این نامه پشت درخواست مرخصی به نام محبوب شما نوشته است ظن و گمان ها بر این می رود که نامه وصیت نامه ایشان باشد با تشکر از میهن دوستی شما، فقدان ایشان را تسلیت می گوییم. لطفا دیگر نامه ای پست نکنید. این اخطار آخر است! متن نامه به شرح زیر است:
این آخرین ارتباط من با جهان است. خروجی دالان فرو ریخته، تانک های دشمن بالای سرم حرکت می کند و خاکریز هر لحظه به فرو ریختن نزدیک تر می شود. آخرین قطره های آبم را صرف درست کردن جوهر می کنم. با جنازه سرگرد در یک اتاق هستم. فکر سرگرد شدن را در سر نمی پروندانم اما پشت میز او دست به قلم برده ام. او می گفت در جنگ سایه وجود ندارد. حالا که فکر می کنم، درست می گفت. در واقع نور هست اما من اجازه نداشتم شکل من باشم؛ یا تانک بودم یا جزئی از پیاده نظام. وقتایی که به جنون می رسیدم، خاطرات شیرین تو را به نام خودم تعریف می کردم اما کسی جز من نمی خندید. این یعنی منی وجود داشت که تو می شناختیش. حالا تکلیفم روشن است اما اگر نبود، همچنان به تلاشم برای شگفت زده کردنت ادامه می دادم. قول بده هرگز از مسیر تکراری به خانه برنگردی.
راستی، دوباره فراموش نکنی شیشه ها را چسب بزنی. تصویر خانه واضح است اما آن تیکه پارچه ها را گم کرده ام. فرصت نشد درباره پرده جدید تصميم بگیرم.
[استعفا نامه]
این آخرین ارتباط من با جهان است. خروجی دالان فرو ریخته، تانک های دشمن بالای سرم حرکت می کند و خاکریز هر لحظه به فرو ریختن نزدیک تر می شود. آخرین قطره های آبم را صرف درست کردن جوهر می کنم. با جنازه سرگرد در یک اتاق هستم. فکر سرگرد شدن را در سر نمی پروندانم اما پشت میز او دست به قلم برده ام. او می گفت در جنگ سایه وجود ندارد. حالا که فکر می کنم، درست می گفت. در واقع نور هست اما من اجازه نداشتم شکل من باشم؛ یا تانک بودم یا جزئی از پیاده نظام. وقتایی که به جنون می رسیدم، خاطرات شیرین تو را به نام خودم تعریف می کردم اما کسی جز من نمی خندید. این یعنی منی وجود داشت که تو می شناختیش. حالا تکلیفم روشن است اما اگر نبود، همچنان به تلاشم برای شگفت زده کردنت ادامه می دادم. قول بده هرگز از مسیر تکراری به خانه برنگردی.
راستی، دوباره فراموش نکنی شیشه ها را چسب بزنی. تصویر خانه واضح است اما آن تیکه پارچه ها را گم کرده ام. فرصت نشد درباره پرده جدید تصميم بگیرم.
[استعفا نامه]