دلی کز عشق گردد گرم ، افسردن نمیداند
چراغی را که این آتش بُود ، مردن نمیداند
دلی دارم که هر چندش بیازاری ، نیازارد
نه دل سنگ است پنداری که آزردن نمیداند
[وحشی بافقی]
#د
چراغی را که این آتش بُود ، مردن نمیداند
دلی دارم که هر چندش بیازاری ، نیازارد
نه دل سنگ است پنداری که آزردن نمیداند
[وحشی بافقی]
#د