مي گويم و بعد از من...(يادداشت هاي بابك خطي،طبيب كودكان)


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: مي گويم و بعد از من...(يادداشت هاي بابك خطي،طبيب كودكان)
كودكان كار
خلاءهاي بسيار

كار كودكان از موضوعات بحراني جهان امروز است و بزرگترين چالش براي چنين مساله ي هولناكي عادي شدن موضوع براي وجدان عمومي جامعه و حكومت است.
در سطح جامعه تلاش حداكثري براي كمك به حل اصل مشكل و تبعات آن و
جلوگيري از عادي سازي موضوع با هدايت سازمان هاي ساعي و غيردولتي مربوط به مبارزه با كار كودكان و با همراهي افراد جامعه به شايستگي در حال انجام است، يادگيري روش برخورد درست با كودكان كار و شناختن بعضي باورهاي نادرست در مورد آنان نيز از مباحث مهم ديگر است كه در يادداشتهاي"كودكان كار،دست هاي رد،چراغ هاي خطر"*١، "كودكان كار و نقاط خاكستري"*٢، "فعاليت اجتماعي؛انجام وظيفه يا بزرگ منشي"*٣و...به آن ها پرداخته شده است.
اما وظيفه اركان حكومت ها در اين سير كدام است و چطور تعريف شده است.در ماده دوم پيمان نامه حقوق كودك حكومت ها حمايت از كودك در برابر همه اشكال تبعيض را تضمين نموده اند،در ماده نوزدهم همين پيمان براي حمايت از كودكان در برابر همه اشكال خشونت،بهره كشي از طريق همه اقدامات قانوني، اجتماعي، اجرايي و آموزشي از همه حكومت ها تعهد گرفته شده است.حقوق كودكان در برخورداري از خدمات بهداشتي،تامين اجتماعي سطح زندگي استاندارد،آموزش،بازي نيز به طور مصرح در مواد٢٨،٢٦،٢٤ و ٣١ ذكر شده است .نهايتا بند سي و دوم اين پيمان به طور روشن چنين مي گويد: "كشورهاي عضو حق كودك را براي برخورداري از حمايت در برابر بهره كشي و انجام "هرگونه كار "كه ممكن است زيانبار باشد يا خلل و آسيب در تحصيل يا سلامتي يا رشد جسماني،ذهني،اخلاقي و اجتماعي كودك ايجاد كند به رسميت مي شناسد"
اين پيمان نامه در اسفندماه سال ١٣٧٢ه.ش.به تصويب نمايندگان در مجلس و تاييد شوراي نگهبان رسيده است.
دو مساله اصلي "عمومي و اختصاصي در بررسي وظيفه دولت ها(به معني عام و نه صرفا قوه مجريه)قابل طرح است:
١-عمومي؛عدالت اجتماعي واجراي اين مفهوم به شكل واقعي خود
الف:حمايت واقعي از گروه هاي آسيب پذير جامعه با متد توانمند سازي آنان به جاي روش هاي صدقه پردازي تورم زا
ب:تلاش همه جانبه واقعي حكومت ها براي جلوگيري از ايجاد و تشديد شكاف طبقاتي خصوصا در مورد برخورد شفاف با سرمايه داري رانتي غير توليدي
به اين مفاهيم كمي مفصل تر در يادداشت"عدالت اجتماعي؛يادآوري ها،فراموشي ها"*٤اشاره شده است.
بعضا روش هاي خيريه منبعث از سرمايه داري رانتي موهن و مضحك است،به طور مثال انباشت مقادير بي حساب سرمايه به مدد ارتباط و رانت و به قيمت تهي دست نمودن طبقه آسيب پذير و عميق تر كردن شكاف طبقاتي و صرف درصد بسيار ناچيزي از آن به عنوان خيريه و يا صدقه هر تعبير رياكارانه يا پوششي كه داشته باشد هرگز به مفهوم قدمي براي ايجاد عدالت اجتماعي نخواهد بود.

٢-اختصاصي؛نياز به وجود متولي:
هيچ متولي مشخص حكومتي كه در باره موضوع كودكان كار حق اختيار و وظيفه پاسخگويي داشته و به طور همه جانبه و عميق بر موضوع اشراف داشته باشد وجود ندارد.وجود چنين نهادي مي تواند با تخصيص و مديريت منابع مالي و تسهيل تصويب سياستگزاري هاي لازم در كنار سازمان هاي غيردولتي زحمتكش و مردم مسوليت پذير جامعه به حمايت و همراهي بايستد.
اقدامات مقطعي اكثرا قهري و غير موثر در حد رفع نياز توليد موضوع جهت نوشتن گزارش هاي رفع تكليفي نه تنها موثر نيست حتي ممكن است معضل شايع فعلي كودكان كار را به سمت قسمت هاي رو به توسعه خطرناكتري مثل كار زيرزميني،ورود به مساله مواد مخدر يا تن فروشي اجباري سوق دهد.
براي رفع اين مشكل اجتماعي خطرناك و آسيب زننده علاوه بر تشكل هاي موثر غير دولتي مبارزه با كار كودك و كادرهاي موثر،محتوي ساز و عملگراي آن و قسمت هاي مسووليت پذير جامعه نياز جدي به مشاركت همه اركان قضايي قانونگذاري و اجرايي كشور حس مي شود
در مورد موضوع پيماني جهاني كه بيش از دو دهه از تصويب آن در عالي ترين جايگاه تصميم گيري كشور گذشته است ،توجه در سطوح تصميم گيري كشوري و معرفي نهادي مشخص و پاسخگو براي برنامه ريزي كلان،تامين و تخصيص منابع و كمك به تشكل هاي در حال فعاليت فعلي يك نياز مبرم است.
كودكان كار همين حالا در شرايط نامساعد و تحت فشار مشغول كار اجباري به جاي كودكي كردن و بهره بردن از حداقل حقوق خود هستند و حكومت ها در تمام اين لحظه ها،با توجه به مواردي كه در حمايت از اين كودكان بدان متعهد شده اند مسوليت مستقيم دارند.
وجود هر كودك مشغول به كار و رنج هاي او يك نماد روشن است؛هر چه زودتر كاري كنيم

بابك خطي
طبيب و فعال حقوق كودكان


http://aftabeyazd.ir/?newsid=74862


http://aftabeyazd.ir/?newsid=69947

http://www.vakilemelat.ir/fa/news/view/231023

http://baharnews.ir/article/122015/

http://aftabeyazd.ir/?newsid=71469


بر اساس گزارش سازمان جهانی کار ۱۵۲ میلیون کودک در جهان به کاراجباری مشغولند.


رسانه و گزارش ،تحلیلی یا تحریکی؟!

تلفن زنگ مي زند
-"آقاي دكتر خطي؟!"
-"بفرماييد،در خدمتم "
معرفي مي كند خودش را كه نمي شناسم و نمي دانم هم كه شماره ام را از چه كسي گرفته است و پشت بندش مي گويد از خبرگزاري فلان تماس مي گيرم
-"امكانش هست در مورد نارسي نوزاد اطلاعاتي داشته باشم "
حدس مي زنم براي تحقيق راجع به موضوعي علمي براي مقدمه ي كاري راهنمايي كلي و منبع مي خواهد،پس استقبال مي كنم
و نارسي را از نظر بازه زماني برايش تعريف مي كنم.
زود مي رود سراغ سوالات ريز و به گمان من سوگرايانه كه در هر مورد و هر بيمار جوابش فرق دارد و در مقام قانوني و اخلاقي كسي به پاسخ دادن آن صاحب صلاحيت است كه به مساله و پرونده بيمار به طور همه جانبه اشراف دارد و در هر حالتي آن آدم من نيستم.
شكّم را در ميان مي گذارم با او :
-"آيا اين سوالات در مورد موضوعي شخصي يا خاص است؟"
-"مي خواستيم يك گزارش كار كنيم در مورد يك..."


