قدرت، بحران و خِرَد، در چرخشگاهی پرمهالک
✍علی صاحبالحواشی
این پاسخ کاملاً زیبنده بصیرت، هوش، و بیانِ ممتاز محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) است.
هیچ صورت از "قدرتِسیاسی"، تحت هیچ شرایطی، و با هیچ توجیه لاهوتی یا ناسوتی، و برای هیچکسی فارغ از ویژگیهای شخصیِ اخلاقی/فکری/ایمانی، نباید که اولاً "مطلق" و ثانیاً "مادامالعمر" باشد.
این پیشفرض که "قدرت، قطعاً فاسد میکند" بصیرتِ تاریخیِ برآمده از تجربه هزارانبار آزموده بشر در جوامع مختلف و متکثر است و باید چون یک "اصل قطعی" و تخطیناپذیر، نصبالعین هر سیاستِ عملی باشد.
یک ملاحظه ویژه در نظر به این سخن فروغی هست: آنگاه که رضاشاه، فروغی بیمار را برای احراز پست نخستوزیری به سعدآباد فراخواند، او در موقعیتِ "کیشومات" سیاسی قرار داشت تا هیچ راهی بجز از کنارهگیری از سلطنت نداشته باشد که به ناچار برگزیده بود. همین هم بود که جای "مشورت" نبود، تنها نگرانی آن بود که فروغی نپذیرد، که خوشبختانه پذیرفت. فروغی نیز در این پذیرفتن، برای خاطر "ایران"، پای بر دلچرکینی خودش از رضاشاه نهاد ...
ادامه نوشتار
با عضویت در این کانال با آثار بیشتر نویسنده آشنا شوید
✍علی صاحبالحواشی
این پاسخ کاملاً زیبنده بصیرت، هوش، و بیانِ ممتاز محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) است.
هیچ صورت از "قدرتِسیاسی"، تحت هیچ شرایطی، و با هیچ توجیه لاهوتی یا ناسوتی، و برای هیچکسی فارغ از ویژگیهای شخصیِ اخلاقی/فکری/ایمانی، نباید که اولاً "مطلق" و ثانیاً "مادامالعمر" باشد.
این پیشفرض که "قدرت، قطعاً فاسد میکند" بصیرتِ تاریخیِ برآمده از تجربه هزارانبار آزموده بشر در جوامع مختلف و متکثر است و باید چون یک "اصل قطعی" و تخطیناپذیر، نصبالعین هر سیاستِ عملی باشد.
یک ملاحظه ویژه در نظر به این سخن فروغی هست: آنگاه که رضاشاه، فروغی بیمار را برای احراز پست نخستوزیری به سعدآباد فراخواند، او در موقعیتِ "کیشومات" سیاسی قرار داشت تا هیچ راهی بجز از کنارهگیری از سلطنت نداشته باشد که به ناچار برگزیده بود. همین هم بود که جای "مشورت" نبود، تنها نگرانی آن بود که فروغی نپذیرد، که خوشبختانه پذیرفت. فروغی نیز در این پذیرفتن، برای خاطر "ایران"، پای بر دلچرکینی خودش از رضاشاه نهاد ...
ادامه نوشتار
با عضویت در این کانال با آثار بیشتر نویسنده آشنا شوید