تهیونگ کفری پاشو میکوبه رو زمین و میگه:"نمیخوام دیگه اصلا تمرین نمیکنم. هرچقدر تلاش میکنم حتی نمیتونم یه مشت درست بزنم." برمیگرده به سمت مربیش تیشرتشو میده بالا و دستشو روی عضلات شکمش میکشه و میگه:"کاشکی بدنم مثل تو بزرگ و عضلانی بود." به این فکرمیکرد که چقدر دوست داره دستای بزرگ اون پهلوهاشو بگیره، زیرش بخوابه و ببینه که دیکش تا کجای سوراخش فرو میره. جونگکوک اون رو برمیگردونه و از پشت میچسبه بهش. انگشتهاشو آروم از مچ دست اون تا آرنجش میاره. دست ته رو به حالتی در میاره و با دست اون به کیسه بوکس ضربه میزنه. در گوشش زمزمه میکنه:" اینجوری باید ضربه بزنی" کمرشو از پشت میگیره:"باید کمرت رو سفت ثابت نگه داری." و دستاشو میبره بالا سمت سینش و انگشتو روی نیپلش میکشه:"سینت رو هم باید کمی به جلو متمایل کنی." تهیونگ لباشو گاز میگیره که ناله نکنه، چون لمسای کوک و گرمای نفساش و برخورد لباش به گردنش واقعا داره تمرکزو ازش میگیره. جونگکوک با پوزخند میگه:"چیشده چرا سرخ شدی؟نکنه بخاطر لمسای منه؟"تهیونگ هولش میده سمت صندلی و میشینه روپاهاش و لباشو به لبای کوک میچسبونه:"پس نظرت چیه بیشتر لمسم کنی؟"
࿐taehyung
࿐jungkook
࿐taehyung
࿐jungkook