مي خواهد يك گزارش تحليلي كار كند و در تهيه چنين گزارشي مراجعه به كسي كه اختصاصا روي اين موضوع كار مي كند يا قانونا به انجام تحقيق در مورد آن اقدام مي كند،نياز است.
اينكه همينطور زنگ بزنيم به كسي كه مشهور به داشتن اطلاعات به روز و كامل در مورد موضوع مورد نظر نيست و در لواي سوالات كلي سوال هاي سوگرايانه ي ريز بپرسيم و برداشت خودمان از آن را كنار گزارشمان بگذاريم و يك عبارت "همراه با نظر كارشناسي" هم تنگش بچسبانيم ممكن است پرمخاطب يا هيجان انگيز باشد اما الزاما تحليلي ،منصفانه يا واقعي نيست .

كار خبري و انجام قضاوت نسبت به كادر درمان و اصولا خبررساني در حوزه بهداشت و درمان اصولي اوليه دارد كه اجراي آن كاملا ضروري است و چنانكه در برخي رسانه ها ، هرگز ساده انگارانه و سطحي نبايد تلقي شود .
چرا كه اولا آگاهي نسبت به موضوعات پزشكي و كشف منابع مناسب با مساله براي افرادي كه در اين زمينه فعاليت مي كنند به شدت ضروري است
و ثانيا در مورد كارخبري بهداشت و درمان كشور بايد با صراحت تمام و حداكثر دقت نظر و براساس شواهد واقعي وارد شد و روش هاي جلب به هر قيمت مخاطب و قضاوت هاي بدون مطالعه و شتابزده آن هم در بستري كه موضوعش سلامتي آحاد جامعه است ابدا جايي ندارند.

به او مي گويم اطلاعات من كلي است و اشراف ندارم به موضوع و ترجيح مي دهم به نام من خبري در آنجا كار نشود.
كمي دلخور اما همچنان مودب خداحافظي مي كند.
هيچكدام از ما شايد قصد بدي نداشته ايم اما گاهي كمي دلخوري از اشتباهات جبران ناپذير بهتر است

بابک خطی
طبیب کودکان


Репост из: مي گويم و بعد از من...(يادداشت هاي بابك خطي،طبيب كودكان)
حق اعتراض؛
دوكلام با مسوولان و روشنفكران

حق تجمع و اعتراض نسبت به شرايط زندگي از حقوق اوليه انسان اجتماعي است و اصل بيست هفت قانون اساسي نيز بر آن تاكيد دارد

وقتي جامعه با تبعیض ،اقتصاد رانتي ،برتري جويي ژن هاي برتر مواجه مي شود و در تقسيم منابع و فرصت هاي شغلي شايسته سالاري را نمي بيند شنيده شدن صداي اعتراض قابل انتظار است.

كودكان كار ،خيل جوانان دانا، پراستعداد و پرانرژي اما بيكار، كارگران،كارمندان و ...سختكوش در شرايط نابسامان،مادران و پدراني كه در عين گذران سخت زندگي مجبورند از فرزندان به خانه بخت فرستاده يا سن و سال دار خود حمايت اقتصادي كنند ،مادران سرپرست خانوار در شرايط سخت و ... واقعيت هاي جامعه ي ما هستند.
آن ها نه حقوق بگير بيگانه اند و نه براي رویارویی جناح ها بر سر قدرت اهمیت چندانی قائلند .
كساني كه زير فشار اقتصادي،عدم شايسته سالاري و تبعيض هاي بزرگ و كوچك در حال له شدن هستند.

مسوولان محترم!
این مشکلات مختص فرد،گروه یا دولت خاصی نبوده و برآيندي از عملكرد همه آن هاست.
لطفا با واقع بيني كامل به عرصه نگاه كنيد و اين استيصال را كه در اعتراض متجلي شده است با دقت تحليل نموده و کلا به بيگانگان و يا جناح مقابل ارجاع ننماييد.
البته واضح است كه بيگانگان از اشكالات موجود استفاده تبليغاتي مي كنند و جناح ها هم اشتباهات طرف مقابل را دستمايه ي انتقادات خود مي نمايند.مگر جز اين قابل انتظار است؟!
اما اين بدان معني نيست كه مردم معترض،عمله ي جناح مقابل ياماموران بيگانه هستند.مگر آنها خواسته ها و تمايلشان را با راي خود اعلام نكرده اند؟اصل مطلب مشكلاتي است كه واضحا وجود دارند و بايد بررسي و حل شوند.
حل اصل مساله و تامين رضايت ملت وظيفه همه ي شماست.

روشنفكران گرانقدر!
از شما خاضعانه مي خواهم وضعيت افراد با مشكلات اقتصادي فراوان،ماه ها حقوق عقب افتاده،ناتوان از تامين حداقل هاي زندگي، بدون دورنمايي از آينده و...را درك كنيد و از جايگاه آنها به مساله نگاه كنيد.شايد به اين نتيجه رسيديد كه چنين شرايطي ، براي نصيحت از موضع داناي كل و توصيه هاي يك طرفه جاي چندان مناسبي نباشد.
اما شما مي توانيد با آنان همدلي كنيد و تجربه ،علم ،نگاه موشكاف و درايت خود را به جاي معلول ها بر اصل موضوع يعني تحليل امور ،نقد مسوولان و راهنمايي براي اصلاح وضعيتي كه باعث اين مشكلات شده است متمركز فرماييد.
كاركرد شما انديشمندان جامعه در اين بستر مي تواند بسيار موثر و روشنگر باشد.

ضمنا از همه شما مسوولان و روشنفکران در انتظار می رود برای نشان دادن احترام به قانون و حاکمیت ملت بر سرنوشت خود بر داشتن حق اعتراض مردم تاکید و به عنوان یک وظیفه زمینه انجام مسالمت آمیز آن را فراهم نمایید.
شکل بیان اعتراض و مسالمت آمیز بودن آن نیز با توجه به نفرت فطری جامعه نسبت به خشونت بیش از هر عاملی به نوع این فراهم آمدن فضا و رويكرد مسوولان با مساله بستگی دارد و مسوولیت زیادی را متوجه آنان می کند.
طبعا زماني كه حركت به سمت انصاف و عدالت در دستيابي به موقعيت ها برقرار و توسط آحاد جامعه ديده شود،شايسته سالاري حاكم شود ،وقتي هركس احساس كند كه به عنوان عضوي از جامعه از امكانات متعلق به همه ملت متنفع مي شود و مورد حمايت قانون قرار دارد ديگر محملي براي سوءاستفاده هيچ كسي باقي نمي ماند و نيازي هم به توصيه كسي نيست.

بابك خطي


آقای حکیم زاده؛فیلسوفی که معلم مدرسه ما بود

آقاي حكيم زاده معلم كلاس چهارم دبستان ما انسان خاصی بود .
اول سال تخته سیاه کلاسمان مستعمل و شکسته پکسته بود ، هر چه آقای حکیم زاده پیگیری می کرد کسی گوش بدهکار نداشت .یک روز شنبه که مدرسه آمدیم ،فهمیدیم اقای حکیم زاده در تعطیلی آخر هفته بنا و نقاش آورده و دیوار جلویی کلاس را به سطح بزرگ سبز تیره ای برای کار با گچ و تخته پاک کن تبدیل کرده است.
همه ی ما یک دفتر شصت برگ داشتیم که خلاصه تجربه هایمان از مسایل کلاس را در آن می نوشتیم؛ از همه چیز ،اسمش را هم گذاشته بودیم دفتر آش.
ولی عجیب ترین و هیجان انگیزترین اتفاق برای ما این بود که او بعد از یکی دو ماه كلاس را به چهارگروه که دانش آموزان سطوح مختلف داشت تقسیم کرد.اعضای هر گروه در آموزش و یادگیری مسایل درسی به هم کمک می کردند و هر هفته وظیفه طراحي سوالات ،گرفتن امتحان و تصحيح اوراق بر عهده يك گروه بود.

