اندیشه سیاسی غرب


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


ادمین
@Mhmdhsn26

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


👈🏻 : مارکسیسم – لنینیسم ( Marxisme
-

عبارت است از مجموعه تعالیم انقلابی مارکس و انگلس و لنین، سیستم
کامل آموزش و نظریات فلسفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنان.
مارکسیسم مشتق است از نام کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) بنیان گذار
کمونیسم علمی و رهبر و آموزگار پرولتاریای جهان، مارکسیسم یعنی مجموعه
تعالیم و نظریات او و رفيق همرزمش فردریک انگلس (۱۸۲۰-۱۸۹۵)، در
نیمه قرن گذشته نوزدهم آبر شالوده رشد مبارزه رهایی بخش طبقه کارگر و به مثابه بیان تئوریکی منافع اساسی این طبقه و برنامه پیکار به خاطر سوسیالیسم
و کمونیسم پدید شده
پیدایش مارکسیسم یک چرخش انقلابی بزرگ و دوران ساز در تاریخ علم
و در زمینه های مهمی از شناخت بشری چون فلسفه، اقتصاد سیاسی و آموزش
سوسیالیسم و غیره محسوب می گردد. مارکس و انگلس آن چنان علم انقلابی
واقعی را ایجاد کردند که وظیفه اش تنها توضیح درست جهان نیست، بلکه
تغییر آن است: تغییر طبیعت، جامعه، و انسان. تعاليم مارکسیسم جهان بینی
کامل و همه جانبه ای را در دسترس بشر قرار می دهد که راز نیرومندی و
شکست ناپذیری اش در درستی و مطابقت اش با واقعیت است.
مطلب اساسی در مارکسیسم عبارت است از مدلل ساختن نقش و رسالت
تاریخی طبقه کارگر به مثابه سازنده جامعه بدون طبقه کمونیستی. مارکس با
کشف قوانین عینی اقتصاد سرمایه داری نابودی جبری آن و ناگزیری استقرار
جامعه سوسیالیستی را ثابت نمود، و بدین ترتیب، کمونیسم علمی که یکی از
مهم ترین اجزای متشكله مارکسیسم است پی ریزی شد. ماتریالیسم دیالکتیک
و ماتریالیسم تاریخی شالوده فلسفی مارکسیسم – لنینیسم را تشکیل می دهند
که به مثابه یک آموزش خلاق و زنده مرتبا تکامل می پذیرد و غنی می شود و با
هر نوع دگماتیسم، تحجر، برخورد سطحی و یک جانبه مغایر است و نیروی
خلاقه آن از زندگی و پراتیک انقلابی سرچشمه می گیرد.
وابستگی جدایی ناپذیر بین تئوری و پراتیک وجه مشخصه مارکسیسم -
لنینیسم است، یعنی همان چیزی که انواع نظریات رفرمیستی و رویزیونیستی،
سکتاریستی و بوروکراتیک فاقد آنند. مارکس و انگلس در همان هنگام حیات
خویش مرتبا آموزش خود را تکامل بخشيده، با نظریات و نتیجه گیری های
جديد غنی کرده، صحت عقاید خود را در کوره تجربه انقلابی توده ها و آخرين
دستاوردهای علم و فن محک می زده اند.
مرحله جدید تکامل مارکسیسم - پس از پیدایش امپریالیسم و آغاز دوران
انقلاب های سوسیالیستی - با نام ولادیمیر ایلیچ لنین (۱۸۷۰-۱۹۲۴)
پیوند دارد. خدمت آئین به تعالیم مارکس و انگلس و غنی کردن آن به اندازه ای زیاد است که امروز به حق این مجموعه تعالیم یکپارچه و تفکیک ناپذیر را
مارکسیسم – لنینیسم مینامیم.
لنین داهیانه دیالکتیک مارکسیستی را برای بررسی و تجزیه و تحلیل
پدیده های نوین مرحله تاریخی جدید به کار برد و ماهیت و قوانین مرحله
امپریالیستی طرز تولید سرمایه داری را کشف و تحلیل کرد، تئوری انقلاب
سوسیالیستی را تکامل بخشید، و امکان پیروزی چنین انقلابی را نخست در
یک کشور مدل ساخت. انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر در عمل صحت
اندیشه های لنین را ثابت کرد. احزاب مارکسیست لنینیست با تعميم تجربیات
خود در پیکار به خاطر استقلال ملی و سوسیالیسم که در اسناد و برنامه های
آنها و همچنین در اسناد و اعلامیه های جلسات مشورتی بین المللی منعکس
است، مارکسیسم – لنینیسم را غنی تر کرده تکامل می بخشند.
امروز مارکسیسم – لنینیسم نه فقط تئوری بلکه پراتیک میلیونها انسان
است که به بنای جامعه سوسیالیستی و کمونیستی مشغولند. در این شرایط
نقش و اهمیت مارکسیسم – لنینیسم به مراتب فزونی می یابد، زیرا که جامعه
نو، آگاهانه و طبق نقشه بنا می شود. شرط عمده تکامل مارکسیسم – لنینیسم
مبارزه دائمی آن با اپورتونیسم و رویزیونیسم راست و چپ» است



