Репост из: نوازنده ای انتهای خیابان
من به شخصه دیگه حرفی نمی زنم، سکوت اختیار کردن کمتر مضحکه.
خسته شدم از این چرخه!
شدیم دسته ای از ماهی های قرمز که برای چند لحظه ای به یاد میارن که چقدر زندگیشون فلاکت باره و چه ظلمی متوجه حالشون شده و چقدر با اقیانوس فاصله دارن.
و بعد از اون فراموش می کنیم، مثل همیشه و توی تُنگ کوچیکمون به شنا کردن ادامه می دیم، من خسته شدم، از شیون و زاری و هیچ کاری نکردن...
خسته شدم از این چرخه!
شدیم دسته ای از ماهی های قرمز که برای چند لحظه ای به یاد میارن که چقدر زندگیشون فلاکت باره و چه ظلمی متوجه حالشون شده و چقدر با اقیانوس فاصله دارن.
و بعد از اون فراموش می کنیم، مثل همیشه و توی تُنگ کوچیکمون به شنا کردن ادامه می دیم، من خسته شدم، از شیون و زاری و هیچ کاری نکردن...