امممم
قفلی زدم رو کتابه و عین چی دلمم نمیخواد بخدنمش فقط دارم نگاش میکنم از دست امید حرص میخورم بعدش خونه بابابزرگمم بعدشش دارم راجب متنی که واسه هیرا میخوام بنویسم فکر میکنم
بعدش امید زنگ زد عکسشو گذاشته بودم مامانم دید قلبم داره درمیاد
بعدشش
قفلی زدم رو کتابه و عین چی دلمم نمیخواد بخدنمش فقط دارم نگاش میکنم از دست امید حرص میخورم بعدش خونه بابابزرگمم بعدشش دارم راجب متنی که واسه هیرا میخوام بنویسم فکر میکنم
بعدش امید زنگ زد عکسشو گذاشته بودم مامانم دید قلبم داره درمیاد
بعدشش