خانومه توی پرواز برگشت از شیراز نشسته بود کنارم.
ازم پرسید: شمام تهرانی هستی؟
گفتم نه.
پرسید: اینجا زندگی میکنی؟ چند وقته؟
گفتم بیست سال
گفت ما چند ماهه! هیشکیو هم اینجا نداریما. همینجوری اومدیم یه خونه رهن کردیم.
گفتم شغل شوهرتون چی پس؟
گفت فعلا درگیر کار خاصی نیستیم!! اومدیم نشستیم فعلا ... حداقل این بچه لهجه ش تهرانی میشه!
من توو دلم: یا خدا! خب تهرانی نشه!!
گفتم جسارتا، سخت تون نشده؟ با زلزله و آلودگی و ترافیک و ... گرونی! کجا خونه گرفتین؟
گفت زعفرانیه!
هیچی دیگه لال شدم! قشنگ معلوم بود یه ارث کلون یهو افتاده توو دامن شون نمی دونستن باهاش چیکار کنن.
انگیزه ی مهاجرت به پایتخت؛ لهجه ی بچه م تهرانی بشه .
پ ن: یه سفر پاریس میرفتی خب خواهر من.
پ ن دو: خدایا شانسو میفرستی سمت کیا؟! ببین ای کاراته ها (با لهجه شیراز خوانده شود).
@sarakanaani
ازم پرسید: شمام تهرانی هستی؟
گفتم نه.
پرسید: اینجا زندگی میکنی؟ چند وقته؟
گفتم بیست سال
گفت ما چند ماهه! هیشکیو هم اینجا نداریما. همینجوری اومدیم یه خونه رهن کردیم.
گفتم شغل شوهرتون چی پس؟
گفت فعلا درگیر کار خاصی نیستیم!! اومدیم نشستیم فعلا ... حداقل این بچه لهجه ش تهرانی میشه!
من توو دلم: یا خدا! خب تهرانی نشه!!
گفتم جسارتا، سخت تون نشده؟ با زلزله و آلودگی و ترافیک و ... گرونی! کجا خونه گرفتین؟
گفت زعفرانیه!
هیچی دیگه لال شدم! قشنگ معلوم بود یه ارث کلون یهو افتاده توو دامن شون نمی دونستن باهاش چیکار کنن.
انگیزه ی مهاجرت به پایتخت؛ لهجه ی بچه م تهرانی بشه .
پ ن: یه سفر پاریس میرفتی خب خواهر من.
پ ن دو: خدایا شانسو میفرستی سمت کیا؟! ببین ای کاراته ها (با لهجه شیراز خوانده شود).
@sarakanaani