نگاهی به زندگی بابک خرمدین در ۱۱۸۰ مین سالگرد شهادتش
بابک خرمدین در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، نام پدر بابک مِرداس(يك نام شاهنامهاي) از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود. نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی، اخبار بابک نام دارد.
نام استاد بابك هم جاويدان پور شهرك بوده است.
نارضايتي مردم ايران از حكومت امويان و عمال و واليان بيدادگر آن ، زمينه ساز شورش هاي بزرگي در سده هاي نخست هجري شد كه پس از روي كار آمدن خلافت نيمه ايراني عباسيان نيز دست كم در بخشي از ايران شامل مازندران ، ري ، آذربايجان ، اران و ارمنستان ، ادامه يافت .
بزرگ ترين آن شورش ها كه بيش از بيست سال طول كشيد ، خيزش بابک ،سردار بزرگ و برخاسته از بين توده مردم بود .
بابك در سال ۲۰۰ هجري قمری به نام خرم دينان در ادامه خيزش سهرك مزدكي به پا خاست ( زرين كوب ۲۵۳۶ / ص ۱۹۴-۱۹۳ ) ودر سال ۲۲۰ هجري حيدربن كاووس مشهور به افشين ، اورا از راه نيرنگ دستگير كرد و به نزد معتصم ،خليفه وقت عباسي فرستاد . به نقل از طبري آمده است كه اورا در تاريخ پنجشنبه سوم صفر سال ۲۲۳ هجری قمری در سامرا به طرز دلخراشي كشتند .( نفيسي ۱۳۴۸ / ص ۱۴۱)
قیام بابک بیش از بیست سال طول کشید. ۲۲ سال جنگ های نامنظم بابک علیه حکومت ستمگر عباسی موجب شد بنی عباس شش بار والی عرب آذربایجان را تغییر دهد. بابک زمانی شکست خورد که متحد پیشین او افشین به او خیانت کرد...
او را به بغداد برده و رختی تحقیر آمیز در برش کرده و بر پیل نشانده و در شهر بگردانیدند. امپراتوری عظیم عباسی که از شمال غربی آفریقا تا مرزهای غربی هند گسترده بود، سال های سال با بابک در ستیز بود و کاری از پیش نبرده بود. از این روی از دستگیری این پهلوان نامی که همچنان برآیین نیاکان خویش بود، در پوست خود نمی گنجیدند.
«گویی بغداد نمی توانست باور کند پهلوان دلیری که سالها او را تهدید می کرد، اکنون در آنجا به اسارت به سر می برد»
همچنین بیشترِ تاریخنگاران به این نکته اشاره کردهاند که لشکریانِ خلیفه عرب برای سرکوبی جنبش بابک، ترکان بودند و معتصم در میان سرداران خود، به ترکان که همنژاد مادر وی بودند، بیش از عربها و ایرانیان بها میداد و برای از میان بردن جنبشهای ملی ایرانیان به کوچ گسترده ترکان از آسیای میانه، کمک فراوان کرد.
خلیفه برای خوار کردن بابک، فرمان داد، او را سوارِ فیل و برادرش «عبدالله» را سوار شتر کنند و در شهر بچرخانند. گویند: خلیفه دستور داد تا بابک را زنده، مُثله کنند.
بابک در هفتم ژانویه سال۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ هجری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، بهدستور معتصم بالله کشتهشد. ابتدا دست و پای وی را بهتدریج قطع کردند.
...معتصم ، به دژخيم فرمان داد تا دو دست و پاي بابک را قطع نمايد و سپس او را گردن زند ( نهضت شعوبيه ).
مطابق با تواريخ از جمله خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاستنامه، بابک در حين اجراي سياست و قطع شدن اعضاي بدن بردباري بسيار پيشه نمود و نقل میکنند که در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. خلیفه معتصم بالله پرسید:
“ ای سگ! ای زندیق! این چه کار بود که تو کردی؟ “
بابک گفت: “ من روي خويشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بيرون شود ، نگويند که رويش از ترس زرد شد .” ( تاريخ ده هزارساله ايران)
بدينسان بابک در دم مرگ شکنجه هاي طاقت فرسا را با نهايت شهامت متحمل گرديد و هيچ گونه سخني که نشانه عجز باشد بر زبان نياورد و با کردارو گفتار نيک خويش ، نام خود و ايران را در تاريخ جاودان و سربلند ساخت .
چند تاريخ نويس كهن، واپسين سخن بابك خرمدين را هنگامی که دشنه در دنده های سینه اش فرو کردند، «آساني» ، «آسانيا» و «زهي آساني» و مانند آن گزارش دادهاند (جوامع الحكايات و لوامع الروايات)، كه اين نكته گوياي پايبندي وي تا واپسين دم به آرمانهايش و نيز گواهی بر گویش متداول پارسی آن روز است.
پس از این بود که جنازه مثله شده بابک را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند و سرش را به بغداد فرستادند و بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند.
بابک در همان محلی به دار آویخته شد که سال بعد دیگر قیام کننده ضد عباسی، مازیار، شاهزاده مازندرانی بعد از هفت سال حکمروایی مستقل در مازندران به دار آویخته شد...
