کیمیایِ عزیزم؛
شورو شوق دلگرمکنندهات برای زیستن، مرا به یقین میرساند که حضورت سرسختتر از سبز ماندن است، گرچه در نخستین نگاهِ اجمالی همچون گوارتز بنفشِ، منحصربفردی بنظر خواهی رسید، اما گمان میبرم در ذهن آشفتهام تو همان بنفشهی سبز رنگ ناشناختهای نقش خواهی بست که با به یاد آوردنت لبخندِ لطیفی به روی چهرهام مینشیند.
زیباترین؛ یقین دارم تو را میتوان در لابهلای انبوه لوندرهای دوردست ناشناختهای بهیاد داشت، که در حصار جنگل سخنان ناگفتهات هنرمندانه همچون پیچکی در حال عشق ورزیدن است.
و به راستی حضورِ فرشتگانی همچون تو در این غبارِ خاکسترِ این روزها، تنها مطلق زیبای جهان است.
زیباترین؛ برای قلب مهربانت از درد نرنجیدن و شوقی مصفا آرزومندم.
" برای کیمیایِ زیبا؛ رُزی. ۲۴ اُکتبر.
شورو شوق دلگرمکنندهات برای زیستن، مرا به یقین میرساند که حضورت سرسختتر از سبز ماندن است، گرچه در نخستین نگاهِ اجمالی همچون گوارتز بنفشِ، منحصربفردی بنظر خواهی رسید، اما گمان میبرم در ذهن آشفتهام تو همان بنفشهی سبز رنگ ناشناختهای نقش خواهی بست که با به یاد آوردنت لبخندِ لطیفی به روی چهرهام مینشیند.
زیباترین؛ یقین دارم تو را میتوان در لابهلای انبوه لوندرهای دوردست ناشناختهای بهیاد داشت، که در حصار جنگل سخنان ناگفتهات هنرمندانه همچون پیچکی در حال عشق ورزیدن است.
و به راستی حضورِ فرشتگانی همچون تو در این غبارِ خاکسترِ این روزها، تنها مطلق زیبای جهان است.
زیباترین؛ برای قلب مهربانت از درد نرنجیدن و شوقی مصفا آرزومندم.
" برای کیمیایِ زیبا؛ رُزی. ۲۴ اُکتبر.