او پابه پاي ما مي دويد وطبعا اگر مثل بقيه معلم هاخودش مي خواست كارها را به روش معمول انجام دهد برايش به مراتب راحت تر بود و مجبور به این همه چندباره کاری نمیشد.
همه جا بود؛در طرح سوالات ،گرفتن امتحان ، تصحيح ...برای ما حرف می زد و راهنمایی مان می کرد.اما تصميم نهايي با منتخبین تصميم گير هر گروه بود و ابدا در آن دخالت نمي كرد.
تیم منتخب هر گروه در هفته ی مربوط به خود تقریبا در اداره کلاس صاحب اختیار بود و اعضای آن هر چهار هفته با رای اعضای گروه تعیین می شدند .

اوايل مساله براي ما فقط تفريح و چيزي مثل بازي بود ؛سوال های غریب طرح و نمره های عجیب با اعشارهای جدید اختراع می کردیم و او تشویقمان می کرد و ساده لوحانه فکر می کردیم متوجه شیطنت های ما نمی شود.ولی هر چه گذشت احساس مسولیت بیشتری بین بچه ها ایجاد می شد ؛برای کمک کردن به هم ،برای یادگرفتن معنی کنار هم بودن و زندگی کردن.
آقای حکیم زاده در آن کلاس ته حیاط پشتی مدرسه در برابر همه فشارهای مسولین مدرسه و آموزش پرورش برای این کار خارج از عرف می ایستاد و از شاگردانش حمایت می کرد.
سال که تمام شد ، همه ما آدم های دیگری شده بودیم،یادگرفتیم هر اختیار همراه با مسوولیت است، فهمیدیم همه نظرها مثل هم و نظر من الزاما بهترین نظر نیست و باید بتوانیم بشنویم و نقد بشویم،باید هوای همدیگر را داشته باشیم،قرار نیست همیشه برنده و بهترین باشیم ،فهمیدیم اگر عملکردت خوب نباشد در منتخبین تصمیم گیر گروه جایی نخواهی داشت چون رای نمی آوری و ...
ما به کلاس بالاتر رفتیم و حسرت طعم کلاس چهارم دبستان برای همیشه در دلمان ماند

آموزش کودکان و بالا رفتن توان اجتماعی آنان وقتی شدنی است که به به جای نشان دادن دائم تصمیم های درست،روش تفکر و تصمیم گیری را بیاموزند و در موارد کم عارضه اجازه اشتباه کردن و تجربه اندوزی داشته باشند.
روانشناسی تحلیل رفتار متقابل نیز بر تقویت قسمت بالغ هر انسان و یادگیری راه درست انتخاب کردن به جای روش های امر و نهی والدی تاکید دارد.
کودکی که آزاد اندیشی را نیاموخته و مدام غلط و درست ها برایش لقمه گرفته شده است و باید همیشه پیروز باشد، چگونه خواهد توانست وقتی بزرگتر شد و والدین در کنارش نیستند درست تصمیم بگیرد و در برابر شکست های زندگی واقعی چاره اندیشی کند؟ این کودکِ حالا بزرگ شده بدون تجربه های واقعی کار گروهی چطور به تعامل مناسب با اطرافش خواهد پرداخت؟
و چگونه ممکن است ملتی بدون آموزش گرفتن مناسب نسل نوسال و جوانش به سمت جامعه ای چند صدایی و دمکراتیک حرکت کند؟

آقای حکیم زاده معلمی پیگیر بود ،کتاب از دستش نمی افتاد و کلاس ما را به بهشتی برای خواندن کتاب های غیردرسی تبدیل کرده بود ،ولی ارزنده ترین قسمت کار این انسان عالیقدر پیاده کردن روش عملی آموزش مسوولیت پذیری و رواداری میان دانش آموزان کلاسش بود که در راه آن از هیچ کوششی فروگذار نکرد.

او عصاره تفکری بود که تسلیم هژمونی آموزش وقت و تایید گرفتن از بالادستان نمی شوند .کسی که هنوز هم جای تفکرش در آموزش و پرورش ما خالی است.

بابک خطی
طبیب کودکان




سلام معدن ،خداحافظ زندگي؟!

"كارگران معدنكار در مسيرهاي تنگ و باريك كه گاهي فقط سينه خيز مي شود از آن گذر كرد،مشغول كارند.حقوق ماهيانه بسيار ناچيز است و آن هم با ماهها تاخير پرداخت مي شود،بسياري از گازسنج هاي معادن درست كار نمي كند و ايمني كار در حداقل شرايط خود قرار دارد ،قراردادهاي كارگران يك ماهه بسته مي شود و هيچ امنيت شغلي وجود ندارد ،با كمترين اعتراض كه هدف آن دريافت حقوق بعد از ماه ها تاخير است خشن برخورد مي شود..."

اين ها اتفاقاتي است كه در معدني از معادن كشور ما رخ داده است و با درجاتي تغيير در بسياري از معادن ديگر و حتي كارگاه ها و كارخانه ها در حال اتفاق افتادن است.

اگر در نظر بگيريم كه هر كارگر نان آور خانواده اي است ،مي توان تصور كرد تاخير چند ماهه در پرداخت حقوق با آن خانواده چه مي كند و نبود حداقل هاي ايمني كار كه مي تواند از هر تجربه روزانه سلام معدن ،خداحافظ زندگي را به بار بياورد چه بر سر روح و روان كارگر و خانواده اش خواهد آورد.

قانونا كارفرما شخص حقيقي يا حقوقي است كه اجراي عمليات يك قرارداد(پيمان)را به پيمانكار واگذار مي نمايد و پيمانكار بايد شخص حقيقي يا حقوقي "ذيصلاحي" باشد كه مسئوليت اجراي عمليات پيمان را به عهده مي گيرد.
وضعيت اداره معادن فوق الذكر
نيز به صورت پيمانكاري است و پيمانكار موظف به تامين دستمزد و ساير شرايط مربوط به حقوق كارگران است و از قضا اين مهم از اولويت هاي اصلي اين وظايف است.
در مورد بدهي پيمانكاران به كارگران تبصره يكم ‌ ماده ۱۳ قانون کار ايران صريحا اعلام مي دارد:"مطالبات کارگر جزو دیون ممتازه بوده و کارفرمایان موظف می باشند بدهی پیمانکاران به کارگران را برابر رای مراجع قانونی از محل مطالبات پیمانکار ، من جمله ضمانت حسن انجام کار ، پرداخت نمايند "
طبق اصل بيستم قانون اساسي نيز همه افراد ملت به طور يكسان در حمايت قانون قرار دارند.
بنابراين معوقات حقوق كارگري با هيچ منطق قانوني و وجداني قابل توجيه نيست.
موارد زير براي بررسي آسيب شناسانه موضوع قابل تامل است:
الف :اگر پيمانكاران از پروژه در دست گرفته آن قدر ضرر مي كنند كه حتي توانايي پرداخت دستمزد و تامين اوليه ترين حقوق انساني كارگران را ندارند ،چرا هرسال براي عقد مجدد قرارداد سر و دست مي شكنند ؟

ب:كارفرماهايي كه اكثرا طي سال هاي اخير تملك اين معادن را زير پرچم تفويض اختيارات دولت به مردم و خصوصي سازي به دست گرفته اند
١-چگونه از انجام برخي از بديهي ترين مواد قانون كار كشور شانه خالي مي كنند ؟
٢-چرا عقد پيمان با برخي پيمانكاران را با وجود تخلف هاي آشكار و به قيمت خطرات جاني براي معدنكاران ،در مواردي مجددا تمديد مي نمايند؟
ج:عقد قراردادهاي بسيار كوتاه مدت در حد يك ماهه به جز ايجاد فضاي اضطراب و عدم امنيت شغلي و قرار دادن شمشير اخراج بالاي سر كارگران براي فرمانپذير و تحت كنترل قرار دادن آنان اصولا چه كاركردي ديگري دارد؟

شايسته است با توجه به عدم توانايي واضح دوگانه كارفرما-پيمانكار از انجام وظايف بديهي در قبال كارگران مثل تامين سروقت دستمزد ، تضمين ايمن بودن محل كار ،امنيت شغلي و....وزارت كار به عنوان نماينده دولت در مساله به طور جدي تر و موثر ورود نمايد تا حق كارگران بيش از اين ضايع نگردد.
ضمنا طبق بند ٦اصل ۳ قانون اساسي كه در آن بر محو هر گونه استبداد و خودكامگي و انحصار طلبي تاكيد شده است هر اقدام از جمله خصوصي سازي و تفويض اختيارات دولت به مردم ،بايد نظام مند بوده و قاعدتا نتايج آن در جهت بهبود شرايط اكثريت افراد جامعه عمل نمايد.
نهادهاي تقنيني-قضايي نيز با مشخص كردن بيش از پيش حدود مسوليت هر كدام از اين اركان -كارفرما،پيمانكار،نهاد نظارتي...- و اعمال مجازات واقعي در موارد عدول از آن مي توانند در پيشگيري و حل مساله قدمي محكم بردارند

كارگران و خانواده هاي آنها به امنيت اقتصادي،رواني و جاني نياز دارند،حضور دوربيني بعد از حوادثي مانند يورت يا تسويه حساب هاي پشت پرده برخي از جناح هاي ناكام از رسيدن به قدرت با برچسب ناچسب حمايت از كارگران دردي را دوا نمي كند.