. @PoliticalTheorySt




#متفکرین_روابط_بین_الملل (۴)

هانس مورگنتا Hans Morgenthau

زیست: ۱۹۸۰-۱۹۰۴
- اهل آلمان،یهودی مذهب و واقع گرا بود.
- او را مرشد اعظم روابط بین الملل لقب داده اند.
- نظریات او حوا محور سیاست قدرت بود.
- آثار ماکس وبر در اندیشه های وی تاثیر شگرفی گذاشت.
- مورگنتا از سال ۱۹۴۳ استاد دانشگاه شیکاگو شد و مدتی مشاور پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بود
- مهم ترین کتاب مورگنتا "انسان علمی در برابر سیاست قدرت" می باشد که برجسته ترین کتاب او در بیان فلسفه واقع گرایی و انتقاد صریح از لیبرالیسم عقلایی است.
- مورگنتا سیاست را کشمکش بر سر قدرت می داند و انسان را آفریده ای ذاتا خودخواه میبیند که میلی سیری ناپذیر برای تسلط بر دیگران دارد.
- او ویژگی تعیین کننده سیاست را قدرت طلبی و تسلط بر دیگران می داند و بنابراین در سیاست،اخلاق و خرد فضیلت هایی فرعی و ابزاری برای کسب و توجیه قدرت هستند.
- مورگنتا معتقد بود که فقط قدرت های بزرگ سرشت سیاست بین الملل را در هر دوره ای رقم می زنند و عقیده داشت که سیاست های خارجی کشورها تحت تاثیر سه الگوی حفظ توازن قدرت،امپریالیسم و سیاست اعتبار می باشد.
- کتاب دیگر مورگنتا "سیاست در میان ملت ها" می باشد
- - مورگنتا به چهار دگرگونی تاریخی پس از ۱۹۴۵ تاکید می ورزد:
۱) کاهش تعداد قدرت های بزرگ از سده هجدهم
۲) نبود قدرتی بزرگ بعنوان داور بی طرف در درگیری ها
۳) استعمارزدایی
۴) کاربست فناوری های جدید نظامی و ارتباطی و ماشینی شدن تمام عیار جنگ
-مورگنتا علی رغم بازدارندگی متقابل و وجود جنگ افزارهای هسته ای در آمریکا و شوروی هیچ اعتقادی به توانایی این جنگ افزار ها برای حفظ صلح نداشت.
- مورگنتا پیش فرض های اخلاق باورانه را قبول نداشت و از همین رو دیپلماسی وودرو ویلسون پس از جنگ جهانی اول را مورد انتقاد قرار می داد و به دیپلماسی واقع گرایانه جرج واشنگتون و الکساندر همیلتون در سده هجدهم تاکید می ورزید که بر اساس جلوگیری از قدرتمند شدن فرانسه یا بریتانیا بود
- انتقادهایی که بر مورگنتا وارد می شود:
۱) او تمایز روشنی بین قدرت به منزله غایت و قدرت به منزله ابزار دستیابی به هدف قائل نشده است و خود او نیز به چند بعدی بودن مفهوم قدرت معترف می شود.
- روشن نیست که آیا بدبینی او با سرشت سیاست بین الملل برخاسته از فرض های او درباره سرشت بشر است یا ناشی از سرشت اقتدارگریز نظام بین الملل.
- مورگنتا با انتقال روش های علمی از قبیل کمی سازی و تقلیل گرایی به حوزه علوم اجتماعی مخالفت می کرد و تحمیل پیش فرضه های نظری به واقعیت را تحریف واقعیت می دانست.
- مورگنتا شناخت کامل جهان اجتماعی را ناغیرممکن می دانست و سعی داشت به درکی نسبی از آن دست یابد و در نتیجه از نظر او "واقعیت" امری نسبی است و شناخت علمی نیز بی طرفانه نیست
- مورگنتا درباره قدرت می نویسد: حقیقت علم سیاست حقیقتی در مورد قدرت و تجلیات،شکل بندی ها،محدودیت ها،محتوا و قوانین آن است
- مورگنتا قائل به تفاوت میان جهان طبیعی و جهان اجتماعی است و از همین رو با علم گرایی و معرفت شناسی اثبات گرایانه مخالفت می ورزد
- مورگنتا جهان اجتماعی را انعکاس سرشت بشری در عرصه جمعی می داند و بر وجود عناصر عدم عقلانیت،شانس و عدم قطعیت تاکید دارد که جهان را به مجموعه ای هرج و مرج زده از احتمالات تبدیل می کنند.
- مورگنتا همانند بسیاری از واقع گرایان به سرشت شرور انسان و قدرت طلبی او اشاره دارد و ساختار نظام بین الملل را آنارشیک و فاقد مرجع اقتدار مرکزی می داند
-به عقیده او توسل به زور در شرایط آنارشیک مشروعیت میابد و جنگ به خصوصیت مهم نظام بین الملل تبدیل می گردد
- مورگنتا دولت ها را کنش گران اصلی نظام بین الملل می داند و عقیده دارد که دولت ها همچنان کنش گران مسلط در سیاست بین الملل هستند
- مورگنتا دولت ها را مانند افراد می دید و رفتار دولت ها را در رفتار افراد تبیین می کند
-قدرت و منافع ملی دو مفهوم اصلی در نظریات مورگنتا هستند و خود او قدرت را اینچنین بیان می کند:منظور ما از قدرت کنترل اعمال انسان هاست و منظور ما از قدرت سیاسی کنترل متقابل میان صاحبان قدرت سیاسی و همچنین میان آن ها و مردم است.
- مورگنتا قدرت را هدف اصلی سیاست می داند اما گاهی نیر قدرت را به عنوان ابزار معرفی کند و از عناصر قدرت سخن می گوید؛ جغرافیا،منابع طبیعی، توان صنعتی، آمادگی نظامی، جمعیت،روحیه ملی ،کیفیت دیپلماسی و کیفیت حکومت.

