کاسته میگردد و در بیشتر مواقع در چنین حالتی به واسطه وزن تجربه و شدّت حادثه، خاشعانه سر به سجده میگذارد. این عمل باعث میشود که از چاه نفس بیرون بیاید و از ظلمتی که شیطان و نفس برای او تدارک دیده اند خارج شود.
این حال گاه با امدادهایی از سوی ملائکه نیز همراه است چه، سالکی که به این حدّ از تجلّی راه یافته است و انوار عزّت را به تجربـه نشستـه میتواند با ملائکه ای که وجودشان نورانی است مرتبط باشد و از وجودشان حظّ و بهرهٔ لازم را بگیرد.
✅همچنان که ظهور نور برای سالک نوپا به آسانی به دسـت نـمی آید تجلّی رنگ نیز به سختی به سالک روی مینماید. رنگ حیات و رنگ عقل که رنگهایی شفّافند در پرتو مجاهده و ریاضت پیروزمندانه سالک به دست میآید و البتّه حصول آن شدنی است امّا نگهداری آن به مراتب سختتر از پدیداری آن است. ظهور این رنگها با تحقّق عینی صدق و اخلاص صورت میگیرد. این رنگها سبب سنگینی و وقار در سالک شده و او را متین و محکم میکند. در این حال که سالک به استقامت رسیده باشد. به قول نجم الدّین کبری در طول مدّت اخلاص و ظهور رنگ عقل و حیات عقل کبیر به گونه ای رنگ بزرگ سرخ رخ مینماید به گونه ای که نوری سرخ بر روی لوحی سیاه نقش بسته شده باشد. این عقل کبیر که بدین رنگ حاصل میشود به واسطه سنگینی و وزنی که دارد سبب میشود که سالک به ضعف بگراید و در خود تزلزلی احساس کند و از لحاظ خاطر متغیّر و متشتّت باشد. این نیز از بدیهیّات است که هرگاه ناتوانی قدرتِ فوق توان خود را به نظاره بنشیند.این انوار گاه در حال صعودند و گاه در حال نزول، به واسطه ی اینکه برخی از قلب متصاعد میشوند و برخی از عرش، آنچه که عرشی است سیر نزولی و آنچه که قلبی است سیر عروجی دارد. و این دو البتّه گاه موانعی هم دارند و عمده ترین مانع و حجاب ارتباط ایندو وجود آدمی است که تا این وجود برنخیزد تماس عرش و قلب ناممکن است. لذا شیخ میفرماید:
" انوار مختلفند چنانکه پاره ای از آنها در حال صعود و برخی در حال نزولند. بنابراین انوار صاعده انوار قلبیه اند وانوار نازله عرشیه اند"
ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye
✅آنچه که درنظر پیر ولی تراش اهمیّت ویژه ای دارد تربیت و مجاهده ای است که با ریاضت و آنهم در خلوت صورت می پذیرد، این خلوت باید به امر شیخ و تحت مراقبت کامل او باشد و نه به خودی خود که به میل و هوای خود به خلوت رفتن صد البتّه که حاصل بایسته ای ندارد. در پرتو این خلوت نشینی است که اگر با نظارت شیخ و با شرایط کامل خلوت نشینی صورت گیرد شخص خلوت نشین که سالک راه الی الله است به طور روشن رنگها و انواری را مشاهده میکند و به تناسب حالات روحی و درجات معنوی خود به یکی از این رنگها نزدیک میشود، البته بدیهی است که این رنگها که به مشاهده ی سالک می آید با رشد معنوی سالک و ارتقای باطنی او تغییر کرده و به رنگها و نورهای دیگری تبدیل میشود.
