Reverse.tt🌑


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


محدودیم به دیگران بودن...

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


و برای کسایی که اسپاتیفای ندارن یا حوصلشو ندارن
اپیزود اول پادکست من
به اسم reverse یا معکوس
داستان تاریکی و حقیقت در مسیر سادگی!



41 0 6 10 10

کسایی که اسپاتیفای دارید
اولین اپیزود رو گوش کنید و نظرتون رو بهم بگید
به شدت مشتاقم

https://open.spotify.com/episode/5L8JNJkkQ9FL3rQDUvWcpK?si=KtxvW4OyRk6CdOdfnaP5NQ&utm_source=copy-link




اگر با این سبک کتابا و متنا حال می کنید داستان جدیدم یه سبک کاملا متفاوته درمورد این سبک مونولوگ های درونی
نظرتون؟


مرز بین فکر زیاد و فکر کم موی باریکی است که از روی سکوت می گذرد. بگذارید اینگونه بگویم که هیچ چیز نمی تواند به افکار شما معنی دهد مگر اینکه بیان شود. چون آن افکار با بیرون آمدن یا خرد می شوند یا به یک سمبل و جهت مسخره تبدیل می شوند که مسجمه اش را در وسط میدان مرکز شهر دل هر کس می سازند. اما فرق بین اینکه تو نقشی نداری یا دیگران لیاقت نقش هایت را ندارند به سکوت زیبای تو وابسته است.
#تاریکی_سیاه_نیست


امشب یا فردا صبح
سعی می کنم اولین قسمت پادکستم با عنوان معکوس رو براتون آپلود کنم
اگر استقبال کردید میریم برای ادامش


مثل این
ممنونم از دوست خوبم




آقا
این حرکتتون که میاین برای متنام وقت میذارید>>>>>>
حقیقتا ذوق میکنم


زیباترین تصویر دنیا؟


مادر خرج ک هیچی
کیا تو مسافرتا مادرعکسن؟


‏آدمایی که خودشون حال خودشون رو‌خوب
میکنن آدمای قوی و‌ ترسناکی هستن :)


By HANA


درد‌هایم را قلمی کردم
صفحه‌ها پر شد از
غم،غم و غم
غم‌هایم را قلمی کردم
صفحه‌ها پر شد از
دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم...


لطفا همه نظر بدید
مهمههه


در پس کوچه ای که همیشه چادر چنار به سر دارد چراغ های چشمک زن و زل زده به سایه ها سردر ورودی را تلنگر می زند. پله های تو سری خورده و رنگ پریده به آغوش در چوبی زوار در رفته می رسد. دست گیره را با آواز ملایم لولاها میرقصانم و نور ملموس پشت در برای دیدن این نمایش به بیرون هجوم می‌آورد. همانجا نشسته. ژولیدگیه چشمانش لباس مرتب تنش را پس می‌زند. بوی گچ و جوهر روی زمین پاشیده و دودی از خستگی دور سرش می پیچد. همان شکلات ها و میز وسط مرا به نشستن دعوت می کند. وقت را با سلام و احوالپرسی پرسی هدر میدهد اما نگاه من به عود خاک گرفته کنج کلاس خشک میشود. آغوشش هنوز سیگاری است اما همین دودهای نامرئی اش را هم دوست دارم. می نشیند و دوباره خودکار به دست میگیرد. با اولین حرکتش سیاهی شدیدی در برگه نمایان میشود. بیشتر که دقت میکنم حفره ای است سیاه به رنگ چشمانش. دستم را آرام به سمتش میبرم و خودکار و قلم ها مرا به لمسش تشویق می‌کنند. بوی گس درخت گردو از ناکجا آباد همه جا پیچیده. با قلم، خطی دیگر روی حفره میکشد و درون آن پیچ میخورد. وارد دفتر میشوم و چه زیباست سکوت بین کلمات. قلبم را از سینه ام بیرون میاروم و همانجا، درجایی که کلمات از هم فاصله گرفته اند می‌گذارم تا شاید رهگذری چشمش به این سنگ تپنده بیفتد چون میدانم همه
حتی او به یک زبان سکوت می کنند.
#من_نویس


Репост из: EverythingFox🌱
این پیامو فور کنید توی چنلتون تا منم بر اساس وایبتون یه متن براتون بنویسم🕯✨
°اگه خواستید میتونید ژانرشم انتخاب کنید
°پرایوت شر کردید لینک بدید
#challenges


امروز یکی اینو برام فرستاد
کسی که ازش توقع نداشتم البته
اما
واقعا
ممنونم ازش
هرزگاهی با این جور چیزا
حال دوستاتونو خوب کنید
بهشون آرامش بدید


دلم میخواد همیشه خوشحال باشی، اول بخاطره
اینکه لایقش هستی و بعد بخاطره اینکه لبخنده
تو جزو قشنگ ترین چیزایی هست که دنیا بهش
نیاز داره پس از خودت دریغش نکن، میدونی
گاهی باید ی نقطه بزاری؛ باز شروع کنی،باز
بخندی،باز بجنگی. هیچوقت از اینکه دوباره
شروع کنی نترس شاید داستان جدیدت قشنگ تر
باشه!
اصن قهوه بخور، یه موزیک گوش بده، آروم باش
شاید زندگی همین چند لحظس! دیوونه بازی در
بیار بزن برقص،اصن تو توی دنیا تکرار نمیشی و
نخواهی شد تو ورژن خوبه خودت هستی! نه از
کسی جلوتری و نه عقب تر، تو واسه ی خودت
بهترینی!
از چی میترسی تو بدترین شبای زندگیتو بدون
اینکه به کسی بگی سر کردی حتی مادر پدرت
پس از پس همه چی میتونی بر بیای بهت ایمان
دارم..

Показано 20 последних публикаций.

105

подписчиков
Статистика канала