-تو قرار نیست هیچوقت به جایی برسی "موون"؛تو عجیب غریب تر از چیزی هستی که بقیه بخوان قبولت کنن؛قراره همیشه تو همین کندذهنیها و تخیلات مسخرت غرق شی
+من فقط میخوام مردم دوباره بخندن دوست دارم دوباره خوشحالیشونو ببینم.همهی گلایی که داشتم بخاطر حس سکوت و غم اون خونه متلاشی شدن.من دوست دارم دوباره حس نفس کشیدن گلامو حس کنم.حتی اگه ادما برام مهم نباشن بازم دوست دارم کنارشون با خوشحالی زندگی کنم.
-تو فقط داری ازمایشگاه شهر رو نابود تر از قبل میکنی.انقدر خطا تو کارت داشتی که داری تموم درو تختشو به باد میدی.
اصلا کی همچین فکر مسخرهای رو تو ذهنت انداخت که میتونی خوشحالیو بسازی؟
اوه اصلا چرا دارم اینارو ازت میپرسم؛مطمئنن یه خنگ و توهمی مثل خودت اینارو بهت چسبونده
+هی ولی من به حرفای سیمل باور دارم.نمیذارم بهش توهین کنی
برای اخرین بار اخرین تلاشمو میکنم و دوباره جرقهی شادیو تو شهرمون روشن میکنم بهت قول میدم.
. . .
-از كجا پيداش كردی؟
+اول تو شهر دنبالش گشتم؛بعدش خواستم تو ازمایشگاه بسازمش و اخرش تونستم از یجای نزدیک بهش برسم ؛تو درونم بود.مسیرش خیلی طولانی نبود.دستورش خیلی زود از قلبم به مغزم؛و از مغزم به صورتم رسید.تونستم منحنیِ خشک شدهی مخفیمو دوباره پیدا کنم و تکونش بدم.
یجورایی حرفات هم مزخرف بودن هم درست.
برای پیدا کردنِ خوشحالی لازم نبود اون همه ازمایشِ ترسناک و عجیبو انجام بدم.فقط کافی بود توی خودم دنبالش بگردم.
🪜https://t.me/sundaiiry . .
+من فقط میخوام مردم دوباره بخندن دوست دارم دوباره خوشحالیشونو ببینم.همهی گلایی که داشتم بخاطر حس سکوت و غم اون خونه متلاشی شدن.من دوست دارم دوباره حس نفس کشیدن گلامو حس کنم.حتی اگه ادما برام مهم نباشن بازم دوست دارم کنارشون با خوشحالی زندگی کنم.
-تو فقط داری ازمایشگاه شهر رو نابود تر از قبل میکنی.انقدر خطا تو کارت داشتی که داری تموم درو تختشو به باد میدی.
اصلا کی همچین فکر مسخرهای رو تو ذهنت انداخت که میتونی خوشحالیو بسازی؟
اوه اصلا چرا دارم اینارو ازت میپرسم؛مطمئنن یه خنگ و توهمی مثل خودت اینارو بهت چسبونده
+هی ولی من به حرفای سیمل باور دارم.نمیذارم بهش توهین کنی
برای اخرین بار اخرین تلاشمو میکنم و دوباره جرقهی شادیو تو شهرمون روشن میکنم بهت قول میدم.
. . .
-از كجا پيداش كردی؟
+اول تو شهر دنبالش گشتم؛بعدش خواستم تو ازمایشگاه بسازمش و اخرش تونستم از یجای نزدیک بهش برسم ؛تو درونم بود.مسیرش خیلی طولانی نبود.دستورش خیلی زود از قلبم به مغزم؛و از مغزم به صورتم رسید.تونستم منحنیِ خشک شدهی مخفیمو دوباره پیدا کنم و تکونش بدم.
یجورایی حرفات هم مزخرف بودن هم درست.
برای پیدا کردنِ خوشحالی لازم نبود اون همه ازمایشِ ترسناک و عجیبو انجام بدم.فقط کافی بود توی خودم دنبالش بگردم.
🪜https://t.me/sundaiiry . .