باز آمدم از چشمهی خواب، کوزهی تر در دستم.
مرغانی میخواندند. نیلوفر وا میشد. کوزهی تر بشکستم، در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.
سهراب سپهری
گزار | از دفتر شرق اندوه
◼️ سهرابخوانی
● @Reading_sohrab
مرغانی میخواندند. نیلوفر وا میشد. کوزهی تر بشکستم، در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.
سهراب سپهری
گزار | از دفتر شرق اندوه
◼️ سهرابخوانی
● @Reading_sohrab