𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


— 𝐄𝐧𝐝 !¡




Репост из: "The Wind will always hold the Sky
اصلا آهنگای زیادی نیستن که باهاشون احساس کنم این اهنگ واسه ی منه...حس منه
چون احساساتی که دارم انقدر پیچیده و غیر قابل توضیح دادن هستن که فکر نکنم کسی بتونه دقیقا همونارو توی یه اهنگ توضیح بده و راجبش حرف بزنه...و فقط دو نفرن که آهنگایی که مینویسن یه تصویری از روح و ذهن منه و اون دو نفر چانگکیون و هانن...
آهنگای هان و چانگکیون جوری عمیقن که تک تک احساساتمو توشون پیدا میکنم حتی وقتی دنبالشون نمیگردم...اون حس سردرگمی...اون حس ناراحتی که دست خودت نیست...اون حسی که انگار خودت مقصر وضعیتت نیستی توی تک تکشون رفلکت داده میشه و همین باعث میشه حس کنم...واو ینی این احساساتو یه نفر دیگه هم حس کرده پس تنها نیستم...
و شاید این تنها دلیلیه که هنوز منو از پا ننداخته...و حس میکنم اگه نداشته باشمشون حتی برای یک لحظه قراره بعد از مدت ها روی زانوهام بشینم و ضجه بزنم و تموم بشم....






Репост из: نعنا
یادمه پدرم روز ازدواج بهم گفت: ی چیزی رو فراموش نکن،اونچه بین دو عاشق  باشه ابدیه...اما من هیچوقت نفهمیدم منظورش عشق بود یا درد.
- دزیره، 7 اپریل 1991.


Репост из: نعنا
‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌
داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم.
یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد.
به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود.
فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعد از ظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه ها. بزن و برقص. شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم دربند؟ پوست دست مون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخی های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سر تهرون، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد قیافش می افتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خنده ام می گرفت و حواسم پرت می شد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
چند سال بعد، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانه ام.گفت:
«اون بیستی که دادی خیلی چسبید»
گفتم: «اگه لای برگه ات یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد می دادم بچه.»
خندید و دست انداخت دور گردنم. گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟»
عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم.
گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.»
نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود؛
فقط سرد بود...

_مرتضی برزگر


:))))


Репост из: ʚᕱ 𝐹𝒍𝒐𝐵𝒆𝒓𝒓𝒚 ᕱɞ
تو خوابام هزار تا سناریوی فوق خفن میبینم که با خودم میگم این دیگه آخرشه همینه و وقتی بیدار میشم یا یادم میرتشون یا تبدیل میشن به شنگول و منگول و حبه انگور






Репост из: Неизвестно
Me and you 🍰 >>


Репост из: Мой Мир:]
خطرناکترین نوع بشر کسی است که فهم و شعورش کم و اعتقاداتش زیاد باشد.

~آنتوان چخوف






Репост из: ૮₍ 나비 𝖡𝖺𝖻𝗒 𝖬𝗎𝖼𝗁𝗂 ₎ა
   ࣪ 𖠗 ♡‌ 𓄳 𝖠𝖫𝖫 𝖬𝖸 𝖳𝖧𝖮𝖴𝖦𝖳𝖧𝖳𝖲 𝖨𝖲 𝖸𝖮𝖴
𝖸𝗈𝗎  𝖪𝗇𝗈𝗐  𝖶𝗁𝖺𝗍 𝖨  𝖳𝗁𝗂𝗇𝗄  𝖮𝖿   𝖸𝗈𝗎  𝖠𝗅𝗆𝗈𝗌𝗍  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖲𝖾𝖼𝗈𝗇𝖽,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖬𝗂𝗇𝗎𝗍𝖾,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖧𝗈𝗎𝗋, 𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖰𝗎𝖺𝗋𝗍𝖾𝗋  𝖮𝖿  𝖳𝗁𝖾  𝖣𝖺𝗒,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖧𝖺𝗅𝖿  𝖣𝖺𝗒 , 𝖳𝗁𝖾  𝖶𝗁𝗈𝗅𝖾  𝖣𝖺𝗒,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖶𝖾𝖾𝗄,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖬𝗈𝗇𝗍𝗁,  𝖤𝗏𝖾𝗋𝗒  𝖸𝖾𝖺𝗋 ˶ 
𝖸𝗈𝗎  𝖬𝖺𝗄𝖾  𝖬𝖾  𝖥𝗈𝗋𝗀𝖾𝗍  𝖠𝗅𝗅  𝖳𝗁𝖾  𝖽 𝖣𝖾𝗍𝖺𝗂𝗅𝗌  𝖮𝖿  𝖬𝗒  𝖫𝗂𝖿𝖾  𝖠𝗇𝖽  𝖮𝗇𝗅𝗒  𝖳𝗁𝗂𝗇𝗄  𝖮𝖿  𝖸𝗈𝗎,  𝖫𝗈𝗈𝗄  𝖠𝗍  𝖸𝗈𝗎  𝖠𝗇𝖽  𝖫𝗂𝗌𝗍𝖾𝗇  𝖳𝗈  𝖸𝗈𝗎' ∿    ִֶָ   ָ࣪
𝖸𝗈𝗎  𝖠𝗋𝖾  𝖠𝗇  𝖴𝗇𝖻𝖾𝗅𝗂𝖾𝗏𝖺𝖻𝗅𝖾  𝖣𝗋𝖾𝖺𝗆  𝖥𝗈𝗋  𝖬𝖾 ' ∿  ִֶָ   ָ࣪
𝖶𝗁𝖾𝗇  𝖨  𝖥𝖾𝖾𝗅  𝖡𝖺𝖽 ,  𝖸𝗈𝗎  𝖠𝗋𝖾  𝖳𝗁𝖾  𝖮𝗇𝖾  𝖶𝗁𝗈  𝖬𝖺𝗄𝖾𝗌  𝖬𝖾  𝖥𝖾𝖾𝗅  𝖦𝗈𝗈𝖽,  𝖤𝗏𝖾𝗇  𝖨𝖿  𝖸𝗈𝗎  𝖣𝗈𝗇'𝗍  𝖣𝗈  𝖠𝗇𝗒𝗍𝗁𝗂𝗇𝗀, 𝖩𝗎𝗌𝗍  𝖡𝖾𝗂𝗇𝗀  𝖸𝗈𝗎  𝖬𝖺𝗄𝖾𝗌  𝖬𝖾  𝖥𝖾𝖾𝗅 𝖦𝗋𝖾𝖺𝗍 ..__♡
𝖸𝗈𝗎  𝖠𝗋𝖾  𝖳𝗁𝖾  𝖮𝗇𝖾 𝖨  𝖢𝖺𝗇  𝖦𝗂𝗏𝖾  𝖬𝗒  𝖫𝗂𝖿𝖾  𝖥𝗈𝗋

⏝୨୧︶⏝୨୧︶⏝୨୧︶⏝






Репост из: дитя Луны
-فقط‌تویی‌که‌حتی‌برای‌سیاهی‌وجودم‌هم‌شیفتگی‌میکنی‌،بقیه‌باهام‌بی‌رحمن‌خونه‌ی‌روحم
من‌کافی‌نیستم؟!
-هستی..

Показано 20 последних публикаций.

17

подписчиков
Статистика канала