چشمام رو باز کردم... باورم نمیشه! وارد دنیای انیمه شدم. ولی... چطوری؟ نمیدونم... اصلا مگه مهمه؟ مهم اینه که الان اینجام!
ولی اگه مکانم عوض شده یعنی قیافمم تغییر کرده... یه آینه پیدا کردم و خودمو نگاه کردم... بی نظیر بود! موهام صورتی و کوتاه بود، یه تاپ و دامن کوتاه مشکیم تنم بود، یه گردنبد زنجیری هم گردنم بود.
توی افکار خودم بودم که بارون شروع به باریدن کرد... چقدر قشنگ بود! به انعکاس صورتم توی آب خیره شدم... همه چی فوقالعاده بود...
ولی من که اینجا هویتی ندارم! فقط یه غریبم... چشمامو بستم و سعی کردم به این که چه کسیم فکر کنم... و فهمیدم! اسمم نوباراس... و این جسم من توی دنیای انیمس! یعنی همیشه یه جسم اینجا داشتم؟ باورش سخته... ولی فوقالعادس! 🤍
ولی اگه مکانم عوض شده یعنی قیافمم تغییر کرده... یه آینه پیدا کردم و خودمو نگاه کردم... بی نظیر بود! موهام صورتی و کوتاه بود، یه تاپ و دامن کوتاه مشکیم تنم بود، یه گردنبد زنجیری هم گردنم بود.
توی افکار خودم بودم که بارون شروع به باریدن کرد... چقدر قشنگ بود! به انعکاس صورتم توی آب خیره شدم... همه چی فوقالعاده بود...
ولی من که اینجا هویتی ندارم! فقط یه غریبم... چشمامو بستم و سعی کردم به این که چه کسیم فکر کنم... و فهمیدم! اسمم نوباراس... و این جسم من توی دنیای انیمس! یعنی همیشه یه جسم اینجا داشتم؟ باورش سخته... ولی فوقالعادس! 🤍