@strange_mind1


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


ذهن های عجیبی که داستان هایشون رو میارن روی کاغذ و می‌نويسن از عجیب ترین ها...🍓🚶‍♀️
https://t.me/HarfinoBot?start=2f8b8af9683325a

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


💚🍀☘🖤
#𝒑𝒊𝒄𝒕𝒖𝒓𝒆
#𝑺𝒕𝒚𝒍𝒆
#𝑮𝒓𝒆𝒆𝒏_𝒗𝒊𝒃𝒆
@strange_mind1


Репост из: بنرای چنل
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
یک چنل مخصوصا اوتاکوها و گنشین پلیرا💖
همه چیز داریم اینجا👌
کلی ادیت و مومنتای انیمه
🫂
مانهوا مورد علاقتو ترجمه میکنیم👀
مانهوایی که ترجمه می کنیم🥀
گیم پلی گنشین هم میزاریم💖
انیمه و مانگا معرفی میکنیم🫐🔥


@dream_world_org @dream_world_org


Репост из: MSR_Fiction
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
⁃نام فیکشن : عمارت رز / Rose's Hall🥀
⁃ژانر : رمنس، مافیا، جنایی، معمایی، اسمات🔞
⁃کرکترها : #اکسو/ #ردولوت/ #بلک‌پینک
⁃نویسنده : Oyun/ اویون

🥀 :‌ تو اونجا نبودی... اوه سهون دربرابر اون دختر شبیه به یه زندانه، و چیزی بجز احساسات بی نهایتش توی اون زندان نیست، احساسات میتونن نقطه ی ضعف یا قوتت باشن؛ اما برای اوه سهون چیزی جز ضعف نیستن. روزی که راهی به بیرون از اون زندان پیدا کنن همه چیز رو ویران میکنن. احساسی که اوه سهون به اون دختر داره عشق نیست؛ چیزی فراتر از عشقه، حسی که بهش داره، جنونه...
و جنون از هر عشقی خطرناک تره!

ꜜ ꜜ ꜜ ꜜ ꜜ ꜜ ꜜ


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🖤💚💜
@strange_mind1


Репост из: ساخت بنر شیشه ای
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🐞 های کیوتی 🙃

سرت رو درد نمیارم 😊

اگه دنبال میکس های جذابی و حوصله ات سر رفته یه سر اینجا بزن 😍🙂❤

خیلی چنلش قشنگه به دل میشینه😌😉


اسم:ارکا
نام خوانوادگی:افتخاری
سن:۲۳
قد:۱۶۵
وزن:۵۰
تایپ شخصیتی:ISTJ
یه دختر بیخیال که پدر مادرش بخاطر قمار کشته شدن و اکن با برادرش رحمان زندگی میکنه...
💜🖤🚶‍♀️
#باختی؟!
#𝑫𝒊𝒅_𝒚𝒐𝒖_𝒍𝒐𝒔𝒆
@strange_mind1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