منابع:
۱) پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل/ترجمه علیرضا طیب/نشرنی
۲)تحول در نظریه های روابط بین الملل/حمیرا مشیرزاده/سمت

اندیشه سیاسی در غرب
@PoliticalTheorySt


👈🏻 : حزب عبارت است از یک سازمان سیاسی که در آن همفکران و طرفداران
یک آرمان داوطلبانه گرد می آیند؛ على القاعده، آگاه ترين عناصر یک طبقه یا
اقشار اجتماعی متحدالمنافع را گرد می آورد، بیانگر منافع آن طبقه یا قشر
است، و آن را در مبارزات اجتماعی رهبری می نماید.
در جریان تکامل سرمایه داری، سازمان های سیاسی پرولتاریا و بورژوازی
دو طبقه اساسی جامعه سرمایه داری - و چه بسا سازمان های سیاسی طبقات
دیگر تشکیل می شود.
علت اساسی تعدد احزاب بورژوازی در برخی از کشورهای سرمایه داری،
وجود گروه ها و اقشار مختلف در طبقه سرمایه دار و مبارزه داخلی آنها برای
کسب قدرت حاکم است. به علاوه، بورژوازی از وجود چندین حزب با
قیافه ها و نقاب های مختلف برای فریب و اغوای توده های مردم استفاده می کند تا آنها را از مبارزه صریح و روشن طبقاتی منحرف سازد. در مرحله
امپریالیسم، انحصارگران و زمامداران در مقابل جنبش توده ها به دیکتاتوری
و اختناق متوسل می شوند و احزاب فاشیستی به وجود می آورند. احزاب
فاشیستی در حقیقت گروههای ضربتی سرمایه داری هستند
بورژوازی همچنین با استفاده از آریستوکراسی کارگری سعی می کند
سازمان های رفورمیستی برای فریب کارگران ترتیب دهد. حزب پرولترى،
حزب مارکسیستی - لنینیستی، سازمان سیاسی طبقه کارگر، مدافع و بیانگر
پیگیر منافع همه توده های زحمتکش است. حزب طبقه کارگر است که
می تواند رهبری صحيح مبارزه طبقاتی زحمتکشان را به دست گیرد، از همه
انواع مبارزه استفاده کند، و در آمیختگی صحیح تمام اشکال آن را تأمین نماید.
در دوران امپریالیسم، هنگامی که انقلاب سوسیالیستی به صورت وظیفه عملی
بلاواسطه در می آید، نقش حزب بسیار با اهمیت است. احزاب پرولتاری در
فعالیت خود آموزش مارکسیسم – لنینیسم، علم انقلاب های اجتماعی و بنای
جامعه نوین را رهنمای خود قرار می دهند و متقابلا با تجربه خود آن را غنی
می سازند.
احزاب کمونیست از آنجا که پیشاهنگ و پرچمدار انقلابی ٹرین طبقة
جامعه معاصر و رهبر همه زحمتکشان هستند، از آنجا که به تئوری انقلابی
و علمی و موازین سازمانی مستحکمی مجهز هستند، احزاب طراز نوین را
تشکیل می دهند که با احزاب طراز کهن کارگری که در انترناسيونال دوم
شرکت داشتند تفاوت کیفی دارند.
ایجاد کننده و آموزگار احزاب طراز نوین کمونیستی، ولادیمیر ایلیچ لنین
است. نام او و تعاليم او عمیقا با احزاب پرولتری به هم پیوسته است. تعاليم
او می آموزد
١- حزب مارکسیستی گردان پیشاهنگی مبارزه انقلابی پرولتاریا است.
حزب مارکسیستی که عالی ترین شکل سازمانی پرولتاریاست تمام سازمان های
دیگر پرولتاريا (اتحادیه ها و کوئر پر اتیوها و غیره) را به هم پیوند می دهد، آنها
را از لحاظ سیاسی رهبری می کند، و فعالیت آنها را در جهت نیل به هدف ادامه...

