شِفای اندوه


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


وَ شِعرْ آخِرینْ شِفای اَندوهِ آدمی!

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#moon


داد می‌زنم از تو بر سرِ خیابان‌ها
خسته از زمین و زمان، از تمام انسان‌ها

زهر هم اگر باشد، حاضرم! به شهر بگو
باز به سلامتی‌ات پُر شوند لیوان‌ها

در مَدار می‌چرخند، سوگوار می‌چرخند
سمت یار می‌چرخند آفتاب‌گردان‌ها

#سید_مهدی_موسوی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#around_us


خواب دیدم که شعر و شاعر را
هردو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیرِ خواب‌ها پیداست
خانه‌ام را خراب می‌خواهی..!

#علیرضا_آذر


#book


#spring


هوایِ کویِ تو از سر نمی‌رود آری

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

#حافظ


همین ، نه از طرفِ منزوی قلم می‌گفت
نه هر تپیدن دیوانه ای دلم می‌گفت
که چون ترانه ی خود را به زیر و بَم می‌گفت

ز چَنگ زُهره شنیدم که صبحدم می‌گفت
غلامِ حافظِ خوش لهجه ی خوش آوازم

#حسین_منزوی


#dark


شبِ فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندانِ عشق در بند است

گرفتم از غمِ دل، راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار مهرگُسَل
که بَرشکستی و ما را هنوز پیوند است

قسم به جان تو گفتن طریقِ عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است

که با شکستنِ پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

#سعدی


هر بار کز تو خواسته ام بَرکَنم اميد
آغوشِ گرمِ خويش به رويم گشاده‌ای

دانسته‌ام که هرچه کنی جز فريب نيست
اما در اين فريب ، فسون‌ها نهاده‌ای

در پشت پرده ، هيچ نداری جز اين فريب
ليکن هزار جامه بر اندام او کنی

چون از ملالِ روز و شبت خاطرم گرفت
او را طلب کنی و مرا رام او کنی

#نادر_نادرپور


شاید به تمنایِ تو یک شب بروم تا
آنجا که نباشد کسی از ایل و تبارم

می‌یابمت آری به دلم فال تو افتاد
هرچند کمی زود ، کمی دیر، بهارم

#غلامرضا_طریقی


#moon


#spring


تو نیستی، منم و واژه های رو شده ام
شبیه جمله ی «به هیچ کس نگو‍‍‍‍» شده ام

به دست هات که بر زندگیِ خیسم بود
ولی درون خیابان کشیدی از دستم

جلوی مردمِ شهری که می شناسندت
میان پِچ پِچه هایی که من کجا هستم

صدای پِچ پِچه ها، که صدای شهر شماست
رسیده ام به اتاقی که آخرِ دنیاست

رسیده ام از تو، به نمی شناختمش
رسیده ام به امیدی که دیر باختمش

کشیدم اسم تو را، از شبم رها کردم
به روی شیشه ی سردِ  اتاق، ها کردم...

#الهام_حیدری


مریض حالِیَم خوش نیست
نه خواب راحتی دارم
نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوت هاست

تو مبتلا به درمانی
نه من دچارِ بیماری
کنار تخت می خوابم
مگر هوا که بند آمد

نفس کشیدنت باشم
تو روز می شوی هر شب
و صبح می شوی هر روز
تو خواب راحتی داری

خیال بافیت بد نیست
خیال کن که خواهی رفت
همین که رفتی و مُردم
تلاش کن که برگردی

#حسین_صفا


#dark


لفظ ، در بند است و بیمِ معنی از دیدار او
شاعران را در شمارِ شرمساران آورد

کاشکی خورشیدِ بیداری برآرد سر ز خواب
در شبِ مستان ، سلام از هوشیاران آوَرد

کاش برقی بَرجَهد از نعلِ اسبی بی سوار
ورنه اسبی نیست تا بانگِ سواران آورد

گرنه طوفان بلا برخیزد از آفاق دور
ابر رحمت کی گذر بر کشتزاران آورد

#نادر_نادرپور


هزار سال میانِ جنگل ستاره‌ها
پِیِ تو گشته‌ام... ستاره‌ای نگفت
کز این سرایِ بی کسی
کسی صدات می‌کند؟

هنوز دیر نیست
هنوز صبرِ من
به قامتِ بلندِ آرزوست

عزیزِ هم‌ زبان... تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟!

#هوشنگ_ابتهاج


چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه بِرْباید
چو کشتی ام دراندازد میانِ قُلْزُمِ پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فرو ریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگِ بحر فرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

#مولانا

Показано 20 последних публикаций.

37

подписчиков
Статистика канала