با خيليا نبايد مهربون باشى
مهربونى زياد دلو ميزنه، سوتفاهم ايجاد ميكنه...
يهو طرف فكر ميكنه اتفاق خاصى براش افتاده كه دارى اينقدر بهش محبت ميكنى
آره
خيليا رو بذارين تو غار خودشون بمونن
آدماى صادق مثل يه بوتيك خوب، كنج يه پاساژن؛ طرف مياد، يه نگاهى ميندازه بعد ميره دوراشو ميزنه، دوباره برميگرده سر همون بوتيك..
اما دير ميرسه، ميبينه بستى و رفتى
آره بايد بعضى وقتا اونى بود كه نيستى
لياقت ميخواد هر چیزی❣...
مهربونى زياد دلو ميزنه، سوتفاهم ايجاد ميكنه...
يهو طرف فكر ميكنه اتفاق خاصى براش افتاده كه دارى اينقدر بهش محبت ميكنى
آره
خيليا رو بذارين تو غار خودشون بمونن
آدماى صادق مثل يه بوتيك خوب، كنج يه پاساژن؛ طرف مياد، يه نگاهى ميندازه بعد ميره دوراشو ميزنه، دوباره برميگرده سر همون بوتيك..
اما دير ميرسه، ميبينه بستى و رفتى
آره بايد بعضى وقتا اونى بود كه نيستى
لياقت ميخواد هر چیزی❣...