✅شیخ نجم الدّین می فرماید:
«و هرگاه در برابر خود، فضای بینهایت و سرزمین فراخی را مشاهده کردی و هوای صاف و با طراوتی را بر فراز آن دیدی و تا جایی که امکان دید برای تو میسّر است رنگهای مختلفی را از قبیل سبز و قرمز و زرد و کبود دیدار نمودی باید بدانی که گذرگاه تو از آن هوا و برخورد تو با آن رنگها حاکی از رنگهای احوال است. بدین توضیح که رنگ سبز نشانی از حیات دل است و رنگ آتش در صورتی که بیرون از کدورت بود و صاف و پاک باشد نشانی از حیات همّت است و همّت همان قدرت است و اگر در آن حال رنگ کدری را به مشاهدهٔ خود درآوردی باید بدانی که آن رنگ نشانی از آتش شدّت و ناراحتی است و دلیل برآن است که سالک سایر بر اثر مجاهده با نفس و شیطان به رنج و زحمت گرفتار شده است. و رنگ کبود رنگ حیات نفس و رنگ زرد نشانی از ضعف و ناتوانی است ،هرگاه اتّحادی در رنگها مشاهده شود دلیل بر آن است که حال سالک رو به استقامت و جمعیّت گذارده و هرگاه رنگها اجتماع کرده و در یک حال اختلاطی برای آنها دست داده است این حال حال تلوین است و اینک هرگاه رنگ سبز استمرار و استقامت داشته باشد دلیل بر تمکین خواهد بود.و رنگ سبز آخرین رنگی است که باقی میماند و از برکت همین رنگ است که ترقّی ها برای سالک به وجود میآید و برق های درخشان باطنی جهان باطن او را منوّر میسازد. در عین حال رنگ سبز هم بیرون از صفا و کدورت نبوده چنانکه هرگاه تیرگی هایی بر وجود عاریتی چیره شد کدورت آن ظاهر خواهد شد"
✅به زعم نجم الدّین اوّلین نوری که به هنگام تجلّی برای سالکِ سایر رخ مینماید و درخشیدن میگیرد«نور عزّت» است. این انوار از بالای سر سالک شروع به درخشیدن میکند و از آنجا که این اوّلین تجلّی نورانی سالک است سالک را به تحیّر می برد و متزلزل و وحشتزده میسازد، نتیجهٔ آن نیز به خوبی پیداست حالتی چون قبض بر سالک مستولی میشود و از انبساطش کاسته میگردد و در بیشتر مواقع در چنین حالتی به واسطه وزن تجربه و شدّت حادثه، خاشعانه سر به سجده میگذارد. این عمل باعث میشود که از چاه نفس بیرون بیاید و از ظلمتی که شیطان و نفس برای او تدارک دیده اند خارج شود.
این حال گاه با امدادهایی از سوی ملائکه نیز همراه است چه، سالکی که به این حدّ از تجلّی راه یافته است و انوار عزّت را به تجربـه نشستـه میتواند با ملائکه ای که وجودشان نورانی است مرتبط باشد و از وجودشان حظّ و بهرهٔ لازم را بگیرد.
✅همچنان که ظهور نور برای سالک نوپا به آسانی به دسـت نـمی آید تجلّی رنگ نیز به سختی به سالک روی مینماید. رنگ حیات و رنگ عقل که رنگهایی شفّافند در پرتو مجاهده و ریاضت پیروزمندانه سالک به دست میآید و البتّه حصول آن شدنی است امّا نگهداری آن به مراتب سختتر از پدیداری آن است. ظهور این رنگها با تحقّق عینی صدق و اخلاص صورت میگیرد. این رنگها سبب سنگینی و وقار در سالک شده و او را متین و محکم میکند. در این حال که سالک به استقامت رسیده باشد. به قول نجم الدّین کبری در طول مدّت اخلاص و ظهور رنگ عقل و حیات عقل کبیر به گونه ای رنگ بزرگ سرخ رخ مینماید به گونه ای که نوری سرخ بر روی لوحی سیاه نقش بسته شده باشد. این عقل کبیر که بدین رنگ حاصل میشود به واسطه سنگینی و وزنی که دارد سبب میشود که سالک به ضعف بگراید و در خود تزلزلی احساس کند و از لحاظ خاطر متغیّر و متشتّت باشد. این نیز از بدیهیّات است که هرگاه ناتوانی قدرتِ فوق توان خود را به نظاره بنشیند.این انوار گاه در حال صعودند و گاه در حال نزول، به واسطه ی اینکه برخی از قلب متصاعد میشوند و برخی از عرش، آنچه که عرشی است سیر نزولی و آنچه که قلبی است سیر عروجی دارد. و این دو البتّه گاه موانعی هم دارند و عمده ترین مانع و حجاب ارتباط ایندو وجود آدمی است که تا این وجود برنخیزد تماس عرش و قلب ناممکن است. لذا شیخ میفرماید:
" انوار مختلفند چنانکه پاره ای از آنها در حال صعود و برخی در حال نزولند. بنابراین انوار صاعده انوار قلبیه اند وانوار نازله عرشیه اند"
ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye