#امتحان؛ دقیقا با چه هدف!؟
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده، دی و خرداد که می شود سبزی فروش بی سواد محله هم می داند که فصل امتحانات است. دانش آموز و دانشجو هم ندارد، این شتر همزمان درب خانه همه میخوابد و زندگی روزانه و خوابِ شبانه را مختل می کند. از چند روز قبل، بازار جزوه قرض گرفتن و کپی کردن، دنبال نمونه سوال گشتن، حساب کردن نمره کلاسی و میانترم، و در نهایت عزا گرفتن و به «چه کنم، چه کنم» افتادن حسابی داغ میشود. شبهای نزدیک امتحان که میشود برخی با زور قهوه و چای بیدار می مانند و عده ای هم با «ریتالین» راهی برای تمرکز بیشتر بر درس می جویند. آخرش اما همه ی استرسهای امتحان و نمره و معدل تمام میشود و چیزی که برای خیلی ها باقی می ماند «تقریبا هیچ» است!
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده، و هیچ کس (نه استاد و نه دانشجو؛ نه معلم و دانش آموز، نه مدیر و نه وزیر و نه کارشناس و نه هیچکس دیگر) از خودش نمی پرسد «این همه ادا و اطوار برای امتحان، آخرش که چه؟». این امتحان قرار است چه هدفی را تامین کند؟ قرار است چه چیزی را روشن کند؟
شاید اولین جوابی که به ذهن همه میرسد این است که نمره امتحان نشان خواهد داد چه کسی تلاش کرده و چه کسی درس نخوانده. اما واقعا همینطور است؟
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده،که دانشجو یک ترم کلاس برود تا از لیست حضور و غیاب حذف نشود و حتی شاید روز آخر بتواند به بهانه حضور مستمر در کلاس(!) از استاد «نمره کلاسی» بگیرد. مسلما هدف از برگزاری کلاس درس در دانشگاه این نیست که حضور و غیاب کنیم و دانشجو صرفا خود را موظف بداند سر ساعت در کلاس درس حاضر شود تا مبادا غیبت بخورد. و البته هدف از تشکیل کلاس این نیست که استاد یکسره حرف بزند و تدریس کند تا از سرفصلهای تعیین شده عقب نماند و دانشجو هم یکسره بنویسد تا برای شب امتحان جزوه ای برای خواندن و پاس کردن درس داشته باشد. مسلما اینها هدف نیست (حداقل در مقام تئوری اینها هدف نیستند) چون اگر اینگونه باشد تنها اتفاقی که رخ نداده است «تعلیم و تعلم» بوده.
در مورد #امتحان و روشهای امتحان گرفتن و نمره دادن و ... هم همین حرفها مطرح است. آیا امتحان می خواهد نتیجه تلاش دانشجو در طول ترم را نشان دهد؟ یا قرار است درک و فهم آن ها از مواد آموزشی را تعیین کند؟ یا توان تحلیل دانشجویان را محک بزند؟ و یا نمایانگر آن باشد که کدام دانشجو می تواند آینده ای درخشان تر برای کشورش بسازد؟
چه کسی است نداند فرمول دانشجوی ایرانی برای موفقیت در یک امتحان، این است که دو سه روز قبل از امتحان یک جزوه کامل پیدا کند، یک بار (یا چندبار!!) جزوه را بخواند و مطالب مهم آن را حفظ کند، در جلسه امتحان مو به مو محفوظات خود را روی کاغذ بیاورد و در نهایت یک نمره عالی کسب کند! ولی کافی است دو هفته بعد از همان دانشجو و از همان جزوه، سوالی بپرسید تا متوجه شوید تقریبا تمام مطالب اصلی آن درس را از خاطر برده است! چنین امتحانی (که با دو سه شب جزوه خوانی و حفظ کردن چند صفحه کتاب با موفقیت به پایان میرسد) باید چه انتظاری داشت؟ و نتیجه آن،چه چیز را نشان خواهد داد؟ جالب آنکه این امتحان با همه معایبش، به شدت از جانب بسیاری از اساتید و دانشجویان جدی گرفته می شود؛ و چقدر ناامیدکننده!
به راستی این متد آموزشی، این سبک برگزاری کلاس درس، و اینگونه امتحان گرفتن و نمره آوردن با چه هدفی توجیه می شود؟ آیا وقت آن نرسیده یک بار فارغ از تمام اشتغالات ذهنی و بیرونی، لااقل تکلیف خودمان را با این مسائل روشن کنیم؟ حال که مسئولان بالادستی فرصت اندیشیدن به این مسائل سرنوشت ساز برای دانشجویان را ندارند و مدیران پایین دستی و اساتید گرانقدر هم بدون بخشنامه و قانون، برای سنجش و اصلاح روند جاری به خود مجالی نمی دهد، آیا سزاوار نیست خودمان به فکر خودمان باشیم؟ حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که بدانیم در چه وضعی به سر میبریم و این راه، از کجا سر در می آورد..!
