فقط تو اين اطاقه كه ميتونم در خودم زندگي بكنم و قوايم به هدر نره، اين تاريكي و روشنائي سرخ برام لازمه، نميتونم تو اطاقي بنشينم كه پشت سرم پنجره داشته باشه، مثه اينه كه افكارم پراكنده ميشه از روشنائي هم خوشم نميياد. – جلو آفتاب همه چيز لوس و معمولي ميشه !
تاريكخانه
تاريكخانه