تک بیت عاشقانه


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




بگذار سرم

روی شانه ات باشد ...

من ،

به امنيّت عشق

ايمان دارم ...


#عرفان_یزدانی


دل بیمار مرا هر که گرفتار تو خواست




یا رب آزاد نگردد ز گرفتاری دل

#صائب_تبریزی


در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم




کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

#حافظ


با عشق بگو سر به سر دل نگذارد



طفلی دلکم را غم تو دست به سر کرد


#قیصر_امین_پور




به سمت من برگرد،
تا صبح را از سمت نگاهت
به آفتاب روز بکشانم!
و عطر دوست داشتنت
فضای دلم را آغشته کند
وقتی که با دستانت
فنجان فنجان بهار نارنج بر لبانم می ریزی
به شوق بوسه هایی پیاپی ...


#عرفان_یزدانی



نسیم صبح ز زلف تو نافه‌ای بگشود
به نام تحفه فرو بست و تا به شام ببرد

ز رشک روی تو گل سرخ گشت و کرد عرق
چو رنگ روی ترا باد صبح نام ببرد

#اوحدی_مراغه_ای


صبح است و گل در آینه بیدار می‌شود

خورشید در نگاه تو تکرار می‌شود ...!


#حسین_منزوی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🌸ســـــلام
🍃صبح زیباتون بخیر
🌸در این صبح زیبـا
🍃آرزو دارم برایت
🌸نور هدایت
🍃چشمہ بیکران نعمت
🌸صفا وصمیمیت
🍃سرسبزی و خرمی زندگیت
🌸نورانیت اندیشہ ‌ات
🍃پاکی قلــبت
🌸و زیبایی صبحت را
🍃کہ مملو از نور وعشق خدا باشد

🌸صبحتون پر برکت


خدایا ! !

آرامش شب را نصیب کسانی کن که آسایش روز را نصیب دیگران می کنند...

شبتون در پناه خدا🌙


@tak_bit_1




شب، با دست های خالی
به کوچه می زند!
مهتاب،
تمام راه منظومه ی آمدنش را
به دست ستاره ها سپرده،
تا میان راه شیری کهکشان،
توقف کند
یک تکّه ابر، خیال باران را
خواب زده می کند ...


#عرفان_یزدانی


بین ما تقدیر دیواری بنا کرده‌ست و من

از مدارا خسته‌ام، باید دری پیدا کنم ...!

#حسین_دهلوی


مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام

تو فارغی و به اَفسوس می‌رود ایام ...!

#سعدی


یکی از ما دو نفر کشته
به دست دگری است

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد

#فاضل_نظری


اتشی بودی و
هر وقت تو را میدیدم

مثل اسپند دلم
جایِ خودش بند نبود...!

#کاظم_بهمنی




برف می بارد ...
گام هايت را، پيموده ام
انگشت هايم، ميان جيب های تو!
از نفس هايت، صدای نامم را
پشت شال گردنت می شنوم!
عشق،
در چشم هايت سو سو، می زند!
لبخند می زنم،
تا رويای هميشگی ات
مرا، به لهجه ی عاشقانه ات
پيوند بزند
وقتی سرما،
پای آتش دست هايم ذوب می شود ...


#عرفان_یزدانی


باد نفس مر سینه را ز اندوه صیقل می‌زند
گر یک نفس گیرد نفس مر نفس را آید فنا

جان غریب اندر جهان مشتاق شهر لامکان
نفس بهیمی در چرا چندین چرا باشد چرا

ای جان پاک خوش گهر تا چند باشی در سفر
تو باز شاهی بازپر سوی صفیر پادشا

#مولانا

Показано 20 последних публикаций.

1 300

подписчиков
Статистика канала