برگی از تاریخ: نظرات فیدل کاسترو در مورد آزادی مطبوعات، انتشارات و هنر در کوبا
اواخر سال ۱۹۵۹، لی لاکوود که یک عکاس خبری بود به کوبا رفت تا از نزدیک شاهد پایان یافتن رژیم باتیستا باشد. بعد از جستوجوی فراوان، او با کاسترو روبرو شد که به تازگی قدرت را به دست گرفته بود. این دو سریعا با هم صمیمی شدند و در سفرهای بعدی در طول دههی بعد، کاسترو به لاکوود اجازه داد تا دسترسی نامحدودی به این کشور داشته باشد؛ در ۱۹۶۵، این دو یک مصاحبهی ماراتونی هفت روزه داشتند. این مصاحبه که اولین بار در ۱۹۶۷ منتشر شد، تصویر لاکوود از کاسترو را نشان میدهد و احتمالا جذابترین سندی است که تابهامروز از این شخصیت به تصویر درآمده است.
مصاحبهگر: به نظرت اگر فضایی وجود داشت که در آن انتقادها به چشم مثبت دیده میشدند، آنوقت نویسندههای کوبایی میتوانستند از همین ابزار استفاده کنند؟
کاسترو: اگر انتقاد میشد، بله – ولی نه وقتی که این کار تبدیل به خدمت به دشمن و حرکتی ضدانقلابی میشود.
م: ولی چه کسی باید تعیین کند که کدام انتقاد سازنده و کدام ضدانقلابی است؟
کاسترو: خوب، ما در میانهی نبرد هستیم که فرق چندانی با یک جنگ تمامعیار ندارد و وقتی آمریکا با موقعیت مشابهی روبرو بود، تنها کاری که کرد این بود که تمام کسانی را که با نفع کشور در زمان جنگ مخالفت داشتند، بدون هیچ تبعیضی سرکوب کند. زمانی که کشور تو با نازیها میجنگید، عین همین سیاست را داشت.
م: جواب سوال من را ندادی. چه کسی این تفاوت را تعیین میکند؟
کاسترو: در این شرایط، حزب، قدرت سیاسی و قدرت انقلابی است که تصمیم میگیرد. طبیعی است که اگر این شرایط وجود نداشته باشند، این سختگیریها هم از بین خواهند رفت.
م: ولی در این بین، تقریبا هیچ انتقادی در جامعهی تو بیان نمیشود؛ چه در رسانهها، ادبیات، رادیو، تلوزیون، یا هر ارگان ارتباطی در کوبا.
کاسترو: مطمئنا کمی انتقاد وجود دارد. تازه از اینها بیشتر هم هست – ما باید به آموزش خبرنگارها توجه نشان دهیم، چون میلیونها نفر نوشتهها و گفتههای آنها را جذب میکنند. اگر قرار است مردمی با فرهنگ وسیع داشته باشیم، آنوقت افرادی که روزانه با آنها در تماس هستند باید خودشان فرهنگ وسیعی داشته باشند و صلاحیت انجام این عملکرد اجتماعی را از خود نشان دهند. به نظر ما، روزنامهنگاری در شکلهای مختلف خود اهمیت فراوانی در زندگی مدرن دارد.
نه اینکه بخواهم بگویم سر خودمان را در شرایط حاضر کلاه میگذاریم و فکر میکنیم وظیفهی رسانه میتواند چیزی مهمتر از کمک به اهداف سیاسی و انقلابی کشور باشد. ما هدف، برنامه و تصویر مشخصی داریم که باید به آنها برسیم و همینها هستند که تمامی فعالیت روزنامهنگارها را تعیین میکنند. اصلا باید بگویم که این اهداف کار تمامی فعالین فکری و ذهنی را مشخص میکنند. این حقیقت را انکار نمیکنم.