@PoliticalTheorySt


👈🏻 : ماکیاولیسم (Machiavelisme)
این واژه از نام ماکیاول نويسنده و سیاستمدار ایتالیایی که در اواخر قرن
پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم می زیسته مشتق شده است. وی به زمامداران
ایتالیا توصیه می کرد که برای رسیدن به هدف خود به هر وسیله هر چند مذموم
و ناشایست متوسل شوند و ترسی از انتخاب وسیله نداشته باشند. او می گفت
هدف توجیه کننده وسیله است. واژه ماکیاولیسم به معنای آن سیاست و روشی
است که از هیچ وسیله ای برای رسیدن به هدف رویگردان نیست و در این راه
موازین اخلاقی، انسانی، شرف و فضیلت را زیر پا می گذارد. به عبارت دیگر،
ماکیاولیسم یعنی روا داشتن هر گونه شیوه ای ولو منافی اخلاق و وجدان و
مباین حقیقت و عدالت، برای نیل به هدف سیاسی خود. چنین شیوه ای به کلی
با روش و سیاست احزاب کمونیست و کارگری بیگانه است. احزاب طراز
نوین کارگری مابين هدف و وسیله رابطه قائلند. مارکس می گفت نمی توان به
هدف های شریف با وسایل غير شریف دست یافت.

@PoliticalTheorySt


#متفکرین_روابط_بین_الملل (۱۱)

استنلی هافمن Stanley Hoffmann

زیست: ۲۰۱۵-۱۹۲۸
- اهل اتریش،پیرو آیین یهود،از نظریه پردازان لیبرال روابط بین الملل و استاد دانشگاه هاروارد بود.

- عمده تلاش های او به ترویج ارزش های لیبرالی آزادی فردی در جهان مربوط می شد.

- مهم ترین کتاب های هافمن:
۱) دردسرهای گالیور یا تنظیم سیاست خارجی آمریکا
۲) برتری یا نظم جهانی
۳) بن بست ها (multihierarchical)
۴) رسالت های آن سوی مرزها:محدودیت ها و امکانات سیاست بین المللی اخلاقی

- او در کتاب دردسرهای گالیور می گوید ویژگی نظام بین الملل در دهه ۱۹۶۰ پویایی انقلابی،دوقطبی بودن مشروط یا پنهان و برخوردهای ایدئولوژیک است.

- هافمن به ۳ سطح نظام بین الملل معتقد است:
۱) دو ابرقدرت و توان نابودسازی هسته ای
۲) دولت های ملی و پیدایش مراکز متعدد سیاسی

- هافمن عقیده دارد که ایالات متحده باید اندکی از اروپا فاصله بگیرد تا اروپای اروپایی شکل گیرد و نظام کنفدرالی در آن تشکیل شود.

- او با اتکا بر نیروی نظامی به منزله ابزار سیاست گذاری مخالفت می ورزید.

- هافمن در کتاب بن بست ها می گوید که سیاست های خارجی کسینجر،کارتر و ریگان منجر به یک رشته از بن بست شده است.

- کسینجر معتقد بود که آمریکا می تواند هم از برتری برخوردار باشد و هم نظم جهانی را برقرار سازد ولی کارتر جهانی رهبری بدون چیرگی آمریکا در نظام بین الملل را باور داشت.

- هافمن اقدامات دولت کارتر در موضوعاتی حقوق بشر و حقوق دریاها را تمجید می کند اما ضعف کارتر را در عدم اتخاذ راهبردی مناسب در برخورد با شوروی می داند.