ورود نظارتي و عملي حاكميتي در اين مساله هم براي احقاق حقوق اوليه انساني يكي از فعالترين اقشار جامعه وهم تداوم و از نفس نيفتادن اقتصاد توليدي در كشور از اوجب واجبات است.

بابك خطي




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
آيا راه محقق شدن حقوق بيمار و اينكه پزشك هر آنچه از دستش بر مي آيد براي بيمارش انجام دهد، سامانه ١٦٩٠(شكايت)است؟!

پَنِل اخلاق پزشكي

سمپوزيوم بيماري هاي نادر #حقوق_بیمار #اخلاق_پزشکی


حقوق انسانی اولیه بیماران در دریافت خدمات پزشکی

(امتناع پزشک از ویزیت به خاطر ظاهر بیمار؟؟!)


انسان ها آزاد آفريده شده اند و از لحاظ كرامت انساني هيچ برتري برهم ندارند.
تحصيل كردگي البته از امور مستحسن است كه مي تواند به بهبود شرايط زندگي و پيشرفت انسان ها كمك هاي شاياني بنمايد و گروه هاي شغلي مثل پزشكي،قضاوت،وكالت ،مديران و... كه جان و مال و امنيت جامعه مربوط به تحصيلات آن هاست طبعا مورد احترام بيشتري هستند كه اين امر نيز امري مبارك و اعتماد ساز است.
اما مشكلي كه گاهي بوجود مي آيد اين است كه تحصيل كردگي و احترام صميمانه جامعه به دلايل ذكر شده امر را بر برخي از صاحبان اين مشاغل مشتبه مي نمايد و باعث حس خودبرتر بيني و داناي كل بودن مي گردد و اين افراد اعتقادات و تفكرات خود را -خصوصا در موارد غير مربوط به تخصص خود-درست تر از سايرين و داراي اصالت خاص احساس كرده و بدتر اينكه گاهي پا را فراتر نهاده آن را در موقع كار و عرصه انجام وظايف خود در قبال مراجعين نيز اعمال مي نمايند.
توجه به آموزهاي حقوق بشري و احترام به كرامت انسان ها مي تواند چراغ راه خوبي در اين وادي باشد.
مساله اخير در مورد امتناع يك پزشك از ويزيت بيمار خود به دليل نوع پوشش البته نياز به بررسي و راستي آزمايي بيشتر دارد اما در صورت اثبات شدن نياز به بررسي و واكاوي جدي است.
امتناع از ويزيت بيماران به دلايل رنگ پوست ، مليت، قوميت،نوع پوشش، مذهب، جنسيت و...زير پا گذاشتن حقوق بشري پايه اي و اوليه است و به هيچ روي قابل پذيرش نيست.

مساله حق قانوني پزشكان در امتناع از پذيرفتن بيمار غير اورژانسي نيز شرايطي خاص براي اجرا دارد و نبايد باعث خلط مبحث و دستاويز قرار گرفتن در اين مساله شود.

طبق دستنامه اخلاق پزشكي ضمن تاكيد بر اصول حقوق بشري به پزشكان اكيدا توصيه شده است :اجازه ندھند "که ملاحظات سنی، بیماری یا ناتوانی، دین، قومیّت، جنس، ملیت، وابستگی ھای سیاسی، نژاد، تمایلات جنسی، یا جایگاه اجتماعی در انجام وظیفه من نسبت به
بیمارم مداخله نماید." (بیانیه ژنو)١
ودر جاي ديگر ضمن تاييد حق امتناع از پذيرفتن بيمار غير اورژانسي ،به صور ت صريح ذكر مي كند:"زمینه ھای قانونی چنین امتناعی شامل پر بودن وقت،فقدان صلاحیتھای علمی و تخصص می باشند.
اگر پزشک مجبور نباشد برای رد کردن یک بیمار دلیل بیاورد، براحتی ممکن است مرتکب تبعیض شود بدون اینکه مسئولیتی در قبال آن داشته باشد . وجدان یک پزشک، ممکن است بیش از قانون یا مسئولین انتظامی، تنھا وسیله ی جلوگیری از سوء استفاده از حقوق انسان در اين مورد گردد."٢
حتي وظيفه و نیاز به دقت پزشك را بیش از این ها دانسته و ذكر مي شود :"حتی اگر پزشکان در انتخاب بیماران، از اصل احترام و برابری انسانھا تخطی نکرده باشند، ممکن است که در طرز برخورد و یا درمان بیماران مرتکب این امر گردند. "٣

فراموش نكنيم بسياري از جنايت هاي بشري ناشي از عقايد خودسرانه و بيش بهاداده شده افرادي است كه قصد داشتند جهان را جاي بهتري براي زندگي نمايند ولي اعتماد به نفس كاذب آنها در عمل موجب فجايع و گذاشتن ميليون ها قرباني بي گناه روي دست زمين بوده است.

و نيز به ياد داشته باشيم امر تحصيل هر چند مستحسن است اما باعث برتري در امور مربوط به كرامت انساني نمي شود و
معيار رفتار انساني نه نظرات شخصي زيد و عمرو و...كه ميثاق هاي بين المللي مثل حقوق بشر يا اخلاق پزشكي و.... است كه هرچند وحي منزل نبوده و قابل اصلاح و نقد هستند اما حاصل خرد جمعي است و طبعا بر نظرات برساخته شخصي ارجحيت دارد.
زير پا گذاشته شدن كرامت انساني با هر نوع عمل تبعيض گرانه اي قابل قبول نيست و اين امر در امور مربوط به جان و مال و امنيت انسان ها به طور بسيار جدي تر مطرح بوده و تخطي از آن مستلزم برخورد شفاف و جدي تر است .
به طور اخص در مورد رشته پزشكي كه اساسا رسالت آن صيانت از سلامت و جان انسان هاست بايد از گوهر ارزشمند اعتماد بين جامعه و پزشكان كه شرط اساسي درمان صحيح است با دقت تمام حفاظت گردد.


بابك خطي
طبيب كودكان


ارجاع ها:
١-انجمن جهاني پزشكي،دستنامه اخلاق پزشكي ،مترجمين :دكتر نازآفرين قاسم زاده ،نريمان سپهر وند ،صفحه ٣١
٢و۳-انجمن جهاني پزشكي،دستنامه اخلاق پزشكي ،مترجمين :دكتر نازآفرين قاسم زاده ،نريمان سپهر وند ،صفحه ٣٢


Репост из: ابر و باران
صبح شده ...
چشم هایم را باز می کنم از خواب

حقوق معوقه چند ماهه ام
امروز هم واريز نمي شود.

دلار ،
باز هم بالاتر مي رود ،
قیمت بنزین واقعی تر ،
و همه چيز گرانتر مي شود
و البته می دانم ،
اين بالا و پايين رفتن های جزيي!
قسمتی از حرکت متوازن همه جانبه
به سمت اقتصاد پويای غیروابسته به نفت است


نان بي کیفیت تر و كوچكتري نسبت به قبل
با قيمت گرانتر ،
موقع برگشت به خانه
نصيبم خواهد شد
تا سهمم را‌
وظيفه شناسانه
در صرفه جويي ملی ادا كنم .


