در حالی ک از عصبانیت سفیدی چشماش به سرخی میرفت..نفساشو شمرده شمرده بیرون میفرستاد ..بی تفاوتی شخص رو به روش بیشتر از هر لحظه جریحش میکرد..خنده عصبی سر داد و دستش توی موهای لختش کشید و از بین دندونای چفت شدش سکوت فضای حاکم را میشکند.
_دارم تمام تلاشم میکنم اون دندونای خوشگلت تو دهنت خورد نکنم
+کاری مگه مونده باهم نکرده باشی تهیونگ؟!همینم انجام بده خیلی وقته برام مردی
لحظه ای چشمانش از شدت تعجب گرد شدن ..ادمی این حرف به زبون اورد که مرد حتی تعداد مژه هاش حفظ بود..در ازای هر قطره از اشکاش نفس باعث و بانیش گرفته میگرفت..دستی به صورتش کشید و پوزخندی زد بیخیال ظاهر ریلکسش قلبش دیوانه وار خودش به در و دیوار میکوبید..پسرک با هر کلمه ای که به زبون میاورد بی لیاقتیش جار میزد ..مرد به سمت میز اتاقش رفت..خودش کمی روی میز بالا کشید و از داخل جیب شلوار جین شکی رنگش پاکت سیگارش خارج کرد و ی نخ میون لبای سرخ رنگش قرار داد..همراه فندکش نخ بین لباش روشن کرد و کام عمیقی ازش گرفت..اماده حرف دیگه ای بود تا سر محبوبش جوری ب دیوار بکوبه تا هیچوقت جرئت اینگونه بی پروا حرف زدن جلوی او را نکند هر لحظه جریح تر و مصمم تر از قبل میشد و پسرک رو به روش این از رگ گردن متورم شده مرد و کامای عمیقی ک از سیگارش میگرفت متوجه شده بود..
_جئون بیا اینجا
دلبر دوست داشتنیش حالا از ترس به لرزه افتاده بود..لبخندی به روی لباش بخاطر ترس پسرکش نشست..اروم ضربه ای به رون پاش زد و پسرکش به اغوشش دعوت کرد..دلبرش بدون چون و چرا روی پاهاش جا گرفت..لبای ملتهب و داغش پشت گردن دلبرش قرار داد و بوسه ای روش نشوند..گاز ارومی از گوش پسرکش گرفت و زیر گوشش لب زد.
_میدونی ک باید تاوانش پس بدی مگه نه جئون من.
مرد کلت کمری اش بیرون کشید و سر کلت به پهلو پسرک فشار داد .
_از من متنفری پس
مرد کلتش به پهلوی پسرک فشرد..پسرک نفسش لحظه ای حبس شده لعنت دیگه ای به زبون تند و تیزش فرستاد.
+قربان من از گفتن اون کلمات واقعا معذرت میخوام لطفا منو عفو کنید
مرد درتی نگاهی به نیمرخ جذاب پسرک انداخت.
_اگه بازم سعی کنی حفره کوچیکت با دیکم گشاد کنی میتونم راجب بهش فکر کنم پسر خوب.
_دارم تمام تلاشم میکنم اون دندونای خوشگلت تو دهنت خورد نکنم
+کاری مگه مونده باهم نکرده باشی تهیونگ؟!همینم انجام بده خیلی وقته برام مردی
لحظه ای چشمانش از شدت تعجب گرد شدن ..ادمی این حرف به زبون اورد که مرد حتی تعداد مژه هاش حفظ بود..در ازای هر قطره از اشکاش نفس باعث و بانیش گرفته میگرفت..دستی به صورتش کشید و پوزخندی زد بیخیال ظاهر ریلکسش قلبش دیوانه وار خودش به در و دیوار میکوبید..پسرک با هر کلمه ای که به زبون میاورد بی لیاقتیش جار میزد ..مرد به سمت میز اتاقش رفت..خودش کمی روی میز بالا کشید و از داخل جیب شلوار جین شکی رنگش پاکت سیگارش خارج کرد و ی نخ میون لبای سرخ رنگش قرار داد..همراه فندکش نخ بین لباش روشن کرد و کام عمیقی ازش گرفت..اماده حرف دیگه ای بود تا سر محبوبش جوری ب دیوار بکوبه تا هیچوقت جرئت اینگونه بی پروا حرف زدن جلوی او را نکند هر لحظه جریح تر و مصمم تر از قبل میشد و پسرک رو به روش این از رگ گردن متورم شده مرد و کامای عمیقی ک از سیگارش میگرفت متوجه شده بود..
_جئون بیا اینجا
دلبر دوست داشتنیش حالا از ترس به لرزه افتاده بود..لبخندی به روی لباش بخاطر ترس پسرکش نشست..اروم ضربه ای به رون پاش زد و پسرکش به اغوشش دعوت کرد..دلبرش بدون چون و چرا روی پاهاش جا گرفت..لبای ملتهب و داغش پشت گردن دلبرش قرار داد و بوسه ای روش نشوند..گاز ارومی از گوش پسرکش گرفت و زیر گوشش لب زد.
_میدونی ک باید تاوانش پس بدی مگه نه جئون من.
مرد کلت کمری اش بیرون کشید و سر کلت به پهلو پسرک فشار داد .
_از من متنفری پس
مرد کلتش به پهلوی پسرک فشرد..پسرک نفسش لحظه ای حبس شده لعنت دیگه ای به زبون تند و تیزش فرستاد.
+قربان من از گفتن اون کلمات واقعا معذرت میخوام لطفا منو عفو کنید
مرد درتی نگاهی به نیمرخ جذاب پسرک انداخت.
_اگه بازم سعی کنی حفره کوچیکت با دیکم گشاد کنی میتونم راجب بهش فکر کنم پسر خوب.