منبع: پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل/نشرنی/علیرضا طیب


@PoliticalTheorySt


انقلاب رنگی  یا انقلاب مخملی  Colour revolution;


نوعی انقلاب خشونت‌پرهیزبدون خونریزی است. این واژه را برای نخستین بار «واسلاو هاول» رهبر مخالفان چکسلواکی در انقلاب ۱۹۸۹ این کشور بر سر زبان‌ها انداخت. انقلاب‌های رنگی به یک رشته از تحرکات مرتبط با هم اطلاق می‌شود که در جوامع پسا کمونیستی در اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی توسعه یافت و هیات حاکمه این کشورها جای خود را به حکومت‌های طرفدار غرب داده‌اند . برخی ناظرین از آن به عنوان موجی انقلابی یاد می‌کنند.
نخستین نمونهٔ «انقلاب مخملی» در دورهٔ ۶ هفته‌ای ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی واقع شد و با وقوع تحولات مشابهی به شکل زنجیره‌ای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان(۲۰۰۵) ادامه یافت.
پیشینه:
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، کشورهای بلوک مذکور با خروج از سیطره کمونیسم دچار حکومت‌های اقتدارگراشدند، چنین کشورهایی نخستین هدف انقلاب‌های رنگی واقع شدند، برخی تحلیل‌گران هدف اصلی این انقلاب‌ها را حذف کامل دو مانع بزرگ هژمونی آمریکا بر جهان یعنی چین و روسیهخوانده‌اند و آن را در غالب یک جنگ سرد غیرایدئولوژیک تحلیل می‌کنند که همچنان در جریان است و هنوز نتیجه نهایی خود را آشکار نساخته‌است.
ویژگی‌ها:
تمامی دگرگونی‌های سیاسی که از آن‌ها با نام انقلاب‌های رنگین یاد می‌شود، واجد ویژگی‌های پیوسته و همگون در علل و شکل تحولات می‌باشند،
همگی آن‌ها به جز قرقیزستان بدون استفاده از ابزارهای خشونت‌آمیز و طی راهپیمایی خیابانی به پیروزی رسیدند.جریانات ضدکمونیستی در اروپای مرکزی و اروپای شرقی تاثیرگذار بر این انقلاب‌ها بودند .دلیل اصلی وقوع انقلاب وجود خصوصیاتی چون فقدان چرخش نخبگان، ناکارآمدی در حل مشکلات عمومی و عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت بود و جرقه انقلاب به دنبال بروز خطایی از سوی حکومت، نظیر تقلب در انتخابات روشن شده بود.
انقلاب‌های رنگی:
انقلاب پنجم اکتبر، در ۵ اکتبر ۲۰۰۰ (میلادی) اسلودان میلوشوویچ رئیس جمهور وقت صربستان در میان تظاهرات و اعتراضات صدها هزار نفر در بلگراد مجبور به استعفا شد.انقلاب گل سرخ:پس از تقلب گسترده در انتخابات پارلمانیگرجستان در سال ۲۰۰۳ (میلادی)، اعتراضات عمده مخالفین ادوآرد شواردنادزه به رهبری می‌خاییل ساکاشویلی آغاز شد و در۲۳ نوامبر همان سال منجر به کناره‌گیری شواردنادزه از قدرت و آغاز حکومت ساکاشویلی (بالقب دن کیشوت گرجستان) شد.انقلاب نارنجی:مسموم شدن ویکتور یوشچنکو در جریان مبارزات انتخاباتی چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در سال ۲۰۰۴ (میلادی) و احتمال دست داشتن ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو در این قضیه آتش انقلاب نارنجی اوکراین را برافروخت، پس از ۶ روز نظاهرات حامیان یوشچنکو پارلمان این کشور نتیجه انتخابات را (که یانوکوویچ نامزد مورد حمایت روسیه را برنده اعلام می‌کرد) مخدوش و ملغا اعلام کرد و با برگزاری دوباره انتخابات ویکتور یوشچنکو با کسب ۵۲ درصد آرا قدرت را در دست گرفت.انقلاب گل لاله، انتخابات پارلمانی ۲۷ فوریه ۲۰۰۵ (میلادی) درقرقیزستان پس از تعطیلی برخی روزنامه‌ها و ایستگاه‌هایرادیویی مخالفین انجام گرفت که در جریان آن حامیان عسگر آقایفبه پیروزی چشمگیر و قاطعی دست یافتند، در پایان دور دوم رای‌گیری در ۱۳ مارس سازمان امنیت و همکاری اروپا روند انتخابات را با نقایص فراوان توصیف کرد در حالی که سازمان دولت‌های همسود (نزدیک به روسیه) رای گیری را آزادانه خواند.
نخستین اعتراضات به روند برگزاری انتخابات از شهرهای جنوبی کشور آغاز شد، ۲۱ مارس ۲۰۰۵ آقایف تحت فشار افکار عمومی دستور بررسی تخلفات احتمالی را صادر کرد و در روز ۲۴ مارسدر جریان نخستین راهپیمایی بزرگ مردمی در بیشکک (پایتخت)، دولت با حمله مردم به ساختمان اصلی‌اش سرنگون شد و آقایف به همراه خانواده‌اش با یک بالگرد به قزاقستان و سپس به روسیه گریختند و انقلاب گل لاله که به واسطه وقوع‌اش در فصل بهار این عنوان را داشت به پیروزی رسید.
با همین رویکرد اعتراضات به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (۱۳۸۸) که به جنبش سبز مشهور شد،از سوی دستگاه های امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی، تلاش برای "براندازی نرم" و انقلاب مخملین نام گرفت.