ریکت هاتون رو نمیبینم بخونید حتما 🍫🚶‍♀️


پارت جدید (#باختی ؟! )امید وارم خوشتون بیاد ری اکت یادتون نره 🍀🖤


ادامه#پارت_۲
مرد+هرچی گفتم
مبینا+چشم
_میز بزرگ دیگه چیه؟!
مبینا+بدبخت شدی
_خو به عنم توضیح بده ببینم چی میگی!
مبینا+اونجا خطرناک ترین بازی های اینجارو انجام میدن همه تماشا میکنن
از هیجان رو پای خودم نمیتونستم وایسم واییی داغ کرده بودم
مبینا +چته خوبی؟
صدام خمار شده بود
_زود بریم بازی شروع کنیم
مبینا+بدبخت شدم رفت
....
(ساعت ۱۱:۴۵ )
کارت ها دستم بود بازی دیگه آخراش بود مرد از بدبختی نمی‌دونست چیکار کنه عرق از پیشونیش میریخت و همش داد میزد
با یه پوزخند نگاش میکردم
با ناز آروم گفتم:
_آقا چتون شده بازی سخته براتون؟
داد زد کوبید رو میز
مرد+خفه شو زنیکه جن *د ببند دهنتو...
دور برامون داشتن میخندین و مسخرش میکردن من از کاراش خندم گرفته بود ولی آروم خودمو نشون میدادم
مبینا از دور داشت با یه مرد که پشتش به من بود حرف می‌زد باز داره چیکار میکنه این ج *نده کوچولو...
مرد+من میبرم باید ببرم یه دختر نمیتونه از من ببره...
بلند زدم زیر خند
روی میز خم شدم و نگاش کردم
_باختی؟!
مرد +حرومزاده
بلند تر داد میزد
مرد+من برندم...
(بازی:کارت ها شماره دارن که از ۰ تا ۱۰ هستش به رنگ های مشکی قرمز هر کدوم تا ۱۰ تا شمار هستش و آنها بصورت ۵ تایی و شانسی تقسیم میشه شماره های مختلفی داریم که با جمع شون یه شماره در میاد که میتونه بازیکن شرط ببنده که شماره من بالا تر و من برندم و کارت ها رو بزار رو میز و طرف مقابل هم همین کارو میکنه و هر کدوم که درست گفته باشن که شماره من از طرف مقابل بیشتر برنده هستش این بازی فقدر ۱۰ بار انجام میشه)
مرد کارت هارو پرتاپ کرد رو میز منم همزمان گذاشتم رو میز
به کارت ها هم نگاه کردیم
فاک
من برندم
دوتا دستم روی میز گذاشتم خم شدم که چاک سینم رو به نمایش گذاشت
_باختی...
مرد داد زد از روی صندلی افتاد پایین سرشو تو دستش گرفت
مرد+نه نه امکان نداره من بردممممممم من همیشه برندم
همه جارو سکوت برداشته بود
رفتم سمت مرده جلوش وایسادم
موهام که کنارم ریخته بود کنار زدم جلوش نشستم...
بغل گوشش خم شدم آروم زمه زمه کردم
_پسر بچه خوبی باش نزار بگم که تقلب هم کردی..ولی باز من بردم
رفتم عقب چشاش قرمز شده بود الان ترسیده بود میدونستم ابروش از همه چیزش مهم تر دست گذاشتم روی نقط ضعفش...
با پوزخند نگاش کردم  پشت دستامو کشیدم روی صورتش
_اشکال نداره پیش میاد.
بلند شدم مبینا اومد کنارم وایساد..
صدا سکوت شکسته شد همه شروع کردن به صحبت کردن
مبینا+شرط چی گذاشته بودی؟
_من نذاشته بودم اون گذاشته بود
مبینا+چی گذاشته بود
_سکس و ۱ میلیارد پول ناقابل..
مرد از روی زمین بلند شد..
نگام کرد
یکم رفتم عقب

(نیم ساعت قبل)

دستشو کشید روی پام
آروم روم خم شد
مرد+این بدن برای یه شب باید برای من باشه 
_شرط چیه؟
مرد+سکس با یک میلیارد پول ناقابل اگه نتونی پرداخت کنی باید برای یک سال برای من باشی...
لبخند از روی هیجان زدم خودم کشید عقب دور گردنم دست کشیدم گفتم:
_قبوله

(زمان حال)

مبینا+آقای محترم باید پرداخت کنید
مرد به بادیگاردش اشاره کرد که اونم یه کیف گذاشت روی میز و درشو با کرد
پول دوست دارم :)
رفتم سمت پول برداشتمشون
_خوبه ازت راضیم... ولی خب از سکس می‌گذرم  چون ازت خوشم نمیاد...
بلند زدم زیر خنده
این هم از این
از جمعیت دور شدیم
مبینا+حالا نمیشه ۵۰ ۵۰
_نه
مبینا+ارکااااا
_زهرمار ارکا نگفتم اسم منو صدا نکن عایششش
مبینا+باش بابا
خواستم برم که چشای یکی سر جام‌نگهم داشت...
تو چشام نگاه می‌کرد لبخند رو صورتش جذاب ترش کرد بود
یک لحظه داغ کردم با اون هیکل بزرگش دوتا آدم کنارش بود که بادیگارداش بودن
لبخندش به پوزخند تبدیل شد..
لبم یه لیس زدم
این دیگه کیه؟!

