@spn_smutWet dream
#sam
نمیدونستم ساعت چنده،ولی حس میکردم نیمه شبه و حس کردم یکی روی تختم نشست.
بلند شدم و خودمو به پشت پرت کردم و با یه دستم از زیر بالشت چاقوی شکاریمو دراوردم و سمت اون شخص گرفتم.
"واو این منم"سم زمزمه کرد و دستاشو بالا گرفت.
چاقومو کنارم گذاشتم و پتو رو بالا تر اوردم چون همیشه عادت داشتم که با سوتین ورزشی(از این کشیا😐)بخوابم.
"ببخشید"قلبم توی سینه م به سرعت میتپید.
دراز کشیدم روی تخت و پتو هنوز توی چنگم بود،
"چیزی احتیاج داشتی؟"
خودشو کنارم ول کرد و با یکی از دستاش با گوشه ی موهام بازی میکرد
"در مورد دینه،از وقتی علامت از روی دستش محو شده(علامت کین)خیلی عجیب شدهواقعا نمیخوام تو اتاقی که هست بخوابم...اشکال نداره...اگر اینجا بخوابم؟"یکم نگران بود،منم بودم.
ولی راست میگفت دین عجیب شده بود،اون به وقت احتیاج داشت و سم هم نمیخواست مزاحم خلوتش بشه.
"حتما سم،مشکلی نیست"
تشکر ارومی کرد و کنارم روی تخت دراز کشید.
به سمت مخالفش قلت زدم و چشمامو بستم.
احتمالا یک ساعتی شد که خوابیدم ،با برخورد سینه ی بدون لباس سم به پشت لختم کم کم چشمامو باز کردم.
یکی از بازوهاش زیر سرم بود و یکی دیگه دور کمرم،اروم اروم حلقه ی بازوهاش دورم تنگ تر میشد و بیشتر به سینه ش فشارم میداد.
نفس های گرم و محکم سم رو روی گردنم حس میکردم و میدونستم هنوز خوابه.
الان باید چه غلطی میکردم؟
نمیخواستم بیدارش بکنم ولی از یک طرفیم شاید اون فکر میکرد یکی دیگه م که بقلم کرده بود.
بعد از اینکه یه مدت به دیوار خیره نگاه میکردم تصمیم گرفتم به حال خودش رهاش کنم تا بخوابه.
شاید بین خواب ولم کنه،البته نمیتونم دروغ بگم واقعا مشکلی با اینکه سم بقلم کرده بود نداشتم.
کم کم چشمام گرم خواب شده بود که با شنیدن اسمم همون یک ذره خواب هم پرید از سرم.
چند بار پلک زدم تا چشمام به تاریکی عادت کنه.
"چیشده سم؟"اروم زمزمه کردم ولی جوابی نداد،گوشم رو تیز کردم و از چیز هایی که میشنیدم واقعا سوپرایز شدم.
"اممم آررره (ا/ت)اوه!"سم داشت خواب میدید و نه خواب معمولی،خواب سکسی!
واقعا اسم منو میگفت یا خیالاتی شدم؟
دستاش دورم تکون خورد و رون پاهاش رو چسبوند به باسنم.
میتونستم حسش کنم،سفت شده بود!
گونه هام داغ شده بود،اروم دست سردم رو اوردم و گذاشتم روی گونه هام تا کمی خنک تر شه.
اسم منو نمیتونه بگه،حتما یکی دیگه ست و داره خواب یه زن دیگه رو میبینه.
"اوووه(ا/ت)...امممم"چشمام گشاد شد،واقعا اسم منو میگفت!داشت در مورد من خواب میدید.
هر لحظه زمزمه هاش بلند تر میشد.لعنتی الانه که دین از اتاق بقلی بشنوه ،اتاق های مسخره مثل یونولیت میمونن صدا ازشون راحت رد میشه،باید یه کاری بکنم تا ارومش کنم،و بعد برگردم بخوابم.
فکرم کم کم محو شد وقتی صداش بلند تر شد و دیک سفتشو از پشت به باسنم میمالوند و تکون میخورد.
نمیدونستم چجوری باید از بقلش خلاص بشم هیچ ایده ایم نداشتم.
کم کم رو به صورتش برگشتم و سینه شو فشار دادم و اروم اروم بدنش ازم جدا شد و روی تخت افتاد،کمی بهش زل زدم.
اتاق سرد بود ،دستام یخ بسته بود اروم روی پتو مالیدمش تا گرمتر بشه و بعد بردم سمت دهنم تا گرمترش کنم.
امیدوارم شرت پاش نباشه ،و خوشبختانه نبود .
دستم رو از توی شلوار راحتیش رد کردم ،حس عجیبی بود وقتی کسی خوابه و این کار رو باهاش بکنی.
دست دیگه م رو روی شونه ش گذاشتم و با دست دیگه م که دیکش رو گرفته بودم شروع کردم به بالا پایین کردنش روی دیکش.
غیرمنتظره بود وقتی این کار رو کردم ناله ی بلندی کرد ،میخواستم ارومترش کنم نه اینکه بدتر صداش بالا بره.
همونطور که خواب بود انتظار هیچ بوسه ی برگشتیی ازش نداشتم ،لی اون انجامش داد.حتما متعجبه که خوابش چرا انقدر واقعیه!
هنوز دیکش توی دستم بود و لباشو بوس میکردم ،بوسه رو بردم سمت چونه ش و اروم گردنشو بوس کردم و کمی مکیدم.
نمیخواستم جاش بمونه،لبامو روی گردنش گذاشتم، کم کم دیکش رو توی دستم تکون میداد و دوباره ناله میکرد.
برای ساکت کردنش سریع لبمو بردم سمتش و بوسش کردم تا ساکتتر بشه.
بین بوسه ناله ای کرد و نفس های تند تر شد.
میدونستم نزدیک اومدنش بود برای همین یکم سریع تر دیکشو توی دستم تکون دادم و گردنش رو به ارومی میمکیدم.
دستم رو روی دهنش گذاشتم تا ساکت بمونه.
"همونجاست سمی"
اروم اروم بین دستهام زمزمه میکرد ،دستم رو از روی دهنش برداشتم
"خیلی...خیس و...تنگ...اه"
ناله ای کرد و روی شکمش ریخت.
هنوز ناله میکرد ولی ارومتر.
از روی تخت پایین اومدم و یه دستمال برداشتم و باهاش دیک و شکم سم رو تمیز کردم.
خیلی اروم این کار رو کردم تا بیدار نشه ولی مسخره ست بعد از لمس کردنش با یه دستمال بیدار بشه؟
دستمال رو توی سطل اشغال کنار تخت انداختم و روی تخت دراز کشیدم صورتم به سمت سم بود
بنظر خیلی اروم و فاکیده بنظر میومد .
لبخند موزیانه ای زدم.
یاد ناله هاش افتادم،بنظر میاد سم وینچستر احساسی بهم داره!
چشمامو بستم و خوا