@PoliticalTheorySt






#متفکرین_روابط_بین_الملل (۸)

کنت والتز kennet Waltz

زیست: ۲۰۱۳-۱۹۲۴
- اهل ایالات متحده،از نظریه پردازان رئالیسم روابط بین الملل و استاد علوم سیاسی دانشگاه های هاروارد و برکلی بود.
- مهم ترین کتاب های او:
۱) انسان،دولت و جنگ
۲) نظریه سیاست بین الملل
- والتز علل اصلی جنگ را در سه سطح تقسیم بندی کرد:
۱) سرشت بشر
۲) نظام سیاسی و اقتصادی داخلی دولت ها
۳) ماهیت اقتدارگریز نظام بین الملل
- او همچون دیگر واقع گرایان به برجستگی "دولت" به عنوان بازیگران اصلی سیاست بین الملل تاکید می کرد.
- کنت والتز ساختار سیاسی بین المللی را بر اساس ۳ معیار تعریف می کند:
نخست) اصل آرایش یابی:
این اصل دولت ها را در نظامی اقتدارگریز به یکدیگر مرتبط می سازد و به عقیده والتز در گذر زمان ثابت است
دوم) اصل توزیع توانایی ها:
بر اساس این اصل دولت ها از حیث توانایی با یکدیگر تفاوت دارند و همین سبب شده که تعداد کمی از دولت ها در نظام بین الملل سیطره بیشتری نسبت به اکثریت دولت ها داشته باشند.
سوم) اصل سازمان دهنده:
بدلیل آنارشیک بودن نظام بین الملل،همه دولت ها فقط می توانند به قدرت خود برای تامین امنیت تکیه کنند.
- والتز معتقد بود که ساختار دوقطبی تحت سلطه دو قدرت بزرگ با ثبات تر است از ساختار چندقطبی که تحت سیطره چندقدرت بزرگ باشد.
-او تفاوت نظام چندقطبی و دوقطبی را اینگونه شرح می دهد:
۱) در شرایط چند قطبی،قدرت های بزرگ برای حفظ امنیت خود به اتحاد ها روی می آورند و این اتحادها ممکن است خطراتی چون عهدشکنی دولت بزرگ دیگر را در پی داشته باشد
۲) در شرایط دوقطبی،دو ابر قدرت (آمریکا و شوروی) به جای اتکا به متحدان با تکیه بر ابزارهای خودشان سعی در حفظ امنیت خود دارند و بازدارندگی هسته ای به عامل ثبات نظام تبدیل می شود
- والتز میان نظریه و قانون تفکیک قائل می شد.قانون عبارت از رابطه ای حتمی است ولی نظریه ها به تبیین قوانین می پردازند.

منبع:
پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل/ترجمه علیرضا طیب/نشرنی



@PoliticalTheorySt


#متفکرین_روابط_بین_الملل (۷)

