蛇足
だそく
dasoku
(noun, no-adjective.)
redundancy, superfluity, useless addition
ترجمهی کلمهبهکلمهاش میشه "پاهای مار". پس معنیش درواقع اینه:" اضافه و بی فایده".
عمیقا دلم میخواست تابستون امسال، در dasoku ترین حالت خودم باشم. اما الآن فقط دلم میخواد این چند روز تموم شه.
چیزی که میخوام بگم اینه که اگر احساس میکنید دارید وارد مود dasokuتون میشید، اونقدرها هم برای بیرون اومدن ازش تلاش نکنید. زندگی راکد داشتن همتراز با مرگه؛ ولی اگر در این حال هستید، بذارید یکم بمونه. چون کار کردن باهاش اضطراب رو افزایش میده و باعث میشه فکر کنید بی استعدادترین و بدردنخورترین فرد روی زمین هستید. تلاش و پشتکار بهتون پشت نمیکنن ولی اگر استراحت رو از یاد ببرید، ممکنه تنهاتون بذارن.
だそく
dasoku
(noun, no-adjective.)
redundancy, superfluity, useless addition
ترجمهی کلمهبهکلمهاش میشه "پاهای مار". پس معنیش درواقع اینه:" اضافه و بی فایده".
عمیقا دلم میخواست تابستون امسال، در dasoku ترین حالت خودم باشم. اما الآن فقط دلم میخواد این چند روز تموم شه.
چیزی که میخوام بگم اینه که اگر احساس میکنید دارید وارد مود dasokuتون میشید، اونقدرها هم برای بیرون اومدن ازش تلاش نکنید. زندگی راکد داشتن همتراز با مرگه؛ ولی اگر در این حال هستید، بذارید یکم بمونه. چون کار کردن باهاش اضطراب رو افزایش میده و باعث میشه فکر کنید بی استعدادترین و بدردنخورترین فرد روی زمین هستید. تلاش و پشتکار بهتون پشت نمیکنن ولی اگر استراحت رو از یاد ببرید، ممکنه تنهاتون بذارن.