اَه لعنتی بهش گفته بودم به خودش صدمه نزنه بهش گفته بودم اگه حرفمو گوش نکنی من بلایی که سر خودت اوردی رو بدترش سرت میارم گوش نکرد جدی نگرفت حرفمو تقصیر خودش بود
درحالی که داشتم پوست های کنده شده ی بدنش رو تو پلاستیک مشکی مینداختم یهو دیدم بهم داره نگاه میکنه ولبخند میزنه
عصبی ترم کرد رفتم سمت وسالیم:
کدومو واسه یه لذت بهتر خوبه نگاهم رسید به چاقوی مورد علاقم باب کامر یکی از بهترین هاش بود برش داشتم و برگشتم سمتش ولی درکمال تعجب اون اونجا نبود
تک خنده ای زدم
:اون کوچولو نمیتونه به همون سادگی از دستم در بره آیهان✍🏻