Репост из: کژ نگریستن
✅پرسش "فابین تاربی" از آلن بدیو:
بعضیها در تحلیل سیاسی روزگار ما اهمیتی پایهای به مذهب میدهند. البته اغلب این خصوص اسلام است که مورد نظر است. یاد یکی از حرفهای لنین راجع به هنر میافتم که در آن میگوید در دورههای انفعال سیاسی، هنر در بهترین حالت ترکیبی است از عرفان و پورنوگرافی. آیا میشود این را تعمیم داد؟ آیا عصر ما بين عرفان و پورنوگرافی مردد است؟
✅ آلن بدیو:
موضع من در باب مذهب اصلا آن چیزی نیست که این روزها غالب است، که میگوید پرسش مذهب دوباره پرسش بسیار مهمی شده است و ما به عصر بزرگ اختلافات مذهبی و جنگ میان تمدنها برگشتهایم. من به سهم خودم در مورد این پرسش یک نیچهای محضم. من حقيقتا بر این باورم که خدا مرده است. اگر مرده است، پس مرده است. این حکم را باید جدی گرفت. «رجعت مذهب»، بنابراین، صورتکی است برای یک چیز دیگر. من کاملا به این یقین دارم. مذهب، در حقیقت، صورتکی برای فروپاشی سیاسی است که معنیاش این نیست که زنده است. هر صورتکی، به معنایی یک صورتک مرگ است. زیر نامِ غصبیِ مذهب و زیر پوششِ یک خدا مرده، آنچه وجود دارد سنت است. اسلام گرایان هیچ بینش جدیدی از خدا ارائه نمیکنند. راجع به لباس زنها، حلال و حرام خوراکیها و قوانین سنتی حرف میزنند و اینها را در مقابل کوکاکولا، مینی ژوپ و از این قبیل میگذارند. کجای اینها مذهب است؟ اینها همه سنت است، به شکلی که در مناطق روستایی، شهرهای دور افتاده و حاشیهای از اقشار از جا کنده شده و تهیدست باقیمانده است؛ سنتی که به وسیلهی گروههای کوچکی از روشنفکران فوق ارتجاعی سیستماتیزه شده است، چه نومحافظه کاران آمریکایی باشند چه بنیادگرایان اسلامگرا که به علاوه پایشان به هیچ جا بند نیست. در مواجهه با این سنت سخت گیرانه که خودش امر تباهی است: ما شاهد چه چیزی هستیم که زیر نامهای به همین اندازه غصبی «آزادی» و «دموکراسی» سنگر گرفته است؟ خب، اگر اجازه بدهید، چیزی نه کمتر از پورنوگرافی. در نهایت، آنچه ادعا میشود که جنگی است میان مذاهب، چیزی نیست جز نزاعی اسف انگیز بین سنت و پورنوگرافی به نظر من برخورد ادعایی - ادعایی به یک معنا و واقعی به معنایی دیگر بين غرب و اسلام، غرب و توحّش تروریستی در حقیقت، ذاتی انسان در کلیت آن در روز گار ما است. فی الواقع برخوردِ سنت است با کالا. این مانع تداخل این دو نمی شود: میدانیم که برخی از کسانی که سنت را ابزارگونه می کنند جای محکمی در جهانِ کالا دارند. سعی نکنید به ما بقبولانید دلالهای عربستان سعودی عارفاند یا اسوهی تقوا، آنها آدم هایی هستند که مثل بقیه به کسب خودشان مشغولاند و سنت را ابزاری می کنند تا جایگاهشان را در معاملات بازرگانی محکمتر کنند. خدا در تمامی اینها چیزی است در حد جنازه. از مرده هم مردهتر است
آنهایی که همچنان به دامان مسئلهی مذهب می آویزند به چیزی می آویزند که سرشتش بالکل خیال پرداختی است. وضع از این جدیتر است. ای کاش فقط نبردی بود بین سکولاریسم و مذهب! هستند کسانی که طوری رفتار میکنند که انگار ما برگشتهایم به سال های ۱۸۹۰ و جهان شرق در نبردی خشونت بار بین آزاداندیشان و کشیشان است. این برداشت آنقدر از واقعیت زمانی پرت است که آدم وحشت می کند. هستند کسانی که فکر می کنند که جدال تاریخی عصر ما این است که معلوم کنیم که آیا زنها باید موهایشان را با چادر بپوشانند یا نه، همان طور که هستند جمعیتهایی که با اشتیاق علیه برپاساختن مَناره در شهرهای اروپایی رأی می دهند! با وامگیری از عبارتی قدیمی، می شود گفت «همین کافی است کاری کند که آدم به پشت بیفتند و از سر غیظ در هوا لگد بزند!» تمامی این پرسشها راجع به رسوم و ضد رسوم کاملا از سوی چیزهایی کد گذاری شدهاند که هیچ نسبتی با هیچ ایدهای ندارند.
