^ریحان^


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


لینک ناشناس من 👇🏻
https://t.me/BChatBot?start=sc-267649-h34lioE

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: •ضِمآد•
این پیام رو فوروارد کنید چنلاتون و ناشناس لینکشو بدین تا پستی که خودم دوست دارم رو از چنلتون فوروارد کنم❤️‍🔥
پ.ن:جوین چنلتون اگه نیستم بگین.

جوین چنلم:
@zemademan


اونی که روی قبولیش شرط بسته بودیم قبول شد و به جای اینکه بهمون پول بده رفت واسه تک تکمون کادو خرید(چیزایی که فکر می‌کرد دوست داریم)؛ واسه منم رفت دوتا انگشتر خوشگل خرید :')
فکر کنم تقریبا کل کسایی که منو می‌شناسن میدونن که من عاشق انگشتر و چیزای صورتی ام و این دوستمون هم رفت انگشتر خرید و با کاغذ کادوی صورتی کادوش کرد :')


آخرین باری که اینجوری اضطراب و تپش قلبم رو نادیده گرفتم و تا جایی که می‌شد تلاش کردم رو یادم نمیاد


انقدر امروز از خودم راضی بودم که یه خواب راحت با یه ذهن آروم رو به خودم هدیه دادم


دیشب بهم ثابت شد کلا باید دور خوردن کافئین حتی چند ماه یه بارم خط بکشم.
چون دیشب با تپش قلب شدید بهم یادآوری شد که به کافئین حساسیت دارم؛ البته قبل از اینکه بخورم می‌دونستم ولی یادم نبود انقدر میتونه شدید باشه.


برای فردا هم آزمون مستمر دارم هم کلی کار دیگه
واقعا کی این اضطراب میخواد دست از سر من برداره


این آزمون های مستمر حضوری جداً جز حال بد، اضطراب، انرژی و افکار منفی هیچ چیز دیگه ای واسه من نداشت


ولی اینکه تقریبا سه ساعته مورد حمله ی اضطراب قرار گرفتم و همین‌جوری داره مشت میکوبه بهم و به جز نشستن یه گوشه نمیذاره هیچ کاری کنم یه چیزی فراتر از اذیت کننده است
از شدت تپش قلب و افکار منفی نمیدونم باید چیکار کنم




Репост из: رهایی🕊
در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا
زپس صبر، تو را او، به سر صدر نشاند

#مولانا
💕🪴✨


ولی فعلا نمیتونم بهش توجه کنم چون باید بشینم نوشته هایی که قراره فردا به دکتر نشون بدم رو پاک نویس کنم


فردا وقت دکتر دارم و حدودا دو هفته است که منتظر‌شم و الان که انقدر نزدیکم بهش طبیعتا باید خوشحال باشم که بالاخره میتونم همه ی اون چیزایی که توی این مدت اذیتم میکرد رو به دکتر بگم ولی اضطراب یقم رو گرفته و داره هر نوع اتفاق بدی که فردا میتونه بیوفته رو نشونم میده


در واقع تصور من از اکثر اتفاقات آینده مثل یه غول بزرگ و سیاه میمونه و زمانی که اون اتفاق میوفته هرچقدر هم بد باشه همچنان از اون غول بزرگ و سیاه قابل تحمل تره.


Репост из: †آلاچیق‌من⸸
اگه منو با یه اسم خاصی که خودتون گذاشتید روم صدام میزنید جایگاه خاصی تو قلبم دارید =)


این چند روز تا حدی بهم ثابت شد که اکثر استرس هایی که میگیرم بیش از حده و هیچی قرار نیست به اون بدی ای که من تصور می‌کنم باشه و یه روز هرچقدر هم بد باشه یه نور کوچیکی اون وسطش هست


از دیشب تا حالا از در و دیوار واسم باریده و جدا امیدوارم اونقدری تمرکز داشته باشم که بتونم حداقل به یه سری سوال ها جواب بدم.


من آدمیم که بخش اعظم زندگیم رو استرس تشکیل میده ولی هیچوقت این استرس رو جلوی خانوادم بیان نکردم یعنی اینجوری بوده که یا حالت هایی که به خاطر استرس بهم دست میده رو دیدن یا مشکل هایی که به خاطر استرسم برام به وجود اومده ولی هیچوقت به زبون نیاوردم که من استرس دارم.
ولی امشب اونقدری به خاطر فردا که اولین آزمون مستمرم هست استرس داشتم که فقط تونستم یه درس بخونم و واسه درس های بعدی تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به کتاب جلو روم نگاه کنم و این وضعیت انقدر اعصابم رو به هم ریخت که مامانمو صدا کردم گفتم بچت داره اعصابمو به هم میریزه یه کاریش بکن و مامانم اینجوری بود که کدوم بچم؟ چیشده مگه؟
به خودم اشاره کردم و گفتم که من همیشه در بهترین حالت ساعت دو میخوابم یعنی از همین حالا تا ساعت دو وقت دارم بخونم و اگر شروع کنم قطعا میرسم بخونم چون درس هارو بلدم و فقط نیاز به دوره دارم ولی انقدر استرس دارم که حتی نمیتونم بیشتر از اون یه درس ادامه بدم و این اولین باری بود که قشنگ جلوش به زبون آوردم که آره من استرسم انقدر شدیده که هیچ کاری نمیتونم بکنم.
*این متن واسه ساعت یازده بود.


جوری که کارای تاریخم از من انرژی میگیره و خستم میکنه هیچ چیز دیگه ای خستم نمیکنه.
بعد دقیقا چند روز قبل از زمان کلاسمون کار میده انجام بدیم و انقدر انرژی و زمان ازم میگیره به کارهای دیگم نمیرسم.


دیشب تقریبا دو ساعت و نیم خوابیدم ولی با یه انرژی عجیبی دارم میرم مدرسه.
طبیعتا باید خوابم بیاد و خسته باشم ولی هر حسی دارم جز این


همین که بعد از مدت طولانی تو جمع بودن جسمم خسته است نه روحم نشون میده بهم خوش گذشته✨

Показано 20 последних публикаций.

42

подписчиков
Статистика канала