ریچارد روزکرانس Richard Rosecrance

متولد ۱۹۳۰
- اهل آمریکا و از نظریه پردازان لیبرال است.
- او هم اکنون استاد روابط بین الملل دانشکده علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیاست و دکترای خود را در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه هاروارد اخذ کرد.
- مهم ترین کتاب های او عبارتند از:
۱) سربرآوردن دولت تجارت پیشه:بازرگانی و کشورگشایی در جهان نو
۲)کنش و واکنش در سیاست جهان
۳) روابط بین الملل:صلح یا جنگ؟
-روزکرانس اعتقاد دارد که در عصر حاضر تجارت به منزله کلید قدرت و اعتبار بین المللی است و جای قدرت نظامی را گرفته است.
- روزکرانس تاریخ دنیا را به ۹ نظام تاریخی تقسیم می کند
- او معتقد است که آغاز یک جنگ بیانگر پایان یک نظام و آغاز نظامی دیگر است.نظام به تعبیر او "آرایش های دیپلماتیک" یا الگوهای قدرت در یک دوره تاریخی می باشد.
- روزکرانس معتقد است که ثبات هر نظام به رابطه میان ۴ متغیر اصلی بازمی گردد:
۱) جهت گیری های گروه های نخبه به سیاست خارجی
۲)میزان کنترل نخبگان هر دولت بر سیاست خارجی
۳) منابع لازم برای تایید سیاست خارجی (اقناع،بسیج منابع و...)
۴) ظرفیت محیط بین الملل برای برآورده کردن اهداف دولت
- به نظر روزکرانس امکان جداکردن سیاست داخلی از سیاست خارجی برای ارزیابی ثبات نظام وجود ندارد و علت اصلی رفتار سیاست خارجی را در نظام های سیاسی داخلی می داند و بی ثباتی و تحولات جدی بین المللی ناشی از آشوب های برخاسته داخلی دولت هاست.
- روزکرانس تحولات اروپا از انقلاب فرانسه تا جنگ جهانی اول را اینگونه بیان می کند:
۱) صدور ایدئولوژی انقلابی از فرانسه به دیگر کشورهای اروپا با هدف ترویج دموکراسی
۲) خیزش ملی گرایی و جنگ های یکپارچگی ملی توسط محافظه گران با هدف تلفیق آموزه های سنتی و مردم سالارانه
۳) امپریالیسم اروپا بر نظام بین الملل
- او برای بررسی روابط بین الملل رویکردی "دوگانه انگار" پیشنهاد می کند که نظام بین الملل را دارای دو ویژگی "جهان نظامی-سیاسی" و "جهان تجاری" می داند.
- روزکرانس می گوید وجه مشخص روابط بین الملل در آینده تغییر اولویت های دولت ها از منطق رقابت نظامی به منطق تجارت و وابستگی متقابل خواهد بود.به دلایل زیر:
۱) افزایش سرسام آور هزینه های نظامی و توسعه طلبی ارضی
۲) کاهش منافع هزینه های نظامی
۳) افزایش منافع تجارت نسبت به هزینه های آن
- روزکرانس معتقد است که ما اکنون در دوران دولت مجازی به سر می بریم و در این محیط دولت های توسعه یافته ترجیح می دهند به جای توسعه ارضی به رقابت در بازار جهانی بپردازند.
- روزکرانس حفظ ائتلاف میان دولت ها را مبتنی بر ۳ اصل می داند:
۱) مشارکت همگانی
۲) توافق ایدئولوژیک
۳) مردود شمردن جنگ و توسعه طلبی ارضی

منبع:
پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل/ترجمه علیرضا طیب/نشرنی

کانال اندیشه سیاسی در غرب
@PoliticalTheorySt


#متفکرین_روابط_بین_الملل (۱)

ریمون آرون Reymond Aron
زیست: ۱۹۸۳-۱۹۰۵
-اهل فرانسه،طرفدار گلیست،واقع گرا و گرایش ضد کمونیست داشت.
-آثار وی حول سرشت صنعتی شدن بود و در بررسی روابط بین الملل از توماس هابز و کلاوزویتس الهام می گرفت.
- به عقیده او سیاست خارجی را رفتار دیپلماتیک-راهبردی می سازد و روابط بین الملل زیر سایه جنگ است و کاربرد خشونت در عرصه بین المللی شکل انحصاری ندارد.
-وی همانند مورگنتا معتقد بود که روابط بین الملل کشمکش دولت ها بر سر قدرت می باشد.
-مهم ترین کتاب های او "افیون روشنفکران" و "صلح و جنگ" نام دارند.
- کتاب جنگ و صلح بر پایه شیوه های تاثیرگذاری دولت ها بریکدیگر باتوجه به عوامل زیر استوار است؛
۱) دوره های گوناگون تاریخی
۲)محدودیت های مادی:جغرافیایی، جمعیتی و اقتصادی
۳)محدودیت های معنوی
به عقیده آرون نظریه روابط بین الملل نباید هیچ یک از این ۳مقوله را بر یکدیگر برتری دهد.
- آرون در کتاب صلح و جنگ به تحلیلی چهارجانبه از روابط بین الملل در ابعاد نظری،جامعه شناختی،تاریخی و عملی می پردازد.
- او در این کتاب تاکید کرد که تمرکز نظریه های مارکسیست لنینیستی و امپریالیسم اقتصادی بر عوامل محیطی به عنوان علت جنگ اغراق آمیز است.
- آرون رقابت سنتی دولت ها را علت اصلی جنگ می دانست.
- وی معتقد بود که از سلاح های هسته ای به جای استفاده از جنگ باید برای بازداشتن از جنگ استفاده شود.
-آرون به دلیل خطرات بی سابقه دوران هسته ای به دوراندیشی به عنوان مناسب ترین اخلاقیات برای دولتمردان اعتقاد داشت؛یعنی اقدام بر اساس وضعیت مشخص و داده های ملموس و نه بر اساس اطاعت انفعالی از یک هنجار.
- او منتقد افراط کاری های جنگ سرد بود
- آرون در آثار خود از بدبینی همیشگی و همچنین دل سپردن به امیدهای آرمان گرایانه هشدار می داد.
- او مانند اکثر واقع گرایان به سرشت تجاوزکار بشر توجه دارد اما ریشه جنگ را در غریزه انسانی جستجو نمی کند.
- در تصویر آرون از روابط بین الملل،واحدهای سیاسی مستقلی وجود دارند که هریک خود را محق می داند عدالت را در اختیار گیرد و در مورد جنگ یا صلح تصمیم گیری کند.
- آرون معتقد بود در نظام بین الملل هدف اصلی هر واحدسیاسی تضمین امنیت و حفظ بقاء خود است و تعارض وجه شاخص روابط میان آن هاست.