در مترو ،
‌‌‌اتوبوس ،
تاکسی،
خيابان ،
يا هرجا ،
آدم هايي خواهم ديد
با حقوق هاي عقب افتاده تر ،
كارهاي سخت تر ،
چهره هاي عبوس تر ،
مخارج زندگي سنگين تر ،
اضطراب بيشتر ...

يا كمي پيشتر،سبك تر ،كمتر ..

با پشت قوزکرده ،
از كنار كودكان كار ،
پيرمردهاي بساط پهن كرده ،
جوانان بیکار،
ميانسال هاي دستفروش ،
بي اعتنا
رد خواهم شد.

با نفرت و خشم
به ديگران نگاه خواهم كرد
و در حالي كه اميد ها
بالاي سرم تبخير مي شوند ،
دق و دلي فلاكت هايم را
با بهانه هايي جزيي
با دعوا و فریاد
سر بقيه خالي خواهم كرد.


چشمانم را می بندم
و در آرزوي ديگر بيدار نشدن دوباره مي خوابم...

#بابک_خطی


مبادا فراموش شوند!

زلزله اخير که باعث آسيب هاي مادي و معنوی بخشی از هموطنانمان گرديد،براي بار چندم زنگ خطر نياز به توجه جدي در ساخت اصولي بناها را به صدا در آورد و از طرفی محكي جدي براي سيستم مديريت بحران كشور هم بود.
عليرغم تلاش قابل تكريم و مجدانه مردم و بعضي از ارگانها ،وضعيت نابسامان فعلی بسیاری از زلزله زدگان در شرايط سرماي شديد، كندي روند اسكان موقت -كه حتي صداي اعتراض مسوولين منظقه را هم در آورده است - و... نشان مي دهد مساله مقابله با بحران نیازمند نقد و بررسي جدی است

١-مديريت ملي بحران:

الف: رسيدگي به چنين بحران هايي در درجه اول نيازمند مديریت يكپارچه است تا بتواند با نياز سنجي صحيح و قابل اتكا مقدمه اقدامات موثر بعدي باشد.جامعيتي كه به نظر می رسد وجود ندارد .

ب: مسالهبعد سرعت عمل و دقت نظر در امداد رساني،اسكان موقت ،اسكان دايم و ...با محوریت ملی است كه ظاهرادر اين زمينه نيز مشكلات بسياري وجود دارند.

٢-تشكل هاي غیردولتی مردم نهاد در حد امكانات و توان خود بسيار صادقانه عمل كرده و سنگ تمام گذاشته اند:
الف:حضور فعال و بي شائبه اين تشكل ها نبايد باعث از ياد رفتن اين نكته گردد كه وظيفه اصلي و مدیریتی مداخله در چنین مواردی برعهده ساختارهاي دولتي و ملي است و ساختارهاي غيردولتي نقش حمايتي در اين مورد دارند.

ب:با گذشت زمان براي برخي از اين تشكل ها موضوع تا حدي مشمول مرور زمان شده و حضور نيروهاي امدادي سازمان هاي غيردولتي در منطقه ريزش چشمگير داشته است.در حالي كه از تشكل هاي غيردولتي جامع نگر و صاحب برنامه انتظار مي رود براي چنين بحران هايي برنامه هاي ميان مدت و بلند مدت هم داشته باشند و در صورت فقدان چنين برنامه هايي در صدد تعريف آن در اسرع وقت برآيند.

٣-نيروهاي خودجوش مردمي

الف: این كمك ها با تمام قوا و صمیمیت بوده و اثرات بسيار اميدبخش و موثري در حل مشكلات و کمک به رفع بحران داشته و نمادي از همبستگي ملي است اما در مواردي نيز به دليل عدم اطلاع از نيازها و شرايط به طور غير عمدي به بي نظمي و تداخل نيروها انجاميده و گاهی حتی در امر امداد رساني ايجاد مانع نموده است .

ب:نگاه عميق تر به اين مساله يك علامت سوال هم ايجاد مي كند كه چرا بخشی از مردم ترجيح داده اند به جاي تحويل كمك هاي خود به سازمان هاي مسوول راسا یا از طریق گروه های معتمد بسته به ارسال كمك های خود اقدام نمايند.خصوصا لازم به نظر می رسد در مورد احتمال کاهش اعتماد عمومي به سازمان هاي مسوول واكاوي بيشتر صورت گيرد.

٤-اقدامات فني و کارگاهی:
از ساعات اوليه بعد از واقعه كارگاه هاي متعددي،متعهدانه به ميدان آمدند و خصوصا دربحث اسكان موقت مثل كانكس نهايت همت را به خرج دادند.
اما عملكرد برخي از اين كارگاه ها در بالا بردن قيمت تمام شده كانكس ها با سوءاستفاده از شرايط افزايش تقاضا و نيز مواردی از گزارش ها در مورد كيفيت نامناسب که خود باعث تخریب و توليد مشكلات جديد شدند ،مايه ي تاسف و لازم است اقدامات نظارتي جدي اعمال گردد و ضمن تقدیر از فعالان منصف با فرصت طلبان برخورد قانوني و پیشگیرانه صورت گيرد.

بر همه ما -خصوصا مسوولین سازمان های متولی مقابله با بحران و حوادث غیرمترقبه- واجب است که در کنار آسیب دیدگان این حادثه بایستیم و به عنوان یک وظیفه فعالیت موثر داشته باشیم .

با آرزوی اینکه با عزمی ملی سرمای نفس گیر این مناطق در قلب های این آسیب دیدگان غیور رسوخ نکند و امید به ساختن آینده ای روشن در دل هایشان روشن بماند و در واقعیت نیز هر چه زودتر عملی گردد.

چوعضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

بابک خطی
طبیب کودکان


کدام حقوق؟!
کدام بشر؟!

دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ -روزی که در آن قطعنامه ی حقوق بشر به تصویب رسید - قرار بود روز بزرگی برای بشریت باشد.
میثاقی که قرار بود آرمان ملت ها و کشور ها باشد و هرسال با جشن برابری، صلح و آزادی گرامی داشته شود.
قرار بود پشت بند این اعلامیه کرامت انسان ها محترم باشد ،رنگ و نژاد و جنسیت و...مایه برتری نباشد،همه در برابر قانون مساوی و تا جرمی اثبات نشده است اصل بر برائت باشد و بساط حبس و تبعید خودسرانه برچیده شود و شکنجه ممنوع گردد.
بنا بود رفتن و آمدن به هر کشوری آزاد و آزادی اندیشه محترم باشد و هرکسی از خدمات سلامتی ،آموزشی و رفاهی برخوردار گردد و در سرنوشت و آینده خود تاثیر گذار باشد.
همه این ها خلاصه ای بود از میثاقی که انسان ها با خوش بینی روی آن حساب کرده و آرامش را خیال بسته بودند.

امروز مردم روهینگیا با چراغ سبز برنده ی جایزه صلح نوبل نسل کشی می شوند.
یمن در محاصره کامل به کام بمب افکنهای مرگبار و بیماری های واگیردار می رود ،در حالیکه ولیعهد عربستان دنیای واقعی را با پلی استیشن اشتباه گرفته و با ترامپ رقص شمشیر برای برقراری صلح جهانی می کند .کودک نادانی در کره شمالی دسته بازی نینتندوی خود را با خوشحالی به دیگران نشان می دهد و بمب اتمی برایش شبیه بازی های کودکستانی است. اروپا آنقدر در اجرای اعلامیه حقوق بشر فعالیت واژگونه کرده و اقلیت ها و مهاجرین را تحقیر و ایزوله نموده است که تخم سلفی گری بهترین میوه هایش را در سرزمین سبز اروپا به بار می دهد و یک ساک دستی بی مقدار می تواند ساعت ها نیروهای امنیتی را در قلب اروپا معطل خود کند در حالی که بمب و مردم بیگناه در جای دیگری منفجر و کشته می شوند یا زیر ماشین می روند .مردم فلسطین تاوان توسعه طلبی سیری ناپذیر اسراییل را با گوشت و خون می دهند که پشت به لابی های آمریکایی دارد و دیکتاتوری مثل پوتین پایتخت شدن بیت المقدس را به سران اسراییل زودتر از ترامپ تبریک می گوید.داعش با افتخار مسوولیت همه جنایت های کوچک وبزرگ دنیا را بر عهده می گیرد و در اتاق های سری یا موقع دریافت قطار تویوتاهای هاویلوکس یا انتقال نیرو و مهمات در تونل های منتهی به صحرای سینا با چهره های نقاب دار جام های دوستی استراتژیک را بالا می برد .