برگرفته از مقاله کامل:
http://www.tabnak.ir/fa/news/106661/
@CUIIC
وطنیولی🇮🇷راهوطن
@Vatanyoli
بابک خرمدین در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، نام پدر بابک مِرداس(يك نام شاهنامهاي) از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود. نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی، اخبار بابک نام دارد.
نام استاد بابك هم جاويدان پور شهرك بوده است.
نارضايتي مردم ايران از حكومت امويان و عمال و واليان بيدادگر آن ، زمينه ساز شورش هاي بزرگي در سده هاي نخست هجري شد كه پس از روي كار آمدن خلافت نيمه ايراني عباسيان نيز دست كم در بخشي از ايران شامل مازندران ، ري ، آذربايجان ، اران و ارمنستان ، ادامه يافت .
بزرگ ترين آن شورش ها كه بيش از بيست سال طول كشيد ، خيزش بابک ،سردار بزرگ و برخاسته از بين توده مردم بود .
بابك در سال ۲۰۰ هجري قمری به نام خرم دينان در ادامه خيزش سهرك مزدكي به پا خاست ( زرين كوب ۲۵۳۶ / ص ۱۹۴-۱۹۳ ) ودر سال ۲۲۰ هجري حيدربن كاووس مشهور به افشين ، اورا از راه نيرنگ دستگير كرد و به نزد معتصم ،خليفه وقت عباسي فرستاد . به نقل از طبري آمده است كه اورا در تاريخ پنجشنبه سوم صفر سال ۲۲۳ هجری قمری در سامرا به طرز دلخراشي كشتند .( نفيسي ۱۳۴۸ / ص ۱۴۱)
قیام بابک بیش از بیست سال طول کشید. ۲۲ سال جنگ های نامنظم بابک علیه حکومت ستمگر عباسی موجب شد بنی عباس شش بار والی عرب آذربایجان را تغییر دهد. بابک زمانی شکست خورد که متحد پیشین او افشین به او خیانت کرد...
او را به بغداد برده و رختی تحقیر آمیز در برش کرده و بر پیل نشانده و در شهر بگردانیدند. امپراتوری عظیم عباسی که از شمال غربی آفریقا تا مرزهای غربی هند گسترده بود، سال های سال با بابک در ستیز بود و کاری از پیش نبرده بود. از این روی از دستگیری این پهلوان نامی که همچنان برآیین نیاکان خویش بود، در پوست خود نمی گنجیدند.
«گویی بغداد نمی توانست باور کند پهلوان دلیری که سالها او را تهدید می کرد، اکنون در آنجا به اسارت به سر می برد»
همچنین بیشترِ تاریخنگاران به این نکته اشاره کردهاند که لشکریانِ خلیفه عرب برای سرکوبی جنبش بابک، ترکان بودند و معتصم در میان سرداران خود، به ترکان که همنژاد مادر وی بودند، بیش از عربها و ایرانیان بها میداد و برای از میان بردن جنبشهای ملی ایرانیان به کوچ گسترده ترکان از آسیای میانه، کمک فراوان کرد.
خلیفه برای خوار کردن بابک، فرمان داد، او را سوارِ فیل و برادرش «عبدالله» را سوار شتر کنند و در شهر بچرخانند. گویند: خلیفه دستور داد تا بابک را زنده، مُثله کنند.
بابک در هفتم ژانویه سال۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ هجری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، بهدستور معتصم بالله کشتهشد. ابتدا دست و پای وی را بهتدریج قطع کردند.
...معتصم ، به دژخيم فرمان داد تا دو دست و پاي بابک را قطع نمايد و سپس او را گردن زند ( نهضت شعوبيه ).
مطابق با تواريخ از جمله خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاستنامه، بابک در حين اجراي سياست و قطع شدن اعضاي بدن بردباري بسيار پيشه نمود و نقل میکنند که در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. خلیفه معتصم بالله پرسید:
“ ای سگ! ای زندیق! این چه کار بود که تو کردی؟ “
بابک گفت: “ من روي خويشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بيرون شود ، نگويند که رويش از ترس زرد شد .” ( تاريخ ده هزارساله ايران)
بدينسان بابک در دم مرگ شکنجه هاي طاقت فرسا را با نهايت شهامت متحمل گرديد و هيچ گونه سخني که نشانه عجز باشد بر زبان نياورد و با کردارو گفتار نيک خويش ، نام خود و ايران را در تاريخ جاودان و سربلند ساخت .
چند تاريخ نويس كهن، واپسين سخن بابك خرمدين را هنگامی که دشنه در دنده های سینه اش فرو کردند، «آساني» ، «آسانيا» و «زهي آساني» و مانند آن گزارش دادهاند (جوامع الحكايات و لوامع الروايات)، كه اين نكته گوياي پايبندي وي تا واپسين دم به آرمانهايش و نيز گواهی بر گویش متداول پارسی آن روز است.
پس از این بود که جنازه مثله شده بابک را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند و سرش را به بغداد فرستادند و بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند.
بابک در همان محلی به دار آویخته شد که سال بعد دیگر قیام کننده ضد عباسی، مازیار، شاهزاده مازندرانی بعد از هفت سال حکمروایی مستقل در مازندران به دار آویخته شد...
برگرفته از مقاله کامل:
http://www.tabnak.ir/fa/news/106661/
@CUIIC
وطنیولی🇮🇷راهوطن
@Vatanyoli