امشب حرف که میزدم و دندونام معلوم میشد روشون خون بود، یه بار حین فایت با زانو یکی رفت تو دهنم، یه بارم مشت یکی دیگه از بچه ها خورد به براکت های فلزی اورتودنسیم ریز ریز پاره شده پشت لبام هم بالا هم پایین.
با بدبختی غذا خوردم، نمی تونم حرف بزنم زیاد با این زخما، اولش که آبم مینوشیدم میسوخت.
با بدبختی غذا خوردم، نمی تونم حرف بزنم زیاد با این زخما، اولش که آبم مینوشیدم میسوخت.