منابع:
۱) پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل/ترجمه علیرضا طیب/نشرنی
۲) تحول در نظریه های روابط بین الملل/حمیرا مشیرزاده/سمت


کانال اندیشه سیاسی در غرب

@PoliticalTheorySt


Репост из: سیاسیون_مطالعات خاورمیانه
با سلام

دوستانی که تمایل دارند ادمین هر کدام از ۲۰ کانال سیاسی ما باشند

به آیدی زیر پیام دهند

@Mhmdhsn26


Репост из: سید صادق حقیقت
کرونا وسیاست(1).docx
24.4Кб
تاثیر کرونا بر سیاست در ...👇

فلسفه سیاسی
روابط بین الملل
سیاست خارجی
سیاست داخلی
اقتصاد سیاسی
الهیات سیاسی

@s_sadegh_haghighat


Репост из: سید صادق حقیقت
انسان فردگرای مغروری که با ابتناء بر اومانیسم خود را مرکز جهان می انگاشت، اینک در مقابل موجودی بسیار کوچک کرنش کرده است.

چه کسی باور می کرد شکاف بزرگی در ناتو ایجاد و حتی پروازهای اروپا به امریکا کلاً لغو شود!؟

یکی دیگر از برکات کرونا آن بود که اختلافات سیاسی در داخل کشورها را به حاشیه برد. در ایام کرونایی در ایران، کمتر از دوگانه اصولگرا/ اصلاح طلب و مانند آن می شنویم.

شدت اثر و ماندگاري تبعات مختلف بحران کرونا به ماهيت و نوع سياستها و سرعت واکنش دولتها ارتباط دارد.

به نظر می رسد ویروس ناچیز کرونا بنیادگرایی و اسلام سیاسی رادیکال را، حداقل در کوتاه مدت، به محاق برده باشد.

قرآن کریم معتقد است وقتی انسانها در کشتی در حال غرق شدن هستند، خالصانه او را یاد می کنند، اما وقتی به ساحل می رسند، دوباره مشرک می شوند.

@s_sadegh_haghighat


آیا شما در کانال مطالعات خاورمیانه عضو هستید؟
Опрос
  •   بله
  •   خیر
69 голосов


Репост из: سیاسیون_مطالعات خاورمیانه
دوستانی که تمایل دارند ادمین کانال مطالعات ادیان باشند به آیدی زیر پیام دهند🙏

@Mhmdhsn26


Репост из: سیاسیون_مطالعات خاورمیانه
مجموعه علوم سیاسی در حال تکمیل تیم مدیران خود است

از علاقه مندان برای مدیریت هر کدام از موضوعات زیر دعوت می‌کنیم به ما پیام دهند


👇کانال های راه اندازی شده 👇

مطالعات خاورمیانه
مطالعات افریقا
مطالعات آسیای مرکزی
مطالعات جنگ هیبریدی
مطالعات ایران
دیپلماسی تسلیحات
اندیشه سیاسی در اسلام
اندیشه سیاسی در غرب
روابط بین الملل
اقتصاد سیاسی

👇کانال های در انتظار راه اندازی👇

مطالعات امریکا
مطالعات اروپا
مطالعات شبه جزیره هند
مطالعات شرق آسیا
مطالعات جنوب شرق آسیا

راه ارتباطی
@Mhmdhsn26


Репост из: مناظره مجازی
نحوه اجرای مناظره 👇

در کانال مناظره مجازی
@DebateSt


گوش ندادن به حقیقت، حقیقت را تغییر نمی‌دهد.

- ژان ژاک روسو

@PoliticalTheorySt

Показано 20 последних публикаций.

879

подписчиков
Статистика канала