"چشمات شکلاتی بودن، یه شکلات تلخ. اونقدر تلخ که انگارکامم به زهر اغشته میشد اما، حرفات شیرین بود.پارادوکس بودی،نمیفهمیدمت اما دوستت داشتم.
از ته قلبم دوستت داشتم. مثل گمشدهای توی جنگل بودم که عاشق یه موجود فسانهای شدهمثل آهویی که به گرگ دلبسته، مثل پروانهای که عاشق شمع شده. من تو رو درک نمیکردم، تو نامفهوم بودی، تلخ بودی اما دوستت داشتم، اشتباه بودی اما شیرین ترین اشتباه تلخ اوراق کتاب زندگیم بودی."
برای تو~ -