من هميشه دير رسيدم، من هميشه خسته بودم، من هميشه از همه چيز دلگير بودم و سعى ميكردم با لبخندم پنهانش كنم، من بار ها به نقطه اى رسيدم كه فكر ميكردم دردى رو نيست كه تجربه نكرده باشم، من ديده نشدم،كسى منو نديد و دير فهميدم كه اينجا محبتها و مهربونيا فقط باعث ميشه من احمق بنظر برسم.