صبور و ساکت و خسته است و چشم بر راه است
زنی که قصۂ دردش چقدر جانکاه است
زنی که مویِ بلندش شبی است طولانی
زنی که مثلِ ستاره است و صورتش ماه است
زنی که با خودش از روزگار می گوید
زنی که هر چه بپرسی جوابِ او آه است
زنی که غُصۂ او را کسی نمی داند
زنی که سنگِ صبوری ز درد آگاه است
زنی اسیرِ چگونه؟ چرا؟ کجا بودی؟
زنی که پَر زدنش در قفس چه کوتاه است
زنی که مادر و خواهر و یا که دختر ماست
زنی که همسر و همراز و صاحبِ جاه است
زنی که با من و تو همچو سایه می آید
زنی که با من و تو تا که هست، همراه است
#شهریار_طاووسی_همراز
#همراز
زنی که قصۂ دردش چقدر جانکاه است
زنی که مویِ بلندش شبی است طولانی
زنی که مثلِ ستاره است و صورتش ماه است
زنی که با خودش از روزگار می گوید
زنی که هر چه بپرسی جوابِ او آه است
زنی که غُصۂ او را کسی نمی داند
زنی که سنگِ صبوری ز درد آگاه است
زنی اسیرِ چگونه؟ چرا؟ کجا بودی؟
زنی که پَر زدنش در قفس چه کوتاه است
زنی که مادر و خواهر و یا که دختر ماست
زنی که همسر و همراز و صاحبِ جاه است
زنی که با من و تو همچو سایه می آید
زنی که با من و تو تا که هست، همراه است
#شهریار_طاووسی_همراز
#همراز