@s_m_hoseiniiii#رقاصه_و_گزمه
گزمهای رقاصهای را دید و گیسش را گرفت
گفت: ای دختر، چرا قِر در کمر انداختی!؟
شاخ ِهر نَر را شکسته، لرزش ِموزون ِتو
با ادا اطوار، در دلها شرر انداختی!!
از چه با ایمان و دین خلق، بازی میکنی؟
در اینستای خودت، تصویر ِشر انداختی!
غیر ِدین ِما که با رقصیدنت بر باد رفت..
لرزه بر اندام ِفرهنگ و هنر انداختی!!
فکر کردی کشور ما بی در و پیکر شده؟!
خویش را با بد کسی اینگونه در انداختی!
ما برای حفظ ِاین دین سالها جان کندهایم
زحمت چل ساله را هم از اثر انداختی!!
دادگاه و اعترافت را نمودیم آشکار..
آشکارا چونکه بر دین نیشتر انداختی!
در جوابش گفت آن رقاصه با اندوه و لرز:
گزمه جان، انگار در من بد نظر انداختی!
نان ِبازوی خودم را میخورم از این طریق
اینهمه تهمت چرا بر یک نفر انداختی!؟
دزد ِجان و مال مردم را رها کردی، ولی
دختری بیچاره را در دردسر انداختی!؟
لرزش ِایمان ِمردم نیست از اندام ِمن!!
لرزه را بیشک شما بر این فنر انداختی!
رقص ِمنرا در خبرها بولد کردی، در عوض
جرم ِسلطان ِطلا را از خبر انداختی...!؟!
مختصر دینی اگر در جامعه موجود بود
با عملکردت همان را در خطر انداختی!
بیگمان بین من و تو، قاضی ِعادل خداست
گرچه در ظاهر مرا از کُرک و پر انداختی!!
#سیدمحمد_حسینی
@s_m_hoseiniiii