بیا این را جمع کن. ببین چه نوشته این لامصب:
قطار پیوسته و بیدرنگ، بیروح و پیروزمند با سرراستی و نظم ریاضیوار و نادیده انگاشتن عمدی بقیهی حیات بشری در هردو سو، حیاتی نادیدنی اما همواره سمج و استوار و زنده -شور ابدی و جنایت ابدی- همچنان به سوی آینده به پیش میرفت.
#سایههایشب
#امیلزولا
#معصومبیگی
#ص۶۷
پناه بر خدا. رشتههای مغزم دریده شد. این چه چیزی است که من خوانده راهیستم؟ ییهی... حدود پنجسد صفحه هم است. نمیدانم وقتی به پایانش برسم، اگر از خودم عکس بگذارم خواهیدم شناخت یا نه؟