جهان بین‌ِ مردی متوهم که ایکون ارسال توییت های مبتذل و کلید بمب اتمی نزدیک هم ،زیر دست هایش است و بازی رایانه ای محمد بن سلمان و کیم جونگ اون که فرق بمب و اسباب بازی را نمی دانند و نتانیاهو و افسران میانماری که رشته سلاخی انسان در دانشگاه بیشعوری را با نمرات الف پاس کرده اند و....سرگردان است و می لرزد .

با این شرایط نهایت کاری که در سالروز چنان آرزوهای بزرگی می توان انجام داد گریستن و خجالت کشیدن از انسانیت و هزاران چشم بی گناه تحت ستم است که ما نمی توانیم یا گاهی نمی خواهیم کاری برایشان انجام دهیم .
سر زیستن در قوطی کبریتی که زندگی نام دارد سلامت !
و‌شوق نادانستن این حقیقت، مستدام :
“و آن که می خندد، هنوز خبر هولناک را نشنیده است”


بابک خطی
طبیب کودکان


الهام بخشي خانم دكتر "آ" در فعاليت داوطلبانه

خانم دكتر "آ" را اولين بار در كرمانشاه در محل اسكان گروه داوطلبان يك تشكل غيردولتي شب قبل از رفتن به روستاهاي آسيب ديده از زلزله ي سرپل ذهاب ديدم.
پزشكي ميانسال ،با تجربه ،سرزنده و بسيار پر انرژي.در حين مرتب كردن اقلام دارويي تيم ها همراه با ساير داوطلبان با هم گپ مي زديم ،اولين تجربه حضورشان در موارد بحران بود و بسيار مشتاق گرفتن اطلاعات بودند.

روز هاي اولِ بعد از زلزله كرمانشاه و حضور و كمك هاي مردمي زياد و پر شور بود.فرداي آن روز ما به سه گروه تقسيم و هر كدام به سويي روانه شديم.
از همان موقع هم در يادداشت ها و هم در تشكل هاي غير دولتي مستقل بسيار گفتيم ، شنيديم، خوانديم و نوشتيم كه مرحله اصلي كار تازه شروع شده است و تداوم كمك ها و حضور همراه برنامه ريزي براي اسكان و رفع ساير نيازهاي مردم آسيب ديده راه حل مشكل پيش آمده است .
در فراخوان روزهاي اول بعد حادثه استقبال مردمي عجيب و در خيلي از موارد بيش از نياز تخمين زده شده بود .اما هر چه مي گذرد استقبال كمتر مي شود .انگار كارهاي مهمتري براي مان پيش مي آيد كه عليرغم ميل باطني مانع رفتن مان مي شود ،اما واقعيت اين است كه همان روزهاي اول هم اين كارها بود اما رفتن برايمان اولويت داشت و يحتمل حالا اولويت ها عوض شده است و البته از شور و شوق اوليه آن روزها هم حالا خبري نيست.

خانم دكتر "آ" اما در تمام اين مدت پيگير بود ؛پيگير رفتن مجدد،تامين دارويي و چند روزي است كه درگير بسيج همگاني براي خريد مواردي براي اسكان موقت است و با همه افراد و تشكل هاي غير دولتي رايزني مي كند .در آخرين تماس از من (يكي از چندين و چند فردي كه با آنها تماس گرفته بود)در همين مورد تبادل نظر مي كرد و مشخصات و تلفن يكي از همكاران ديگر كه در روزهاي ابتدايي در زمينه اسكان موقت اقدامات و تجربيات خوبي داشت را از من مي خواست.

خانم دكتر "آ" و برنامه كمك رساني مد نظر او به مناطق آسيب ديده لحظه اي يا ناشي از شوري ناگهاني يا جوگير شدن نبوده است.

او از همان شب اول برنامه ي آهسته و پيوسته اي براي خود داشته است .برنامه اي كه مبتني بر منطق و حل مساله است و ظاهرا تا روز سامان گرفتن وضعيت آسيب ديدگان اين بحران طبيعي، منقطع نخواهد شد.

خانم دكتر " آ" مي تواند الهام بخش كساني باشد كه به كار اجتماعي و داوطلبانه به چشم قسمتي از زندگي -نه اقدامي خاص يا بزرگمنشانه-نگاه مي كنند.

مثل خانم دكتر "آ" باشيم.

بابك خطي
طبيب كودكان


بزرگداشت روز دانشجو و يك سوال:

وقتي براي دانشجويان كف مي زنيم به توانايي آنها هم باور داريم ؟

در ميانه آذر سال١٣٣٢ در حاليكه چهار ماه هم از كودتاي ٢٨مرداد نگذشته بود قرار شد نيكسون در كسوت معاون رييس جمهور ايالات متحده آمريكا كه در كنار بريتانياي كبير يك پاي كودتاي ٢٨ مرداد بودند به ايران نزول اجلال فرموده ،قصد حضور در دانشگاه تهران را نيز داشتند،مساله اي كه با مخالفت شديد دانشجويان مواجه شد و جو دانشگاه و كلاس هايش از چهاردهم آذر به صحنه مخالفت و سخنراني عليه رژيم تبديل شد ،حكومت تصميم گرفت با مشت آهنين با دانشجويان رو در رو شود و صدها بازداشت انجام شد افراد بسياري زخمي شدند و در روز شانزدهم آذر سه نفر به نام هاي قندچي ،بزرگ نيا و شريعت رضوي -كه بعدها در تاريخ به سه آذر اهورايي معروف شدند-در تيراندازي دانشكده فني در خون خود غلطيدند .
نيكسون -كه بعدها رييس جمهور آمريكا هم شد و با رسوايي واترگيت يك بي آبرويي جهاني را هم به نام خود ثبت كرد-بعد از اين اتفاق خونين وارد دانشگاه تهران اشغال شده توسط نظاميان شد و دكتراي افتخاري حقوق هم دريافت كرد!!
شانزده آذر پس از آن روزي شد براي بزرگداشت بيداري ، حساسيت و تاثيرگذاري دانشجويان و نقش بزرگي كه قبل و بعد از اين واقعه در تحولات اجتماعي و سياسي داشتند.
اكنون نيز صرفنظر از نقش پيشروي دانشجويان در تحولات سياسي در مسايل اجتماعي هم دانشجويان در خط اول تاثيرگذاري و درستكاري هستند.
روح حق جو و عدم آلودگي هاي مالي و نداشتن عطش نمايشگري و ...ويژگي هايي است كه به فعاليت هاي اين قشر عمق و اثر گذاري مي بخشد.
بدنه اصلي و پيش برنده در زمينه فعاليت هاي داوطلبي ،تشكل هاي غير دولتي- (NGO)ها -و صنفي در واقع جوانان و دانشجويان هستند و تجربه نشان مي دهد هر جا كه آنان در سطوح مديريتي چنين تشكل هايي هم وارد شوند و اولويت دانش و كارايي بر عجب ذاتي انساني و توهم خردمندي غلبه يابد باعث پيشرفت هاي تصاعدي و برداشتن قدم هاي بسياربزرگ در چنين فعاليت هايي مي گردد.

