.
سوال کتبی بعدی.
به درخواست خودشان، هویت ناشناس.
احمد کسروی یک معمم بود و لباس روحانیت بیرون در آورد و اسلام را موافق و مخالف تحقیق کرد و نگاه دیگری به اسلام داشت. احمد کسروی خواسته و ناخواسته، افکار و تاثیرش را این روزها بر جامعه نسل امروز نمیتوان انکار کرد. از طرف دیگر اشو هست. او نیز نگاه عرفانی و فلسفی بر همه ادیان دارد. این در حالی هست که اشو همه ادیان ها را تفسیر کرد و در نهایت پذیرای هیچ عقاید و افکاری نشد و به نظرم خرد گرا بود. خرد او باعث شد دین گرایان مسیحی از ترس اقامت وی را بهانه کنند و وی را از ملک خاج پرستانه روانه به شرق کنند.(همانجا که خواسته غرب تا حدودی برآورده میشود . چه با افکار و عقاید و چه با زور. چرا که شریعتی آموخته در غرب هم راهی شرق شد.) باری: اشو از خودش اندیشه و عقایدی نداشت و تحمیلی بر افکارش نبود. پاسخ ها در شک و شبهه و از روی افکار بزرگان بود. از بودا و زردشت بگیر تا خیلی های دیگر و امروز پیاده روها که روزگاری پر بود از آثار شریعتی، جایش را به آثار کسروی و اشو سپرده. این دو با هم اگر بودند باز تضاد افکار داشتند و در این میانه اگر می شود افکار شریعتی را بیان کنید که چگونه بود که با قاطعیت تاریخ اسلام را بیان میکرد؟ با سپاس از شما.
@radepak