من نمیخوام از اینقدر دور دوستت داشته باشم.
میخوام قبل خواب یا صبح که با سختی پلک های خستهت رو از هم جدا میکنی، به موهات دست بکشم.
میخوام به چشم هات که توی تیره بودن با موهات رقابت میکنن خیره بشم و به گره ی ابروهات دست بکشم. یه لبخند لوس و شیرین تحویلت بدم و دست های ابروهات رو از هم جدا کنم.
میخوام اروم به نوک بینیت بوسه بزنم و با انگشت های سردم کناره ی لب هات رو بدم بالا.
اون چال ها باید معلوم شن، حیف نیستن؟! هیونگ باور کن حیفن...
میخوام دست هات رو بگیرم و وقتی انگشت هات رو بین انگشت هام قفل کردم؛ بذارمشون تو جیبِ پلیور نارنجیم.
من همهش میخوام بغلت کنم و تو اینقدر دوری که نمیشه...!
من نمیخوام از اینقدر دور دوستت داشته باشم.
میخوام از نزدیک عاشقت باشم.
نزدیک نزدیک نزدیک.
درست از اونجایی که صدای نفس هام رو توی گوشِت بشنوی!
هیونگ فقط بذار از نزدیک دوستت داشته باشم.. باشه؟!
میخوام قبل خواب یا صبح که با سختی پلک های خستهت رو از هم جدا میکنی، به موهات دست بکشم.
میخوام به چشم هات که توی تیره بودن با موهات رقابت میکنن خیره بشم و به گره ی ابروهات دست بکشم. یه لبخند لوس و شیرین تحویلت بدم و دست های ابروهات رو از هم جدا کنم.
میخوام اروم به نوک بینیت بوسه بزنم و با انگشت های سردم کناره ی لب هات رو بدم بالا.
اون چال ها باید معلوم شن، حیف نیستن؟! هیونگ باور کن حیفن...
میخوام دست هات رو بگیرم و وقتی انگشت هات رو بین انگشت هام قفل کردم؛ بذارمشون تو جیبِ پلیور نارنجیم.
من همهش میخوام بغلت کنم و تو اینقدر دوری که نمیشه...!
من نمیخوام از اینقدر دور دوستت داشته باشم.
میخوام از نزدیک عاشقت باشم.
نزدیک نزدیک نزدیک.
درست از اونجایی که صدای نفس هام رو توی گوشِت بشنوی!
هیونگ فقط بذار از نزدیک دوستت داشته باشم.. باشه؟!