در زمينه تشكل هاي غيردولتي فعال ، هرجايي كه مديريت اصلي و بدنه از جوانان آگاه ،باتجربه و مسلط به علم روز تشكيل شده ،بدون حاشيه وهياهو و با حداكثر بازدهي مشغول كار و تاثيرگذاري هستند.در حالي كه در برخي تشكل هاي مشابه به علت مديريت غيرعالمانه و به روز نشده يا خداي نكرده ديدگاه منفعت گرايانه سطح عملكرد را در حد نمايشگري صرف تنزل داده اند
اگر مديريت و راس تشكل غيردولتي يا صنفي بر عهده كسي قرار گيرد كه خود آن مقام را اصل بداند و نهايت علاقه اش افزايش اعضا براي نمايش يا قدرت نمايي -ونه انجام كار باشد-يا بخواهد در دوره بازنشستگي بدون داشتن برنامه يا به روز بودن فقط براي پرستيژ بدان تكيه بزند و دور و بر را هم از همپالكي هاي قديمي خود پركند پيشگويي نتيجه كار سختي نيست.

دانشجويان،فارغ التحصيلان جديد و اصولا نيروي جوان ذاتا براي تغييرات مثبت و پيشبرد وضعيت اجتماعيي آمادگي و توانايي بيشتري دارند و هرچند براي شناخت ريزه كاري ها نياز به مشورت نيروهاي با تجربه وجود دارد اما اين مشاوره وقتي به اختيار داري و ريشه زدن روي جايگاه هاي مديريتي تبديل شود ديگر اسمش مشورت نيست.

اقبال به نيروهاي دانشجويي و جوان با دنيايي از ايده هاي بكر،علم روز و توانايي اجرايي و البته صرف هزينه توسط جامعه براي اشتباهات احتمالي جزيي آنان راهگشاي قدرت گرفتن تشكل هاي اجتماعي قدرتمند و پويا و نويد آمدن آينده اي روشن است
و اگر دغدغه ما ساختن آينده به نحو شايسته است روز دانشجو مي تواند روزي باشد كه در كنار دست زدن ها و تشويق هاي زباني مقدمه ايجاد بستري جهت بالفعل شدن اين همه توانايي كليد بخورد و قدمي در اين زمينه برداشته شود.

بابك خطي
طبيب كودكان


"آف آف برادوِی" ما كجاست؟!

تشكل هاي غير دولتي (NGOها) يكي از اركان شكل دهنده و هدايت كننده فعاليت هاي اجتماعي خصوصا طي دو دهه اخير در کشور ما بوده اند.
اين گروه ها كه با نام هاي متعدد و در عرصه هاي مختلف فرهنگي،اجتماعي و...مشغول به فعاليت هستند، طبعا در عرصه هاي نيازمند به فعاليت هاي داوطلبانه و غيرانتفاعي نقش بسزايي داشته اند و از طرفي در آموزش و افزايش مدنيت جامعه و استقرار دمكراسي در مفهوم تاثير افراد بر سرنوشت خود و جامعه اطراف نيز نقش بلا ترديد داشته اند.

با گذشت بيش از دو دهه كه همراه با نشيب و فراز هاي زيادي در سطح آزادي ها و قدرت مانور و تاثیرگذاری برای اين نهاد ها بوده است به نظر مي رسد كه اكنون زمان عمقي تر شدن نقش تفكر در اين تشكل ها و توجه به افزايش كيفيت در كاركرد آنهاست.
متاسفانه طي سال هاي اخير فعاليت واقعي بعضي از اين تشكل ها تقليل يافته و قسمت نمايشي و تبليغاتي آن بارزتر شده است.

البته ارائه دستاوردها،عضوگيري و مطرح كردن يك تشكل در اجتماع و اصولا امور تبليغاتي جز لاينفك فعاليت هر تشكلي است.مشكل زماني بروز مي كند كه اين وجه اصل قرار گيرد و ساير قسمت ها را تحت الشعاع قرار دهد یا فعاليت حقيقي اين نهادها را به حداقل رسانده و تبدیل به نقش صرفا نمايشي نماید.

تا دهه شصت ميلادي تئاتر در آمريكا با نمايش هاي برادوي (broadway) شناخته مي شد كه با امكانات فراوان افكت،نور ،صحنه هاي مجلل ،لباس هاي فاخر،بليت هاي گران،سالن هاي باشكوه و...شناخته مي شد
و كار آن به جايي رسيد كه اين زرق و برق و صحنه آرايي به اصل محوري تئاتر تبدیل شد و همه چيز را زير سايه خود گرفت.

"آف آف برادوي" (off off broadway) نهضتي در تئاتر بود كه در دهه شصت ميلادي نضج يافت و به سمت پرداختن بيشتر به مفهوم و محتوي ،رابطه بيشتر با تماشاگر عادي همراه با صحنه هاي ساده و سالن هاي كوچكتر گام برداشت و طي دهه بعدي به عاملي بسيار تاثيرگذار و پيشرو در تئاتر آمريكا تبدیل شد.
به نظر مي رسد تشكل هاي غيردولتي ما نيز نياز به چنين نهضتي دارد تا بيش از پيش به سمت محتوي سازي و كيفيت افزايي روز افزون پيش برود.
مدیریت و سیاست کلان برخی از این تشکل ها در ترجيح حاشيه ها بر متن ،محور قرار دادن نمايشگري و تمركز صرف با دوربين هاي عكاسي و فيلمبرداري بر كاورهايي كه نشان تشكل را بر خود دارند و داوطلبان و فعالين اجتماعي با نيت پاك و بي شائبه ي انجام خدمت بي منت و كار اجتماعي بر تن مي كنند به هيچوجه شرط انصاف حساب نمي شود و عامدانه يا ناخودآگاه اهداف چنين تشكل هايي را از هرگونه مفهوم خالي مي كند و به سطح بنگاه هايي براي كسب موقعيت و عنوان براي برخي افراد خاص در سطوح مديريتي آنها تنزل مي دهد و با هياهوي بسيار براي هيچ سرمايه ي بدون قيمت اعتماد مردمي را به ناكجاآباد رهنمون مي كند.

تشكل هاي غيردولتي بعد از فراز و فرود هاي از سرگذرانده در نقطه ي عطف فعاليت هاي خود قرار دارند و بدنه ي فعال و ارزشمند اين گروه هاي پر تعداد خدوم مي توانند با پويشي که مختصات آن تمرکز برمحتوی و فعالیت واقعی و پرهیز از اصالت نمایشگری است ،ضمن زدودن آثار مخرب حركات نمايشي برخي تشكل ها، تاثيرگذاري كلي اين نهاد ها را به طور چشمگير افزايش داده و به سطح جديد و موثرتری برسانند.

بابک خطی
طبیب کودکان


من ایدز دارم
لطفا بغلم کنید!
من نمیتونم مریضتون کنم...

(بغل کردن ،روبوسی، محبت كردن باعث انتقال ویروس HIV نمیشود!)


از نفس انداختن تدریجی یک وعده

(بیمه سلامت نابسامان
و رنج های بیماران در فرآیند درمان)

‌در کلینیک بیماری های نادر مشغول ویزیت هستم.
در فراغت بین بیماران همکار پذیرش گوشی تلفن را به دستم می دهد ؛خانمی از آن سوی خط سلام می کند اسم دخترش را که می گوید یادم می آید مادر دختر کوچولوی نازنینی است که حدود دوماه قبل برای پیگیری بیماری فرزندش از یکی از استان های کشور نزد ما آمده بودند.
چند لحظه بیشتر از صحبتمان نمی گذرد که بغض مادر می ترکد و من لابلای هق هق های او می فهمم که بیمه سلامت از چندی قبل درمان های مورد نیاز حیاتی کودک را پوشش نمی دهد و تنها راه تعلق گرفتن بیمه مراجعه به بیمارستان دانشگاهی است که آن هم به این زودی ها به آنها نوبت نمی دهند.از طرفی ظاهرا به آنها گفته شده است که می توانند برای ادامه دریافت خدمات بیمه ای به شکل سابق در بیمه سلامت ایرانیان ثبت نام کنند ، اما مبلغی که باید پرداخت شود از توان این خانواده ی از نظر اقتصادی آسیب پذیر ،خارج است.
سوال این است که حالا،چه کسی مسوول ادامه درمان این بیمار ، اشک های از سر استیصال این مادر و وضعیت بیماران پر شمار دیگر مشابه با وضع اقتصادی آسیب پذیر است؟

