همیشه شعرم از آرایه عاری بود لامصب!
متون را فول بودم، از خماری بود لامصب!
برای چار واحد هندسه از درس واماندم
دبیرم دکترای دامداری بود لامصب
آسانسور داشت دانشگاه ما اما رئیس آن
مسیرش پلّه های اضطراری بود لامصب
کلاسِ درس ما گهوارهٔ دانش نشد، از بس
که بر دیوارهایش یادگاری بود لامصب
خلاصه حاصلم از درس و دانشگاه مقداری
بدهکاری و قرض و شرمساری بود لامصب
رها کردم کتاب و درس خود را باز برگشتم
به آن باغی که مِلک شهرداری بود لامصب
پدر از رنگ و طعم میوه ها سر در نمی آورد
فقط مشغول کار آبیاری بود لامصب
سگِ ما جای هُوهُو کردن و جای نگهبانی
خودش بزغاله تک می زد! شکاری بود لامصب
مسیرِ زندگیِّ بچه های نسلِ ما اغلب
شیاری، حَلقوی یا خارخاری بود لامصب!
رفیق بد در این افسانه ها کم نیست بی تأثیر
رفیقِ بچگی هایم "یساری" بود لامصب!
#مهدی_خضری
متون را فول بودم، از خماری بود لامصب!
برای چار واحد هندسه از درس واماندم
دبیرم دکترای دامداری بود لامصب
آسانسور داشت دانشگاه ما اما رئیس آن
مسیرش پلّه های اضطراری بود لامصب
کلاسِ درس ما گهوارهٔ دانش نشد، از بس
که بر دیوارهایش یادگاری بود لامصب
خلاصه حاصلم از درس و دانشگاه مقداری
بدهکاری و قرض و شرمساری بود لامصب
رها کردم کتاب و درس خود را باز برگشتم
به آن باغی که مِلک شهرداری بود لامصب
پدر از رنگ و طعم میوه ها سر در نمی آورد
فقط مشغول کار آبیاری بود لامصب
سگِ ما جای هُوهُو کردن و جای نگهبانی
خودش بزغاله تک می زد! شکاری بود لامصب
مسیرِ زندگیِّ بچه های نسلِ ما اغلب
شیاری، حَلقوی یا خارخاری بود لامصب!
رفیق بد در این افسانه ها کم نیست بی تأثیر
رفیقِ بچگی هایم "یساری" بود لامصب!
#مهدی_خضری