میدونی ، اشکِ منِ محکم رو در آوردن راحت نیست ،
اینکه من این روزها به هر بهونه ای اشکام سُر میخورن یعنی به سمت چپ سینم ضربه خورده ؛ نه اینکه از پسش برنیام ، نه اینکه دیگه نتونم زندگی کنم ها ،
بر میام حتما برمیام ، بر اومدم ، دارم زندگیمو میکنم ،
اما میدونی مثل چیه ؛
مثل وقتی درد داری و جراحی میکنی و یه دوره نقاهتی داره اما بالاخره بلند میشی ، ولی جای زخم عمل رو هروقت ببینی یاد اون روزها و دردها میوفتی ، بلند شدم اما یه چیزایی یه روزایی مثل همون جای زخمه .
اینکه من این روزها به هر بهونه ای اشکام سُر میخورن یعنی به سمت چپ سینم ضربه خورده ؛ نه اینکه از پسش برنیام ، نه اینکه دیگه نتونم زندگی کنم ها ،
بر میام حتما برمیام ، بر اومدم ، دارم زندگیمو میکنم ،
اما میدونی مثل چیه ؛
مثل وقتی درد داری و جراحی میکنی و یه دوره نقاهتی داره اما بالاخره بلند میشی ، ولی جای زخم عمل رو هروقت ببینی یاد اون روزها و دردها میوفتی ، بلند شدم اما یه چیزایی یه روزایی مثل همون جای زخمه .