اجرای مدبرانه طرح تحول و بیمه سلامت در وضعیت منابع محدود به گونه ای که اقشار آسیب پذیر را در اولویت قرار دهد از الفبای یک نظام بیمه ای است که متاسفانه با بی توجهی از طرف متولیان سلامت جامعه مواجه شد و عدم تمرکز مدیریت اجرایی و مالی نظام بیمه ،ناهماهنگی های وزارت رفاه و بهداشت در زمینه سرانه سلامت و افراد تحت پوشش نیز مزید بر علت گردید.
با کمبود منابع مالی راه چاره ظاهرا در محدودنمودن شدید شرایط برخورداری از بیمه سلامت و بازی لغوی و معرفی نام جدید برای تغییر نظام دریافت پول از بیمه شدگان نسبت به گذشته برای دریافت خدمات قبلی دیده شده است و ظاهرالامر جایی برای حمایت از نیازمندان واقعی خدمات ارزان قیمت بیمه ای در نظر گرفته نشده است.

متولیان سلامت کشور باید پاسخگو باشند که با کدام برنامه ریزی به مصرف سرانه سلامت پرداخته اند و اگر این منابع سرمایه های ملی بوده است چه نوع اولویت بندی در استفاده از آن اعمال شده است که چنین معضلی ایجاد و بار آن را بردوش مردم آسیب پذیر گذاشته شده است.
طبعا بهتر است که هزینه درمان و سلامت برای تمام آحاد جامعه رایگان باشد اما این مساله به طور واقعی زمانی ممکن است که منابع کافی در اختیار باشد و در وضعیت محدودیت منابع حتما بایداولویت بندی صورت گیرد.

سازمان متولی سلامت دردهک هایی که قدرت خرید آنها کاهش یافته یادر شرایط نابسامان قرار دارد با چه توجیهی ، یکباره بیمه شدگان را به سیستم بیمه ای دیگری با شرایط دریافت بیشتر مالی از افراد حواله می کند ؟
بهتر شاید این باشد که بیمه سلامت با حداقل هزینه و حداکثر حمایت به تامین سلامت و درمان دهک های نیازمند جامعه اختصاص داده شود و بر حسب میزان برخورداری و توانایی اقتصادی جامعه مبلغ دریافتی از بیمه تغییر کند.

سوال دیگر این است که بعضی از انواع پوشش بیمه که مشتری خود را به صرف یک بسته ی خوشمزه ی خدمات با طعم خوب و قیمت بالا (و البته عملا باکیفیت متوسط)دعوت می کند و در نهایت فقط در حد پول نوشیدنی صورتحساب را پرداخت می نماید و پرداخت بقیه هزینه را بر دوش بیمه شده می گذارد چقدر برای تسهیل فرایند درمان و آسایش بیماران طراحی شده است و کارامدی دارد؟


مادر همچنان می گرید و من خجالت زده سعی می کنم راهی برای نوبت گرفتن در بیمارستانی دانشگاهی پیدا کنم و می دانم این فقط یک دلخوشکنک کم اثر است و بیماران بی گناه و والدین بی دفاع دیگر زیادی هستند که چوب کاستی هایی را می خورند که کمترین تقصیری در ایجاد آن نداشته اند .

به یاد داشته باشیم هر اختیار توام با مسوولیتی هم شان است ،اساسا هم مدیریت بدون پاسخگویی معنایی ندارد و متولیان نظام بیمه و سلامت کشور در مورد مشکلات پیش آمده ای که حاصل عملکرد آنان است موظف‌به پاسخگویی در پیشگاه ملت هستند.

بابک خطی
طبیب کودکان




خشونت علیه زنان را متوقف کنید!

خشونت عليه زنان به عنوان يك مساله اجتماعي بحراني در جامعه ما مطرح است و هرچند خشونت جسمي از مظاهر آشكار آن محسوب مي گردد اما نكته مهم اين است كه چنین مفهومی را صرفا به خشونت جسمي محدود نكنيم.
هرنوع اقدام فيزيكي، رواني ، جنسي و...كه موجب آزار ،ضايع شدن حقوق يا سلب آزادي گردد و اصولا هرجايي که عامل جنسيت (زن يا مرد)موجب ايجاد تفاوت و زمینه ساز آسيب گردد ،نوعي خشونت تمام و كمال اتفاق افتاده است .
زنان و مردان در مورد به عهده گرفتن موقعيت هاي شغلي و تحصيلي،برخورداري از خدمات سلامتي و حمايت هاي اجتماعي بايد كاملا برابر باشند و دولت هاي عضو اعلاميه محو خشونت عليه زنان-مصوب مجمع عمومي سازمان ملل-به ايجاد بستر لازم براي بدست آمدن چنين شرايطي متعهد هستند.
برخي گروه ها مثل زنان مهاجر، پناهنده،سرپرست خانوار ،ساكن در مناطق دوردست ،ساكن در مناطق در حال جنگ و...آسيب پذيري بيشتري نسبت به تحت خشونت قرار گرفته شدن دارند و طبعا نياز به نقش حمايتي حكومت براي مقابله با خشونت در اين موارد بسيار بيشتر است.

فرای حکومت، افراد جامعه نیز در بروز خشونت و فضای آسیب دارای تاثیرات جدی هستند.
تعیین تکلیف کردن یک طرفه و همه جانبه در زندگی خانوادگی و مشترک مثل ممانعت از کار یا تحصیل فرزند یا همسر ، تحت فشارقراردادن ها و گروکشی های فراقانونی بعد از طلاق و ...(در بعد خانوادگی)
-اولویت دادن برای استخدام به دلیل جنسیت خاص ،پرداخت حقوق متفاوت برای انجام کار یکسان به دلیل فاکتور جنسیت، ارزش گذاشتن برای موردی غیر ازشایستگی کاری و یا سوءاستفاده از جنسیت برای ارتقاء شغلی یا...و...(در بعد اجتماعی )
و صدها مورد مشابه دیگر که حقوق و کرامت انسانی تحت تاثیر عاملی غیر از منطق و شایستگی قرار می گیرد جملگی خشونت محسوب می شوند.
نباید فراموش کرد که همه افراد در خطر هستند و هیچ منطقه ی مصون از خشونتی به سبب تحصیلات،موقعیت،شغل و...به طور مطلق وجود ندارد.

راه حل های مقابله با خشونت را می توان در دو قس بیان کرد :

الف:نقش دولت ها:
به این معنی که شرایط تساوی حقوق و برخورداری از فرصت های برابر برحسب شایستگی را به طور فعال فراهم کنندو با موارد خشونت جسمی، جنسی، روانی، استخدامی،حقوقی،تحصیلی و...برخورد محکم نمایند و با نشان دادن عزم جدی خود در مقابله ، نوعی پیشگیری اجتماعی برای چنین مواردی را موجب شوند.

ب:پویش آگاهی بخشی :

-آموزش در مورد اولویت داشتن شایستگی در سپردن امور
-بررسی ساختاری و طراحی الگوهای جدید برای تحقق تساوی حقوق در سطوح تشکل های مردم نهاد و دانشگاهی
-آموزش به فرزندان در سطوح خانواده ها برای پیشگیری از ساخته شدن ذهن های پر از پیشفرض های جنسیتی بدون منطق
-آشنایی زنان با حقوق خود و مصادیق خشونت
-یاد گرفتن نه گفتن محکم به این مصادیق هم برای ساختن آینده


و در خاتمه یک سوال:

وضع هرکدام از ما چطور است؟

راستی آخرین باری که به انگاره های ذهنی مان در مورد این موضوع مراجعه و آن را تصحیح کرده ایم کی بوده است؟!

بابک خطی
طبیب کودکان

Показано 20 последних публикаций.

225

подписчиков
Статистика канала