#واژهکاوی
زهر که به فارسی سم است و شرنگ و تریاق؛ در عربی اما غنچه است و گل!
این تضاد زبانی زانجاست که معمولا گروهِ سمها را از برخی گل و گیاهان چون حنظل،شوکران،هلاهل و خشخاش میگرفتند،عصاره را زهر یعنی از گلگرفته گفتند
شاعران هم گر به خندهی گلها بدبیناند زان زهریست کاندر نهان دارند
اما زهر و زاهر به معنای درخشنده هم هست همچنانکه گل درخشان و تابنده است، آن عصارهی زهر هم هرچقدر شفافتر میشد ناب و خالصتر بود و سمّ آن مهلکتر.
نهاده زهر بر نوش و خار همبر گل
چنانکه باشد جیلانش از بر عناب
ابوطاهر
**واژه سمیه هم بی ربط نیست
معمولش اینه که مصغر اسماست یا سماء
اما چون با فتح سین مونث سمّی میشود و شیشههای زهر یا زهردانها معمولا کوچک بودهاند اسم مصغرش سُمیه به معنای آن شیشههای کوچک حاوی سم هم بودهاست.
زهر که به فارسی سم است و شرنگ و تریاق؛ در عربی اما غنچه است و گل!
این تضاد زبانی زانجاست که معمولا گروهِ سمها را از برخی گل و گیاهان چون حنظل،شوکران،هلاهل و خشخاش میگرفتند،عصاره را زهر یعنی از گلگرفته گفتند
شاعران هم گر به خندهی گلها بدبیناند زان زهریست کاندر نهان دارند
اما زهر و زاهر به معنای درخشنده هم هست همچنانکه گل درخشان و تابنده است، آن عصارهی زهر هم هرچقدر شفافتر میشد ناب و خالصتر بود و سمّ آن مهلکتر.
نهاده زهر بر نوش و خار همبر گل
چنانکه باشد جیلانش از بر عناب
ابوطاهر
**واژه سمیه هم بی ربط نیست
معمولش اینه که مصغر اسماست یا سماء
اما چون با فتح سین مونث سمّی میشود و شیشههای زهر یا زهردانها معمولا کوچک بودهاند اسم مصغرش سُمیه به معنای آن شیشههای کوچک حاوی سم هم بودهاست.