م: ولی سرکوب هر نوع انتقاد ممکن به نوبه خود خطرناک نیست؟
کاسترو: دقیقا! من هم نمیگویم که فقدان نقد چیز خوب و مفیدی است. کاملا برعکس، حتا میتواند به ضرر ما تمام شود.
http://3feed.ir/literature-in-castro/
اواخر سال ۱۹۵۹، لی لاکوود که یک عکاس خبری بود به کوبا رفت تا از نزدیک شاهد پایان یافتن رژیم باتیستا باشد. بعد از جستوجوی فراوان، او با کاسترو روبرو شد که به تازگی قدرت را به دست گرفته بود. این دو سریعا با هم صمیمی شدند و در سفرهای بعدی در طول دههی بعد، کاسترو به لاکوود اجازه داد تا دسترسی نامحدودی به این کشور داشته باشد؛ در ۱۹۶۵، این دو یک مصاحبهی ماراتونی هفت روزه داشتند. این مصاحبه که اولین بار در ۱۹۶۷ منتشر شد، تصویر لاکوود از کاسترو را نشان میدهد و احتمالا جذابترین سندی است که تابهامروز از این شخصیت به تصویر درآمده است.
مصاحبهگر: به نظرت اگر فضایی وجود داشت که در آن انتقادها به چشم مثبت دیده میشدند، آنوقت نویسندههای کوبایی میتوانستند از همین ابزار استفاده کنند؟
کاسترو: اگر انتقاد میشد، بله – ولی نه وقتی که این کار تبدیل به خدمت به دشمن و حرکتی ضدانقلابی میشود.
م: ولی چه کسی باید تعیین کند که کدام انتقاد سازنده و کدام ضدانقلابی است؟
کاسترو: خوب، ما در میانهی نبرد هستیم که فرق چندانی با یک جنگ تمامعیار ندارد و وقتی آمریکا با موقعیت مشابهی روبرو بود، تنها کاری که کرد این بود که تمام کسانی را که با نفع کشور در زمان جنگ مخالفت داشتند، بدون هیچ تبعیضی سرکوب کند. زمانی که کشور تو با نازیها میجنگید، عین همین سیاست را داشت.
م: جواب سوال من را ندادی. چه کسی این تفاوت را تعیین میکند؟
کاسترو: در این شرایط، حزب، قدرت سیاسی و قدرت انقلابی است که تصمیم میگیرد. طبیعی است که اگر این شرایط وجود نداشته باشند، این سختگیریها هم از بین خواهند رفت.
م: ولی در این بین، تقریبا هیچ انتقادی در جامعهی تو بیان نمیشود؛ چه در رسانهها، ادبیات، رادیو، تلوزیون، یا هر ارگان ارتباطی در کوبا.
کاسترو: مطمئنا کمی انتقاد وجود دارد. تازه از اینها بیشتر هم هست – ما باید به آموزش خبرنگارها توجه نشان دهیم، چون میلیونها نفر نوشتهها و گفتههای آنها را جذب میکنند. اگر قرار است مردمی با فرهنگ وسیع داشته باشیم، آنوقت افرادی که روزانه با آنها در تماس هستند باید خودشان فرهنگ وسیعی داشته باشند و صلاحیت انجام این عملکرد اجتماعی را از خود نشان دهند. به نظر ما، روزنامهنگاری در شکلهای مختلف خود اهمیت فراوانی در زندگی مدرن دارد.
نه اینکه بخواهم بگویم سر خودمان را در شرایط حاضر کلاه میگذاریم و فکر میکنیم وظیفهی رسانه میتواند چیزی مهمتر از کمک به اهداف سیاسی و انقلابی کشور باشد. ما هدف، برنامه و تصویر مشخصی داریم که باید به آنها برسیم و همینها هستند که تمامی فعالیت روزنامهنگارها را تعیین میکنند. اصلا باید بگویم که این اهداف کار تمامی فعالین فکری و ذهنی را مشخص میکنند. این حقیقت را انکار نمیکنم.
م: ولی سرکوب هر نوع انتقاد ممکن به نوبه خود خطرناک نیست؟
کاسترو: دقیقا! من هم نمیگویم که فقدان نقد چیز خوب و مفیدی است. کاملا برعکس، حتا میتواند به ضرر ما تمام شود.
http://3feed.ir/literature-in-castro/