آلن بدیو
مصاحبه فابین تاربی
کتاب: رخداد و فلسفه ص۶۰-۵۸
@Kajhnegaristan
بعضیها در تحلیل سیاسی روزگار ما اهمیتی پایهای به مذهب میدهند. البته اغلب این خصوص اسلام است که مورد نظر است. یاد یکی از حرفهای لنین راجع به هنر میافتم که در آن میگوید در دورههای انفعال سیاسی، هنر در بهترین حالت ترکیبی است از عرفان و پورنوگرافی. آیا میشود این را تعمیم داد؟ آیا عصر ما بين عرفان و پورنوگرافی مردد است؟
✅ آلن بدیو:
موضع من در باب مذهب اصلا آن چیزی نیست که این روزها غالب است، که میگوید پرسش مذهب دوباره پرسش بسیار مهمی شده است و ما به عصر بزرگ اختلافات مذهبی و جنگ میان تمدنها برگشتهایم. من به سهم خودم در مورد این پرسش یک نیچهای محضم. من حقيقتا بر این باورم که خدا مرده است. اگر مرده است، پس مرده است. این حکم را باید جدی گرفت. «رجعت مذهب»، بنابراین، صورتکی است برای یک چیز دیگر. من کاملا به این یقین دارم. مذهب، در حقیقت، صورتکی برای فروپاشی سیاسی است که معنیاش این نیست که زنده است. هر صورتکی، به معنایی یک صورتک مرگ است. زیر نامِ غصبیِ مذهب و زیر پوششِ یک خدا مرده، آنچه وجود دارد سنت است. اسلام گرایان هیچ بینش جدیدی از خدا ارائه نمیکنند. راجع به لباس زنها، حلال و حرام خوراکیها و قوانین سنتی حرف میزنند و اینها را در مقابل کوکاکولا، مینی ژوپ و از این قبیل میگذارند. کجای اینها مذهب است؟ اینها همه سنت است، به شکلی که در مناطق روستایی، شهرهای دور افتاده و حاشیهای از اقشار از جا کنده شده و تهیدست باقیمانده است؛ سنتی که به وسیلهی گروههای کوچکی از روشنفکران فوق ارتجاعی سیستماتیزه شده است، چه نومحافظه کاران آمریکایی باشند چه بنیادگرایان اسلامگرا که به علاوه پایشان به هیچ جا بند نیست. در مواجهه با این سنت سخت گیرانه که خودش امر تباهی است: ما شاهد چه چیزی هستیم که زیر نامهای به همین اندازه غصبی «آزادی» و «دموکراسی» سنگر گرفته است؟ خب، اگر اجازه بدهید، چیزی نه کمتر از پورنوگرافی. در نهایت، آنچه ادعا میشود که جنگی است میان مذاهب، چیزی نیست جز نزاعی اسف انگیز بین سنت و پورنوگرافی به نظر من برخورد ادعایی - ادعایی به یک معنا و واقعی به معنایی دیگر بين غرب و اسلام، غرب و توحّش تروریستی در حقیقت، ذاتی انسان در کلیت آن در روز گار ما است. فی الواقع برخوردِ سنت است با کالا. این مانع تداخل این دو نمی شود: میدانیم که برخی از کسانی که سنت را ابزارگونه می کنند جای محکمی در جهانِ کالا دارند. سعی نکنید به ما بقبولانید دلالهای عربستان سعودی عارفاند یا اسوهی تقوا، آنها آدم هایی هستند که مثل بقیه به کسب خودشان مشغولاند و سنت را ابزاری می کنند تا جایگاهشان را در معاملات بازرگانی محکمتر کنند. خدا در تمامی اینها چیزی است در حد جنازه. از مرده هم مردهتر است
آنهایی که همچنان به دامان مسئلهی مذهب می آویزند به چیزی می آویزند که سرشتش بالکل خیال پرداختی است. وضع از این جدیتر است. ای کاش فقط نبردی بود بین سکولاریسم و مذهب! هستند کسانی که طوری رفتار میکنند که انگار ما برگشتهایم به سال های ۱۸۹۰ و جهان شرق در نبردی خشونت بار بین آزاداندیشان و کشیشان است. این برداشت آنقدر از واقعیت زمانی پرت است که آدم وحشت می کند. هستند کسانی که فکر می کنند که جدال تاریخی عصر ما این است که معلوم کنیم که آیا زنها باید موهایشان را با چادر بپوشانند یا نه، همان طور که هستند جمعیتهایی که با اشتیاق علیه برپاساختن مَناره در شهرهای اروپایی رأی می دهند! با وامگیری از عبارتی قدیمی، می شود گفت «همین کافی است کاری کند که آدم به پشت بیفتند و از سر غیظ در هوا لگد بزند!» تمامی این پرسشها راجع به رسوم و ضد رسوم کاملا از سوی چیزهایی کد گذاری شدهاند که هیچ نسبتی با هیچ ایدهای ندارند.
آلن بدیو
مصاحبه فابین تاربی
کتاب: رخداد و فلسفه ص۶۰-۵۸
@Kajhnegaristan