#𝑵𝒐𝒗𝒆𝒍•°•
#𝑫𝒊𝒅_𝒚𝒐𝒖_𝒍𝒐𝒔𝒆?•°•
____
«••▬@strange_mind1▬••»


#پارت_۲
#𝑫𝒊𝒅_𝒚𝒐𝒖_𝒍𝒐𝒔𝒆
#باختی؟

(ساعت۷:۳۵)

چشمام درد میکرد سردرد شدید داشتم
دیشب فکر‌کنم الکل زیاد خوردم ولی خو خداروشکر مست نشدم چون رحمان نصفم می‌کرد
جالب اینجاست خودش میخوره به من میگه نخور ایششش بچه بدیه -_-
به دور برم نگاه کردم تنها بودم مثل همیشه
اتاق بزرگی نبود ولی خو از هیچی بهتر بود یعنی خب من و رحمان اینجا زندگی می‌کنیم
یه خونه کوچیک که سر و تهش می‌شد دید...
از اتاق اومدم بیرون
رحمان که کلا نمیومد خونه چون بادیگارد اون سهراب که ازش بدم میاد بود هروقت منو میبینه رو مخم میره کلا خوشش میاد حرصم دربیاره اون از اینکه شرطی که گذاشته بود انجام نداد اون هم از اون دفه که می‌خواست جلو چشام با یکی سکس کنه که رحمان نزاشت و گفت چشم گوشم باز میشه:/
ودف
ولش گشنمه برم یه چی بخورم

(ساعت ۱۲:۰۰)

خب تلفنم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم عه مبینا..
_سلام چطوری؟
مبینا+خوبم تو چطوری؟
_بد نیستم میگذرونم
مبینا+خوبس یه خبر دارم برات..
_خبرت خوب باش برات جایزه دارم.
مبینا+نمیخوام جایزه نصف نصف...
_خیلی هم عالی..

(ساعت ۱۰:۴۵ شب)

_کدوم قبرستونی بودی دوساعت منتظرم..
مبینا+وایییی ترافیک بود ببخشید رحمان که خونه نیست...
_کی خونه بوده که این دومی بارش باشه..
مبینا+خوبس پس راحتی؟
_بگی نگی از تنهایی خوشم میاد ولی دیگه زیادیش رو مخه...
مبینا+بله بله
_خب کجا میریم؟
ماشین حرکت کرد
مبینا+میخوام یه جا ببرمت که قشنگ بشینی هر چقدر دوست داری قمار کنی هرچی بردی نصف نصف
_بشین بینیم بابا ۴۰ ۶۰
مبینا+واییی خوبه من قراره برات پیدا کنم آدم...
_خودمم میتونم پیدا کنم فقط اونقدر خوشگل نیستم...
مبینا بلند زد زیر خنده
مبینا+ک *ص نگو دختر
_خوبه میدونی جک گفتم
بازم خندید
مبینا+باش باش ۴۰ ۶۰ فقدر زیاده روی نکن اونا که من میشناسم قیمت زیاد بر میدارن کارا خطرناکی ممکنه ازت بخوان اوکیه؟حواست جمع کن تقلب کردن تو کارشونه
_همینش باحاله واقعا نمیدونی من بخاطر همین قمار میکنم هم هیجان داره هم باخت و شرطش باحاله هرچی میتونی بخای هرچی...
مبینا+خوبه حالا هات نشو..
_سرعت زیاد کن...

