‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #13


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


‌ ‌‌‌𝖺𝗅𝗅 𝗍𝗁𝗂𝗌 𝗆𝗈𝗇𝖾𝗒 & 𝗍𝗁𝗂𝗌 #🚸
‌ ‌‌‌ 𝗉𝖺𝗂𝗇 𝗀𝗈𝗍 𝗆𝖾 / 𝗁𝖾𝖺𝗋𝗍𝗅𝖾𝗌𝗌 / .

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: Rohit - BSC Gem
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤ


Репост из: ‌ ‌ ‌𝗌𝟥𝗅𝖾𝗇𝗈𝗉𝗁!𝗅
‌ ‌ブルーホスピタル
空 ( 失った ) 何年も前、私は小さいながらも美しい家を持っていた若い女の子でした​​。私は家の裏庭に座って何日も本を読んでいましたが、ある日、生命の匂いがする男の笑い声が聞こました。( 波状のビーチ ) 私は迷子の女の子だった


Репост из: ‌ ‌ ‌𝗌𝟥𝗅𝖾𝗇𝗈𝗉𝗁!𝗅
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Репост из: 𝖯𝗅𝖺𝗍𝗂𝗇𝗎𝗆
◟𑜹 𝐋𝐞𝐭𝐬 𝐊𝐢𝐥𝐥 𝐁𝐚𝐬𝐭𝐚𝐫𝐝𝐬 𑑒゙ʾ


Репост из: ៹ׄׄׄׄׄׄׄׄׄ𝐓庙𝔏谎⋮✦
𝖺𝗌 𝗁𝖾 𝗋𝖾𝖺𝖽 , 𝗂 𝖿𝖾𝗅𝗅 𝗂𝗇 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗍𝗁𝖾 𝗐𝖺𝗒 𝗒𝗈𝗎 𝖿𝖺𝗅𝗅 𝖺𝗌𝗅𝖾𝖾𝗉 : 𝗌𝗅𝗈𝗐𝗅𝗒 , 𝖺𝗇𝖽 𝗍𝗁𝖾𝗇 𝖺𝗅𝗅 𝖺𝗍 𝗈𝗇𝖼𝖾.


Репост из: 𖦹 𝐑𝖺𝗂ꪀ𝕪 ࣪˖ぅ
𓄹 ࣪ ִֶָ 𝗛ⱺ𝗍 𝗴𝗂𝗋𝗅𝗌 𝘄𝖾𝖺𝗋 𝗽urple ✰ !




Репост из: 𓂃ּ𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 ֗𝐂𝐨𝐭𝐭𝐚𝐠𝐞†˖
ꪆ ⋆𝗎ɾ 𝗅𝗈𝗈𝗄 𝗂𝗌 𝗏ꫀ𝗋𝗒 𝗐𝗂𝖽𝖾 α𝗇𝖽 𝖻𝖾𝖺υ𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅⋆

𝗍𝖺𝗉 𝗍𝖺𝗉


Репост из: —ㅤᥕa̸nder.
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤ❨  

چند روزی بود که گردنبندِ موردعلاقه‌ش پاره شده بود.همونی که مرواریدای صدفیش رو با دستای خودش کنار هم چید.راستش نایِ از اول ساختنش رو نداشت، اما دیگه نمی تونست یکی مثل اون رو هم جایی پیدا کنه.یک شب وقتی قطره های بارون بندِ دلِ آسمونو می‌دَریدن، نشست کنار پنجره‌ چوبیِ رنگ و رو رفته اتاقش، به امید دیدن ماهش.اما هرچقدر گشت، بازم نتونست پیداش کنه.مجبور شد از رازِ دلش به ستاره بگه.اون شب تا صبح گفت.تا صبح حرف زد.از گم شدن گرگِ خاکستری رنگش توی اون جنگلِ مه گرفته، از حسرت دیگه ندیدنش، از دیگه حس نکردن خزِ های نرمش لای دستای ظریفش.از ماهش گفت.چند شبی بود که آسمونش تاریک بود، ماهش کجا بود؟نمیدونست.از پروانه ای گفت که تویِ صندوقچه قدیمیش نگهش می داره، اما می بینه که خستست از بال زدن.خستست از تلاش کردن برای موندن توی اون تنگنای سیاه و تاریک.ستاره بهش گفت بذار بره.اما اگه اونم می رفت، اگه یروزی ستاره هم ازش رو بر می گردوند، دیگه کیو داشت کنارش.کیو داشت که باهاش از دردِ ژَکیدن های گاه و بی‌ گاه قلبش بگه.از بی قراریِ جیرجیرکای توی مغزش بگه.کی بود که دیگه سیلِ شهرِ کوچیکِ توی چشماش رو بند بیاره و عطرِ رنگین کمون رو پیشکشش کنه.همین حالا هم بند بند وجودش، نقطه به نقطه روح و جسمش، غمِ دلتنگی و ترس رو فریاد می‌زدن.دلتنگِ آدمایی که دیگه نبودن و گمشون کرده بود، ترسِ از دست دادن کسایی که برای موندنشون، به هر ریسمونی که می تونست چنگ زده بود.هیچوقت کسی بهش یاد نداد که با هر رفتنی اشک نریزه و با هر اومدنی، لبخند نزنه.شاید اونی که رفته برگرده و اونی که اومده، یروزی بره.اما بعضی ها با اومدنشون یکروزه انگار دنیارو بهش هدیه داده بودن، همون رو هم خیلی زود ازش گرفتن و تا تهِ روحش رو خراشیدن.اما این زخم واسش شیرین بود.شیرینی ای که شَهدِش کشنده بود، اما حاضر بود برای بودن اون زخم روی روحش، مثل یه دکمه لقِ پیراهن ، با چنگ و دندون بایسته.


Репост из: # 🎀 › Lali̸sá
‌. ‌ ‌. ‌🐈‍⬛ ┈ 𝐌𝗒 𝐁𝖺𝗀  ๋࣭ ◜


.


Репост из: •私たち•


Репост из: ㅤㅤreverse .
ㅤㅤㅤㅤ
ㅤㅤ ㅤㅤㅤ𑄼𑄾ㅤㅤㅤ⁄ㅤ. 📗

قبلاً معتقد بودم هیچوقت دژاوو رو تجربه نکردم؛ اما حالا مي‌فهمم تو دژاووٕ من بودي لِیف!
فکر مي‌کردم قلبت رو دارم ܼ دستـات رو ܼ چشمـات رو .
فکر مي‌کردم اوني که وقتي از پا مي‌افتم بالاي سرمه، تویي. اما چیزی جز تَوهم نبودي!
فقط خودم رو مجبور به باورِ وجودت مي‌کردم؛
چون تحمل سقوط دیگه‌اي رو نداشتم.

  ⊹ مون‌‌آمورِتو ܼ


Репост из: ㅤㅤreverse .
ㅤ ‌ ‌ ‌ㅤ ‌✧ㅤִㅤ ㅤㅤ𝟿𝟽ㅤ‌ㅤ۫ㅤㅤ⬭


Репост из: ‌ ⁦*⁠。9 9 9⁦*⁠。⁩
‌ ‌ ‌ ◟
‌ ‌ #𝟱𝟬𝟱‌
‌ ‌ ‌ ≡ ݁‌. 𓈒


Репост из: K.



Показано 17 последних публикаций.

72

подписчиков
Статистика канала