@Ui_Ltr
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده، دی و خرداد که می شود سبزی فروش بی سواد محله هم می داند که فصل امتحانات است. دانش آموز و دانشجو هم ندارد، این شتر همزمان درب خانه همه میخوابد و زندگی روزانه و خوابِ شبانه را مختل می کند. از چند روز قبل، بازار جزوه قرض گرفتن و کپی کردن، دنبال نمونه سوال گشتن، حساب کردن نمره کلاسی و میانترم، و در نهایت عزا گرفتن و به «چه کنم، چه کنم» افتادن حسابی داغ میشود. شبهای نزدیک امتحان که میشود برخی با زور قهوه و چای بیدار می مانند و عده ای هم با «ریتالین» راهی برای تمرکز بیشتر بر درس می جویند. آخرش اما همه ی استرسهای امتحان و نمره و معدل تمام میشود و چیزی که برای خیلی ها باقی می ماند «تقریبا هیچ» است!
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده، و هیچ کس (نه استاد و نه دانشجو؛ نه معلم و دانش آموز، نه مدیر و نه وزیر و نه کارشناس و نه هیچکس دیگر) از خودش نمی پرسد «این همه ادا و اطوار برای امتحان، آخرش که چه؟». این امتحان قرار است چه هدفی را تامین کند؟ قرار است چه چیزی را روشن کند؟
شاید اولین جوابی که به ذهن همه میرسد این است که نمره امتحان نشان خواهد داد چه کسی تلاش کرده و چه کسی درس نخوانده. اما واقعا همینطور است؟
دیگر به یک رسم یا عادت قدیمی تبدیل شده،که دانشجو یک ترم کلاس برود تا از لیست حضور و غیاب حذف نشود و حتی شاید روز آخر بتواند به بهانه حضور مستمر در کلاس(!) از استاد «نمره کلاسی» بگیرد. مسلما هدف از برگزاری کلاس درس در دانشگاه این نیست که حضور و غیاب کنیم و دانشجو صرفا خود را موظف بداند سر ساعت در کلاس درس حاضر شود تا مبادا غیبت بخورد. و البته هدف از تشکیل کلاس این نیست که استاد یکسره حرف بزند و تدریس کند تا از سرفصلهای تعیین شده عقب نماند و دانشجو هم یکسره بنویسد تا برای شب امتحان جزوه ای برای خواندن و پاس کردن درس داشته باشد. مسلما اینها هدف نیست (حداقل در مقام تئوری اینها هدف نیستند) چون اگر اینگونه باشد تنها اتفاقی که رخ نداده است «تعلیم و تعلم» بوده.
در مورد #امتحان و روشهای امتحان گرفتن و نمره دادن و ... هم همین حرفها مطرح است. آیا امتحان می خواهد نتیجه تلاش دانشجو در طول ترم را نشان دهد؟ یا قرار است درک و فهم آن ها از مواد آموزشی را تعیین کند؟ یا توان تحلیل دانشجویان را محک بزند؟ و یا نمایانگر آن باشد که کدام دانشجو می تواند آینده ای درخشان تر برای کشورش بسازد؟
چه کسی است نداند فرمول دانشجوی ایرانی برای موفقیت در یک امتحان، این است که دو سه روز قبل از امتحان یک جزوه کامل پیدا کند، یک بار (یا چندبار!!) جزوه را بخواند و مطالب مهم آن را حفظ کند، در جلسه امتحان مو به مو محفوظات خود را روی کاغذ بیاورد و در نهایت یک نمره عالی کسب کند! ولی کافی است دو هفته بعد از همان دانشجو و از همان جزوه، سوالی بپرسید تا متوجه شوید تقریبا تمام مطالب اصلی آن درس را از خاطر برده است! چنین امتحانی (که با دو سه شب جزوه خوانی و حفظ کردن چند صفحه کتاب با موفقیت به پایان میرسد) باید چه انتظاری داشت؟ و نتیجه آن،چه چیز را نشان خواهد داد؟ جالب آنکه این امتحان با همه معایبش، به شدت از جانب بسیاری از اساتید و دانشجویان جدی گرفته می شود؛ و چقدر ناامیدکننده!
به راستی این متد آموزشی، این سبک برگزاری کلاس درس، و اینگونه امتحان گرفتن و نمره آوردن با چه هدفی توجیه می شود؟ آیا وقت آن نرسیده یک بار فارغ از تمام اشتغالات ذهنی و بیرونی، لااقل تکلیف خودمان را با این مسائل روشن کنیم؟ حال که مسئولان بالادستی فرصت اندیشیدن به این مسائل سرنوشت ساز برای دانشجویان را ندارند و مدیران پایین دستی و اساتید گرانقدر هم بدون بخشنامه و قانون، برای سنجش و اصلاح روند جاری به خود مجالی نمی دهد، آیا سزاوار نیست خودمان به فکر خودمان باشیم؟ حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که بدانیم در چه وضعی به سر میبریم و این راه، از کجا سر در می آورد..!
@Ui_Ltr