رسیدیم،جای شلوغی بود کلی آدم بود همشون تو حال هوای خودشون بودن کلی آدم داشتن بازی میکردن همه جوره فاککک چقدر خوبه اینجا
_دختر اینجا خیلی خفنه عاشقشم بدو آدم پیدا کن برام که نمیتونم صبر کنم...
مبینا+هیجان زده نشو اینجا ادماش خطرناکن مسخره بازی نیست وای دارم پشیمون میشم که اوردمت بیا برگردیم
_دیونه شدی من از اینجا تکون نمیخورم...
میینا+وایییی خدا کمکمون کنه فقط
_میرم لباسمو عوض کنم تو هم آدم جور کن...
مبینا+باش زود بیا.
رفتم سمت یه اتاقی که خدمتکار گفت میشه لباس عوض کنم اونجا
یه تاپ قرمز که نازک بود پوشیدم سوتینم که قرمز بود معلوم بود با یه شلوار مشکی که جذب بود پوشیدم
موهای مشکیم دورم ریختم تا کمرم میرسید چتری هام مرتب کردم
رژ مشکیم و ور داشتم آروم کشیدم روی لبم خط چشم‌مشکیم که نازک بود چشمام درشتم کشیده می‌کرد لبای معمولی قلبی که زیاد درشت نبود ولی به شدت به صورتم میومد و وقتی میخندیدم حالت خوبی می‌گرفت...
لپای صورتی رنگم‌ با بینی کوچیک که عروسکی بود عمل نکرده بودم طبیعی بود
یه لبخند زدم به اینه از اتاق خارج شدم...
خوبه خوبه، حالا مبینا کجاست؟
گوشیم برداشتم شلوغ بود صدای کسایی که بازی میکردن هیجانی میشدن هیجان زدم می‌کرد تحمل نداشتم فاک این مبینا کجاست...؟!
تلفن خواستم زنگ بزنم که یکی از پشت کشیدم
_چته یابو..
مبینا+بیا بیا یکی پیدا کردم میخواد باهات بازی کنه...
چشمام از لذت خمار شد اوممم
_بریم
راه افتاد منم پشت سرش رفتم
مبینا+گفته باشم زیاده روی نکن این آدم خطرناک ترینشون نیست ولی خیلی کله خرابه اونجا نگاه
به جایی که اشاره کرد‌نگاه کردم
یه مرد گنده که با دختر که دور و برش بودن کام می‌گرفت سه تا دختر دورش بودن
کلی بادیگارد داشت دور برش خوبه بریم تو کارش
_بریم..
داشتم میرفتم که دستم گرفت
مبینا+مراقب باش سرتو به باد ندی...
_مهم نیست میخوام فقط بازی کنم.
رفتم جلو
جلوش وایسادم که نگام کرد کچل بود برای خودش گولاخی بود هه
مبینا کنارم وایساد..
مبینا+آقا این همون که بهتون گفتم
مرد دختره که رو پاش بود و کنار زد و بلند شد جلو وایساد رو به روش مثل موشی بودم که جلوی خرس وایساده بود...
مرد+نگفته بودی انقدر خوشگله و سفیده...
مبینا+هوم بله میخواد باهاتون بازی کنه هر شرطی بزارید قبول میکنه...
مرد+هر شرطی؟
_هر شرطی هرچی بزرگ تر بهتر...
مرد_عه خوبه (داد زد)میز آماده کنید... میرم میز بزرگ...
مبینا+چی آخه...


50?


Репост из: My bizarre adventures!
خب گایز این پیامو فور کنید و از ۱۰ تا ۱۴۹ یه عدد بگید. منم با توجه به عدد یک صفحه از کتاب ”ایستاده استوار در ۲۴ سالگی“ که زندگی نامه‌ی لی عضو اکسو هست رو بهتون میدم.
ظرفیت نداره قشنگا تا وقتی که خط بخوره.
خوشحال میشم اگه چنلمو دوست داشتین جوینم بشین✨🫀


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


هعیی


Репост из: Querencia🤍
وقتی بغلم میکنی دنیا برام قشنگ میشه، ابرای سیاه و دلگیر میرن، لباسم بوی تورو میگیره، لبخندم قشنگ تر میشه،چشمام برق میزنه، ارومم،خوشحالم. بیشتر بگم یا الان میای بغلم کنی؟


Репост из: دفترِبدجنسی‌های‌گرگ‌کوچولو
Challange🪔🪶🕰
سلام بچه‌آ. این پیامو فور کنید تا براتون فال تاروت بگیرم. و کارتتون رو با تفسیرش بذارم. فال تاروت همونطور که می‌دونین فقط یه فاله و ممکنه تعبیرش خوب یا بد شه. به چشم یه سرگرمی نگاهش کنید و جدیش نگیرید.
ظرفیت چالش به تعداد کارتای تاروته، یعنی ۷۸تا؛ پس چک کنید خط نخورده باشه.♡
@lwhitenightsl


Репост из: ساخت بنر شیشه ای 🔹
فیکشن از بنگتن دوس داری بیب¿¡🌚🗿


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


امروز اگه وی بیاد پارت رو بزاره نود میدم 🍫🚶‍♀️

Показано 20 последних публикаций.

238

подписчиков
Статистика канала