Репост из: black rose
▫️آدم بـرفـی ؛
شروعی دردناک و پایانی غمانگیز ، دورهی مرور خاطرات و باز شدن زخم هایی که هیچگاه درمان نمیشود ، شکاف هایی که رهایش نمیکنند ، آدم برفیِ دلتنگ ، دلتنگِ شکوفه گلی که حال از دیدارش غیب شده ، خاطرات رنجش میدهند و فقط اقیانوس چشمانش طغیان میکند ، درد هایش فریادی بیصدا شدند ، آنچه از این درد ها آموخت ایستادگی بود ، آدم برفی در مقابل نور آفتاب مقاومت میکرد تا بتواند یکبار دیگر شکوفه گلش را ملاقات کند ، اما دیگر این مقاومت فایدهای نداشت ، آدم برفی آنقدر ضعیف و فرسوده جا شده بود که نمیتوانست ذهنِ بیقرارش را آرام کند ، وقتی راه درمانی وجود ندارد درد باید پایان یابد ، آخرین دانه برف های آدم برفی ذوب و از این سیاره محو میشود .
شروعی دردناک و پایانی غمانگیز ، دورهی مرور خاطرات و باز شدن زخم هایی که هیچگاه درمان نمیشود ، شکاف هایی که رهایش نمیکنند ، آدم برفیِ دلتنگ ، دلتنگِ شکوفه گلی که حال از دیدارش غیب شده ، خاطرات رنجش میدهند و فقط اقیانوس چشمانش طغیان میکند ، درد هایش فریادی بیصدا شدند ، آنچه از این درد ها آموخت ایستادگی بود ، آدم برفی در مقابل نور آفتاب مقاومت میکرد تا بتواند یکبار دیگر شکوفه گلش را ملاقات کند ، اما دیگر این مقاومت فایدهای نداشت ، آدم برفی آنقدر ضعیف و فرسوده جا شده بود که نمیتوانست ذهنِ بیقرارش را آرام کند ، وقتی راه درمانی وجود ندارد درد باید پایان یابد ، آخرین دانه برف های آدم برفی ذوب و از این سیاره محو میشود .