#منوچهر13
#داستان_زال_و_روداوه
#باز_آمدن_زال_به_نزد_سام
فرخی : خجستگی،میمنت،مبارکی
نوند : پیک
برافگندن : راهی کردن،گسی کردن،روانه کردن
خسروانی :شاهانه،خسروانه،شایسته پادشاه
پیرسر : پیری،پیرسری
نوی : ازنو،دوباره
آن کجا : آن که،آنچه
رفتن : در اینجا به معنی سرزدن،رخ دادن
گذاردن : در اینجا به معنی راه گذاشتن
چنان چون : بدانگونه که
پیوند : خویشی ،وصلت
روشن روان : تازه جان،آسوده خاطر
چرب : نرم،خوش،ملایم
فرخنده رای : صایب رای، نیک تدبیر
رای : تدبیر
به شاخ دست زدن : کنایه از تدبیرکردن و راه برگزیدن
چنان هم : همچنان،بدانسان،همانگونه
ساختن : تدبیرکردن،چاره نمودن
آراسته : آماده و مهیا
سراینده : در اینجا به معنی گوینده
سراینده راز : رازگوینده
همال : جفت،انباز
منش : طبع،نهاد،شخصیت
جستن : خواستار شدن،طلبیدن،خواستن،
آرزوکردن
انجمن : جمع،جمع مردم،مجمع،مجلس
دین : دراینجا به معنی راه و روش و آیین
سور : جشن و ضیافت
بساط : فرش و گستردنی
پیکر : نقش و نگار
خوشاب : آبدار،تر و تازه
آب : درخشان
به خورشید : جادوی ها نبشتن : گویا کنایه از ترفندآرایش را به نقطه اوج رسانیدن است و یا کنایه از رودابه
کشتی بر آب : کنایه از شتاب
هال : آرامش و شکیبایی
فرهی : شکوه و شوکت
آن کجا : آنچه
پاک : تماما،یکسر
زبان دادن : قول دادن
بدگمان : دشمن،بدخواه
دیدن : روادیدن،مصلحت دیدن،موافق بودن
پرده سرای گشادن : بازکردن سراپرده
انجامش : انجام،پایان
روزانجامش : روزقیامت،روز رستاخیز
گر : یا
رامش : شادی و بزم و جشن
گام گذاردن : جلورفتن،پیش رفتن
نگار : نقش و تزیین هایی است که از گوهرهای گونه گون بر تاج می نشاندند.
دد : جانور درنده
دام : جانور غیر درنده،چه اهلی و چه وحشی
بش : یال اسب
خلوق : بوی خوش
فرازآمدن : درآمدن،درون شدن
یک به یک : بکلی،پاک،تماما
یکایک : همان لحظه،در دم
شگفتی : متعجب،حیرت زده
ماندن : برجای ماندن
بند : عقد و وصلت
ایوان : هم به معنی کاخ و خانه و هم به معنی صفه و پیشگاه و در این بیت معنی دوم
کاخ : بخش درونی کاخ
به کاری ساز گرفتن : بدان کار پرداختن،بر سر آن شدن
دست بند : حلقه ای که مردان و زنان برای زینت در دست می کردند.
کشیدن : رفتن،حرکت کردن
عماری : کجاوه
پالان : نشیمنی که بر پشت ستور نهند
هودج : کجاوه
مهد : تخت روان و با هودج و عماری تفاوت معنایی چندانی ندارد.
درنشاختن : درنشاندن ،نشانیدن
خوش منش : خوش خوی و شادان
نیکی دهش : خداوند
فرخنده فال : بخت خجسته،.اقبال مبارک
با کسی دل و دیده راست داشتن : یکتا و یکدل و هم پیمان و بی شیله پیله بودن
یال افراشتن : گردن کشیدن و کنایه از سربلندی و غرور
https://t.me/rahekherad
#داستان_زال_و_روداوه
#باز_آمدن_زال_به_نزد_سام
فرخی : خجستگی،میمنت،مبارکی
نوند : پیک
برافگندن : راهی کردن،گسی کردن،روانه کردن
خسروانی :شاهانه،خسروانه،شایسته پادشاه
پیرسر : پیری،پیرسری
نوی : ازنو،دوباره
آن کجا : آن که،آنچه
رفتن : در اینجا به معنی سرزدن،رخ دادن
گذاردن : در اینجا به معنی راه گذاشتن
چنان چون : بدانگونه که
پیوند : خویشی ،وصلت
روشن روان : تازه جان،آسوده خاطر
چرب : نرم،خوش،ملایم
فرخنده رای : صایب رای، نیک تدبیر
رای : تدبیر
به شاخ دست زدن : کنایه از تدبیرکردن و راه برگزیدن
چنان هم : همچنان،بدانسان،همانگونه
ساختن : تدبیرکردن،چاره نمودن
آراسته : آماده و مهیا
سراینده : در اینجا به معنی گوینده
سراینده راز : رازگوینده
همال : جفت،انباز
منش : طبع،نهاد،شخصیت
جستن : خواستار شدن،طلبیدن،خواستن،
آرزوکردن
انجمن : جمع،جمع مردم،مجمع،مجلس
دین : دراینجا به معنی راه و روش و آیین
سور : جشن و ضیافت
بساط : فرش و گستردنی
پیکر : نقش و نگار
خوشاب : آبدار،تر و تازه
آب : درخشان
به خورشید : جادوی ها نبشتن : گویا کنایه از ترفندآرایش را به نقطه اوج رسانیدن است و یا کنایه از رودابه
کشتی بر آب : کنایه از شتاب
هال : آرامش و شکیبایی
فرهی : شکوه و شوکت
آن کجا : آنچه
پاک : تماما،یکسر
زبان دادن : قول دادن
بدگمان : دشمن،بدخواه
دیدن : روادیدن،مصلحت دیدن،موافق بودن
پرده سرای گشادن : بازکردن سراپرده
انجامش : انجام،پایان
روزانجامش : روزقیامت،روز رستاخیز
گر : یا
رامش : شادی و بزم و جشن
گام گذاردن : جلورفتن،پیش رفتن
نگار : نقش و تزیین هایی است که از گوهرهای گونه گون بر تاج می نشاندند.
دد : جانور درنده
دام : جانور غیر درنده،چه اهلی و چه وحشی
بش : یال اسب
خلوق : بوی خوش
فرازآمدن : درآمدن،درون شدن
یک به یک : بکلی،پاک،تماما
یکایک : همان لحظه،در دم
شگفتی : متعجب،حیرت زده
ماندن : برجای ماندن
بند : عقد و وصلت
ایوان : هم به معنی کاخ و خانه و هم به معنی صفه و پیشگاه و در این بیت معنی دوم
کاخ : بخش درونی کاخ
به کاری ساز گرفتن : بدان کار پرداختن،بر سر آن شدن
دست بند : حلقه ای که مردان و زنان برای زینت در دست می کردند.
کشیدن : رفتن،حرکت کردن
عماری : کجاوه
پالان : نشیمنی که بر پشت ستور نهند
هودج : کجاوه
مهد : تخت روان و با هودج و عماری تفاوت معنایی چندانی ندارد.
درنشاختن : درنشاندن ،نشانیدن
خوش منش : خوش خوی و شادان
نیکی دهش : خداوند
فرخنده فال : بخت خجسته،.اقبال مبارک
با کسی دل و دیده راست داشتن : یکتا و یکدل و هم پیمان و بی شیله پیله بودن
یال افراشتن : گردن کشیدن و کنایه از سربلندی و غرور
https://t.me/rahekherad