چون من یک دیوانهام!
میخواستم کنار تمام ادم ها ، درست کنار همین به اصطلاح بی احساس ها ، مینی برگ ویلجیرم را روشن کنم و رو به مرد ۵۰ سالهای بگویم :
اکاردئون را بنواز.....میخواهم بفهمم چه مینویسم !
میخواهم این دیوانگی در تمام سطر ها به عرض برسد .
اما افسوس ، من در اتاق چند وجهیم ، در حالی که جرعهای چای با طعم لیمو مینوشم ، خود را برای نوشتن قانع میکنم !
اتاق حجم دیوانگی من را پذیرا نیست !
اما تو بخوان .
میخواستم کنار تمام ادم ها ، درست کنار همین به اصطلاح بی احساس ها ، مینی برگ ویلجیرم را روشن کنم و رو به مرد ۵۰ سالهای بگویم :
اکاردئون را بنواز.....میخواهم بفهمم چه مینویسم !
میخواهم این دیوانگی در تمام سطر ها به عرض برسد .
اما افسوس ، من در اتاق چند وجهیم ، در حالی که جرعهای چای با طعم لیمو مینوشم ، خود را برای نوشتن قانع میکنم !
اتاق حجم دیوانگی من را پذیرا نیست !
اما تو بخوان .